کتاب آزادی به سرزمین خود با می گردد
کتاب آزادی به سرزمین خود با می گردد
تاریکی. بر پرده روبرو، نماهایی از شهر پاریس تابیده میشود. ساختمانها، موزه ها... چند نما از در، پلهها و راهروهای موزه رودن. نماهایی از کارهای رودن. سپس پیکره «اندیشمند» یا «مردی که فکر میکند» بر پرده نمایان میشود. کم کم تابش نماها پایان میگیرد و در همانجا، پیکره راستین «اندیشمند» دیده میشود.
نیمه شب، موزه رودن، پاریس. از بین تاریک و روشنی، کم و بیش پیکرههای دیگری نیز به چشم میخورد. همه جا آرام است. هیچ آوایی به گوش نمیرسد. اندکی دیرتر زنی جامه بلندی دربر و کیفی در دست، از دل تاریکی بیرون میآید و به پیکره اندیشمند نزدیک میشود. خاموش میایستد و به آن چشم میدوزد. همین که زن تکانی میخورد، ناگهان هیاهوی آژیرها بلند میشود و در گوشه و کنار، چراغهایی روشن و خاموش میشوند. زن ناپدید میشود. کمی دیرتر، دو نگهبان سراسیمه از راه میرسند و همه جا را جستجو میکنند.