کتاب افسوس نمی خوریم
کتاب افسوس نمی خوریم
بهار همیشه بیحاصلترین فصل بوده، زیرا محصولات پاییز رو به اتمام میرود و زمینها را برای کشت بعدی آماده میکنند. بهخصوص این سال برای خانم سونگ بد بود که از تصادف قطار شش ماه پیش بهبود مییافت. مادر شوهرش هفتادوسه سال داشت، پیرزنی که به آستانه امید به زندگی کره شمالی نزدیک بود و برایش بسیار آسان بود که مرگش را با عبارات «وقت رفتن» جایگزین کند؛ اما خانم سونگ شکی نداشت که اگر تغذیه این خانم سالخورده خوب بود، چندین سال دیگر نیز زندگی میکرد. خانم سونگ که نمیتوانست کار کند یا کوهستان را زیر پا بگذارد، هر علفی که در نزدیکی خانه به دستش میرسید در سوپ میریخت. مادرشوهرش تبدیل شده بود به پوست و استخوان و علایم پلاگرا در اطراف چشمانش مشهود بود. در ماه مه سال 1996، بر اثر انقباض شدید شکم و اسهال خونی بیمار شد. پس از چند روز مُرد.
صفحه 179