کتاب استاد تاران و همانطور که بوده ام
کتاب استاد تاران و همانطور که بوده ام
1 عدد
و در پایان همین مصاحبه میگوید: «با این همه به گمان من در جامعهای اشتراکی، میگویم اشتراکی یعنی اشتراکی حقیقی و نه کمونیسم بزکشد مسئلة تنهایی اندکی، میگویم اندکی از وحشت خود میکاهد. اما به هر صورت وجود دارد و نباید پنداشت که با تغییر شیوة حکومت ناگهان تنهایی به طور معجزهآسا ناپدید خواهد شد. من به این پندار عقیده ندارم.»
دو نمایشنامهای که در این مجموعه آمده کوتاهترین نمایشنامههای آداموف است و نیز، شاید، بیش از همة آثار دیگر وی نشاندهندة تنهایی و بیپناهی آدمی، در «استاد تاران» که به سال ۱۹۵۱ نوشته شد و دو سال بعد به صحنه آمد مردی را میبینیم که، خواه شیاد باشد و خواه قربانی بیگناهی که در شبکهای از سوءتفاهم گرفتار آمده است، به تمام معنی تنهاست و چون همه درها را به روی خود بسته میبیند از وحشت آنکه وجود پنهانیاش آشکارا شود رختهای خود را از تن بیرون میآورد. در «همان طور که بودهایم»، که به سال ۱۹۵۳ نوشته شد و ظاهراً هیچگاه به صحنه نیامد، جوان تنهایی را میبینیم که در چنگ علاقة انحصاری مادرش و در شبکة حیلهگریهای بیرحمانة او گرفتار شده و از رشد روانی بازمانده و بر اثر پشیمانی از گناهی که هرگز مرتکب نشده است (مرگ پدر) آخرین تلاشاش برای آزادی و استقلال عقیم میماند و چون کودکی ناتوان در دامان مادر به خواب میرود.