کتاب خاما
کتاب خاما
خاما نبود. نیامد. حتی وقتی هم نماز دیگر از همان اناردشت رفتم به رشکین تا آقای اوسطی را ببینم و ازش بخواهم این اناردشت را بدهد برایش آباد بکنم، حتی از اناردشت نیامدم پایین که در دورچال، خبر بدهم راهی کجا هستم. رفتم. تاریکی نشسته بود به رشکین که رسیدم به عمارت بالامحله رشکین. دروازهی این خانه همیشهی خدا روشن بود؛ گویی اگر بسته میشد، به قول قدمبخیر، فرشتهملائک، راه پیدا نمیکردند به خانه و صاحب و اهالیاش تا نعمت بریزند سرشان.
صفحه 398
و بشری که شکننده است
مروری بر زندگی و آثار هان کانگ، برندهی نوبل ادبیات ۲۰۲۴
در جستوجوی موهای از دست رفته
معرفی کتاب کودک روزی که موهای بابا فرار کرد نوشتهی یورگ موله
ده کتاب برتر دربارهی افراد گمشده
این داستانهای منقطع که هم در رمانها و هم در زندگی واقعی اتفاق میافتند، به شدت تأثیرگذار و کلیدی برای یک اضطراب جهانی هستند