کتاب دست نیافتنی
کتاب دست نیافتنی
کشتیها سخت و دردناک جلو رفت، مسکن هم که پشت به پشت یا میخوردم یا تزریق میکردم. با همان پا به فینال رسیدم، تجربهی قبلی کمکم کرد و با اعتماد به نفس جلو رفتم. فینال با هیونگ – مو مسابقه داشتم، کسی که در المپیک آتن دوم شده بود. کشتی پرفشار بود، ولی با پای بسته و دردناک پیروز شدم. قهرمان آسیا، آن هم با بردن نفر دوم المپیک. با خودم فکر میکردم حالا وقتش است «خیلیها» ببینند چه کسی بهتر است. اما دیگر امیری در کار نبود که کنار بزنم.
بخشی از روزنامهها از من دفاع میکردند و حرف از ضایع شدن حقم در دو-سه سال گذشته میگفتند. اینکه شاید میتوانستم در مسابقات المپیک و یا حتی جهانی سال قبل (آتلانتا 95 که خادم هفتم شد) نتیجهی بهتری بگیرم. شاید حرفشان درست بود، شاید هم نه. اصلا شاید من به این مسابقات میرفتم و هیچ وقت بهتر نمیشدم، همان ابتدا حذف و بعد کمکم محو میشدم. اما این در افکار عمومی بود، عدهی کمی که حق را به من میدادند و اکثریت که پشت امیر خادم بودند. بین اهالی کشتی خیلی محبوب نبودم، کلهشقی، پررویی و مقداری گستاخی که من را تا آنجا آورده بود، در دنیایشان قابلقبول نبود. قبل از این، بیشتر حرفهای من شکل ادعا داشت، نظریهای بدون اثبات. اما برد مقابل کرهای، آن هم با پای خراب، شروع اثبات من به همه بود. زمزمهها بالا گرفت که چرا این سالها فرصت در اختیارم قرار نگرفته، اما کسی چه میداند، این پشت خط ماندن، من را مجبور به تمرین و نیاز به بهتر شدن کرد، اتفاقی که در دوران قهرمانیام تاثیر شگرفی داشت.
صفحه 132