کتاب خمره و خمره
کتاب خمره و خمره
1 عدد
آن سال درختان زیتون با وجود هوای مهآلود پُربارتر شده و انگار از لج آن هوا زیتون بیشتری داده بودند.
دُن لولّوزیرافا که ارباب مزرعهای پُررونق بود، با در نظر گرفتن اینکه گنجایش پنج خمرهای که در انبار داشت برای محصول روغن زیتون آن سال کفایت نمیکرد، به موقع یک خمرة ششم و بزرگتر به کوزهگرهای دهکدة سانتو استفانو دیکاماسترا در همان نزدیکی سفارش داده بود. آنجا خمرههایی میساختند که قدشان تا شانة یک مرد میرسید و مثل خمرههای سابقش لعابخورده بودند. خمرة جديد حسابی شکمدار و باشکوه بود، انگار مادر روحانيِ آن پنج خمرة دیگر باشد. خمرههای قبلی در مقایسه با آن مثل خواهرهای روحانیِ ریزنقش به چشم میآمدند.
صفحه ۱۹«خوشا به حالت! هیچ فکر نمیکردم که به همین زودی مرا ترک کنی...»
بخشی از کتاب «هیچ یک از آنها باز نمی گردد» اثر آلبا د سس پدس
«مدتها پیش درک کردهام که ...»
برگرفته از کتاب "عشق در زمان وبا" نوشتهی گابریل گارسیا مارکز، ترجمهی بهمن فرزانه، نشر ققنوس
آرزوهای سوزان
معرفی کتاب بیابان تاتارها نوشتهی دینو بوتزاتى