
کتاب ترانزیت
در آن دوره فکر و ذکر همه آدمها چیزی نبود بجز رفتن و همه فقط از یک چیز میترسیدند: جا ماندن.
همه فقط میخواستند دور شوند، دور از این کشور ویران، دور از این زندگی ویران، دور از این کرة خاکی! - در این فاصله حریصانه به حرفهای دیگران گوش میکردند، حرفهایی دربارة رفتن، دربارة کشتیهایی که توقیف شده و هرگز به بندر نرسیده بودند، دربارة ویزاهای خریداریشده و جعلی و دربارة ترانزیت کشورهای جدید. همة شایعهها برای کوتاهتر کردن زمان انتظار بود، چون مردم اسیر انتظار بودند. همه با علاقة تمام به حرفهایی دربارة کشتیهایی گوش میکردند که افرادِ دیگر با آن سفر میکردند، اما به هر دلیلی به مقصد نمیرسیدند.
صفحه ۱۵۱


عشق نمی میرد بچه ها، هرگز نمیمیرد!
معرفی کتاب کودک من مرگ هستم نوشتهی الیزابت هلاند لارسن

خاطرات در گرو زمان
معرفی نمایشنامهی زمان و مکان هفت در نوشتهی بوتو اشتراوس

لافکادیو: شیری که گلولهها را با سوالات بزرگتر جواب داد!
معرفی کتاب کودک لافکادیو، شیری که جواب گلوله را با گلوله داد نوشتهی شل سیلوراستاین