کتاب تلخ کام
کتاب تلخ کام
ما آدمها زاییده میشویم، زجر میکشیم، و میمیریم . اما این جمله مال خودم نیست، مال یک ایرانی بزرگوار و زجرکشیدهای است که من در این سفر کوتاه به لندن او را میبینم و بطن قلب خراب و دریچه میترال پرولپس دارم را خونینتر میکند. اوایل اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ ، دو سه ماه بعد از انقلاب است، که با شکسته شدن اعتصابها و فرمان باز شدن دانشگاهها توسط امام، به من مأموریتی یک هفتهای میدهند که به انگلستان بروم. این مأموریت را دکتر امامزاده خوب، رئیس جدید دانشکده نفت آبادان به من محول کرده، قرار میشود که من برای سفارش و خرید یک لابراتوار زبان جدید، توسط کالای شرکت ملی نفت ایران در آبادان و تهران از لندن، دست به کار شوم تا ترتیب صدور این دستگاه را برای بخش زبان و علوم بدهم.
صفحه ۳