
کتاب دشت بهشت
1 عدد
از میان مزارع دشت بهشت، ملک ریموند بَنکس از همه انگشتنماتر بود. ریموند پنج هزار مرغ و خروس و هزار اردک سفید داشت. مزرعه در بخش شمالی دره، یعنی زیباترین قسمت آن ناحیه قرار داشت. ریموند زمینش را به کَرتهایی از یونجه و کلمپیچ تقسیم کرده بود. مرغدانی درندشت را اغلب با دوغاب سفید میکرد تا تمیز و نو بهنظر برسد. در زمین ریموند، از زبالههای معمولِ مرغداریها اثری نبود.
برای اردکها هم حوضی گرد و بزرگ درست کرده بود که با لولهای پنج سانتیمتری لب به لب از آب تمیز پر میشد. سرریز حوض روانهی کَرتهای کلمپیچ پُربرگ میشد یا پای کشت یونجه میرفت. تماشای نوک زدن و خاکبازی دستهی بزرگ مرغ و خروسهای سفید و تمیز در صبحهای آفتابی در یونجهزار لذت داشت و تماشای آببازی باشکوه هزار اردک سفید در استخر، حالی خوش به بیننده میداد. اردکها مثل لِویاتانی غولپیکر لخت و سنگین به آب میزدند. تمام روز در مزرعه، سروصدای مرغ و خروسها به گوش میرسید.
صفحه ۱۸۶


تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»

شبیه یک غاز خودت را بشناس!
معرفی کتاب کودک غازی که نمیخواست غاز باشد نوشتهی پتر هورا چک

جایی برای از خود رانده شدن
معرفی کتاب ارزانخورها نوشتهی توماس برنهارت