کتاب ابن مشغله
کتاب ابن مشغله
سرکارگر ما، درست مثل نازیها پایبند نظم و ترتیب سربازی بود. مرتبا میآمد و به میزهای ما – که سطح آنها تماماً شیشه بود – نگاه میکرد. اگر شیشه لک داشت و کثیف بود داد میکشید: «زود پاکش کن!» روزی چند بار میز را پاک میکردیم و برق میانداختیم. یک بار، متوجه شدم که بیشتر کثافت شیشه مربوط به دستهای خود اوست که میآید بالای سرمان، خم میشود و دستهایش را روی میز میگذارد و به کارمان نگاه میکند. من هم روی یک تکّه کاغذ – به خطّ خوش فارسی – نوشتم: «لطفاً روی شیشه دست نگذارید. کثیف میشود.» و آن را از زیر، چسباندم به شیشه. سرکارگر هم طبق معمول آمد بالای سرم و داشت خراب میشد روی شیشه که
صفحه ۲۷