![روی جلد کتاب خانواده تهی روی جلد کتاب خانواده تهی](https://www.avangard.ir/uploads/product_photo/6/5428-dc8ff1d83ca24c64bb47895bae7b3a4c-l.jpg)
کتاب خانواده تهی
1 عدد
یک منهای یک
ماه پایین بر فراز تگزاس معلق است. ماه مادرم است. امشب قرصش کامل است و از هر چراغ نئونی درخشانتر؛ در زرد کهربایی پهناورش چین خوردگیهای قرمزی هست. شاید ماه فصل درو باشد، ماه کومانچه. چنین ماه پایین و درخشانی هرگز ندیده بودم. امشب شش سالی میشود مادرم مرده و از اینجا تا ایرلند شش ساعت راه است و تو خوابیدهای. دارم قدم میزنم.
کس دیگری قدم نمیزند. گذشتن از گووادالوپه. سخت اسـت ؛ ماشينها سریع میآیند . توی فروشگاه زنجیرهای مواد غذایی به همه خوشامد میگویند ، دختر پشت صندوق میپرسد مایلم به کلوپ فروشگاه ملحق شوم.
صفحه ۱۳
![پشت جلد کتاب خانواده تهی پشت جلد کتاب خانواده تهی](https://www.avangard.ir/uploads/product_photos_image/7/6141-8adf19ce81b8742fd03692d39604b4d0-l.jpg)
![روی جلد کتاب خانواده تهی روی جلد کتاب خانواده تهی](https://www.avangard.ir/uploads/product_photo/6/5428-dc8ff1d83ca24c64bb47895bae7b3a4c-l.jpg)