کتاب انگشت و ماه
کتاب انگشت و ماه
- خب. به روی چشمم. زیاد هم بود. جای انکار هم ندارد. اما ببین، ما داریم شعر میخوانیم و اینجا بحث شعر یا بحث نکات هنری یا ادبی شعر مطرح نیست. وانگهی مساله از حد قافیهبازی یا قافیهسازی درمیگذرد. شاعری که قافیهاندیش است کارش را دانسته و از روی آگاهی صورت میدهد. بپردازیم به همین شعر باران. گمان نمیکنم، یعنی یقین دارم، که شاعر دانسته به چیدن و ردیف کردن این آواها یا اصوات برنخاسته. اینجا باران با این دو آوا ترسیم شنیداری میشود و موجب میشود که تو باران را همچنان که میبینی بشنوی بی آن که به صدای بیرونی ریزش باران توجه کنی.
صفحه 256