کتاب خرس های رقصان
کتاب خرس های رقصان
رفتم پارک ملی کورمیساش تا یک خرس گیر بیاورم. آنجا منطقهی شکار معروفی دارد؛ ظاهراً برژنف یک میلیارد لوا بدهی کمونیستهای ما را بخشید که در عوض بگذارند آنجا شکار کند. این ماجرا را یکی که چهل سال در کورمیساش کار کرده بود برایم تعریف کرد، راست ودروغش با خودش.
اول باید میرفتم صوفیه، به وزارتخانهای که مسئول جنگلها بود، چون یکی از دوستان دوران مدرسهام را آنجا می شناختم. به لطف او، توانستم مجوز خرید یک خرس از کورمیساش را بگیرم. از صوفیه یک راست رفتم به پارک ملی. نام خانوادگیام به گوششان خورده بود، چون برادرم استفان به همراه بقیهی مربیهای خرس پیش آنها میرفتند و آن روزها برادرم خیلی مشهور بود. معمولاً در رستورانی بسیار گران در ساحل دریای سیاه نمایش اجرا میکرد، رستورانی که سران عالی رتبهی حزب کمونیست اغلب به آنجا میرفتند. چند بار هم در تلویزیون نشانش داده بودند. خیلی ها در سراسر بلغارستان او را میشناختند.
صفحه ۲۲