کتاب حکایت آن اژدها
کتاب حکایت آن اژدها
آگاهی محدود و باور من می گوید که این شیوه که در مجموعهی حاضر به کار گرفته شده، با شیوهی «سیلان» ـ که من، خود، داستان «بار دیگر شهری که دوست می داشتم» و «یک عاشقانهی بسیار آرام» و بسیاری از قصه های کوتاهم را با آن شیوه نوشته ام ـ فرق های اصولی دارد.
«سیلان»، ره به رؤیا می برد و داستان را در ساختمانی رویاگونه و در تعلیق نگه می دارد. «سرریز» اما راه به جانب واقعیات عینی و ملموس و میکشد و میکوشد که غیرواقعی ترین مسائل را به مدد تصویرها و برش های واقع نما، به قبول و باور مخاطبان نزدیک کند، و از این بابت با گروه بزرگی از افسانهها و اسطوره های ما نسبتهای نزدیک پیدا می کند. ساختمان سیلان، نزدیک است به ساختمان خواب.