کتاب آفریقایی
کتاب آفریقایی
آفریقا، بیشتر تن بود تا چهره. شدت حواس بود، شدت عطشها، شدت فصول. نخستین خاطرهام از این قاره، تنم است پوشیده از جوشهایی که در اثر گرمای زیاد بیرون ریخت، بیماری خوشخیمی که سفیدپوستها هنگام ورود به منطقهی استوا به آن دچار میشوند، بیماریای با نام خندهآور عرقسوز به انگلیسی prickly heat در کابین کشتیای هستم که آرام در طول ساحل حرکت میکند، در مسیر کناکری، فرى تاون، مونروویا، برهنه بر تختخواب، با دریچهی باز به روی هوای مرطوب، با پودر تالک پاشیده بر تنم، احساس میکنم در لباس غواصی نامرئی یا در سبد دام گرفتارم، همچون ماهیای که پیش از سرخ کردن در آرد غلتاندهاند. آفریقا که پیشتر چهرهام را گرفته، بدنی دردمند و تبآلود را به من بازمیگرداند. آن بدنی را که در فرانسه، در ملایمت کمجان بخاری دیواری مادربزرگم، از من پنهان شده بود، بیغریزه، بیآزادی.
صفحه ۱۳