کتاب ترانزیت
کتاب ترانزیت
در آن دوره فکر و ذکر همه آدمها چیزی نبود بجز رفتن و همه فقط از یک چیز میترسیدند: جا ماندن.
همه فقط میخواستند دور شوند، دور از این کشور ویران، دور از این زندگی ویران، دور از این کرة خاکی! - در این فاصله حریصانه به حرفهای دیگران گوش میکردند، حرفهایی دربارة رفتن، دربارة کشتیهایی که توقیف شده و هرگز به بندر نرسیده بودند، دربارة ویزاهای خریداریشده و جعلی و دربارة ترانزیت کشورهای جدید. همة شایعهها برای کوتاهتر کردن زمان انتظار بود، چون مردم اسیر انتظار بودند. همه با علاقة تمام به حرفهایی دربارة کشتیهایی گوش میکردند که افرادِ دیگر با آن سفر میکردند، اما به هر دلیلی به مقصد نمیرسیدند.
صفحه ۱۵۱