همه‌ی این‌ها زندگی من را ساختند

مروری بر کتاب کودک تکه‌هایی که من شدند نوشته‌ی رنه واتسون

فائزه ملاعبداللهی

شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲

(1 نفر) 5.0

کتاب تکه هایی که من شدند

همیشه حرف‌هایی هست که گوشه و کنار دلمان می‌ماند و کسی پیدا نمی‌شود که برایش بگوییم؛ از اتفاقات کوچک روزمره گرفته تا مسائل مهم جامعه. تا وقتی حرفی درباره‌اش نزنیم، کاری پیش نمی‌رود، گره‌ای باز نمی‌شود. ما هم مثل همه‌ی اجسام یا آدم‌های بی‌تفاوت دیگر از کنارش می‌گذریم و برای همیشه می‌ماند ته دلمان. غم و خشمی که هر روز بزرگ و بزرگ‌تر شده و برطرف کردن آن به کاری دشوار تبدیل می‌شود.

رنه واتسون در کتاب تکه‌هایی که من شدند داستان را از زبان دختری سیاه‌پوست و اهل آمریکا روایت می‌کند که می‌خواهد حرفش را خودش بزند. از صدایش استفاده می‌کند تا آ‌نچه می‌خواهد را به دست بیاورد و در برابر آنچه آزارش می‌دهد، بایستد. جِید دختر نوجوان سیاه‌پوستی است که همراه مادر و دایی‌اش زندگی می‌کند. پدر و مادر جید از هم جدا شده‌اند و او گاهی به پدرش سر می‌زند. آن‌ها در محله‌ی سیاه‌پوستان ساکن هستند و مادر برای گذران زندگی مجبور است در باقی خانه‌ها کار کند.

دختری شبیه همه‌ی دختران

جید دختر تلاشگری است که در کنار درس‌های مدرسه زبان اسپانیایی می‌خواند و چندتایی شاگرد خصوصی هم دارد. در ابتدای داستان با پیشنهاد حضور در گروهی به نام «زنان برای زنان» مواجه می‌شود؛ فضایی که برای دختران سیاه‌پوست فراهم است تا با قرارگرفتن در کنار مشاور مخصوص خودشان، بتوانند با دنیای بیرون ارتباط بیشتری برقرار کنند و فرصت‌هایی جهت پیشرفت و بورسیه‌ی تحصیلی برایشان فراهم شود.

مشاور جید خانمی سیاه‌پوست است که بنا به مشکلات شخصی در جلسات ابتدایی در کنار جید حضور ندارد یا دیرتر از زمان مورد انتظار خودش را به او می‌رساند. همین امر باعث می‌شود جید از حضور در برنامه‌ی «زنان برای زنان» پشیمان شود و تصمیم بگیرد انصراف بدهد. او تصمیمش را با مشاورش، ماکسین، مطرح ‌می‌کند و این گفت‌وگو آغازی بر ارتباطی متفاوت و پیدا شدن اشتراکات میان جید و ماکسین می‌شود. تجربه‌های ماکسین چیزی متفاوت از جِید نبوده. در یکی از این گفت‌وگوها ماکسین تعریف می‌کند: «توی خونه‌ی ما مادر و پدرم همیشه معتقد بودن که جلوی بقیه باید عادت‌های سیاه‌پوستی‌ت رو قایم کنی. وقتی این جلوی بقیه اومد توی خونه‌م، دیگه نمی‌دونستم چطوری باید رفتار کنم. من طوری بزرگ شدم که به فرهنگمون افتخار کنم، به همه‌ی چیزهایی که مردممون بهش غلبه کردن و به دستش آوردن، ولی از طرف دیگه، پدر و مادرم مرتب بهم می‌فهموندن که نباید زیادی سیاه‌پوست باشم.»[1]

تکه‌های زندگی

هنر مورد علاقه‌ی جید کلاژ است. او همیشه تیترها و تصاویر مختلف را از روزنامه‌ها و پوسترها یا کارت‌پستال‌هایی که به دستش می‌رسد، جدا می‌کند و بعد آن‌ها را به هر شکل و شمایلی که دوست دارد کنار هم می‌چسباند. او سعی می‌کند از هر خاطره یا هر اتفاق مهم یک تصویر یا نشانه نگه دارد و قاب منحصربه‌فردش را بسازد. آثار جید موضوعات مختلفی را در بر می‌گیرد؛ از نژادپرستی، تا دست‌های مادرش. گاهی هم در مورد خودش چیزی می‌سازد.

«نسخه‌ای از تمام عکس‌های مادرم از زمانی که به دنیا آمده است تا الان. روی میز پخش است. آن‌ها را پاره می‌کنم و می‌بُرم و دوباره کنار هم می‌چسبانم. موهای دوران نوجوانی‌اش، دست‌هایش وقتی هنوز لاک ناخن می‌زد، قبل از اینکه مدام با آن‌ها بِشوید و بسابد. لبخندش در تولد بیست‌ویک سالگی. چشم‌هایش وقتی هفت سالش بود، قبل از اینکه این دنیا را کامل ببیند. همه‌ی قسمت‌های خوبش را روی صفحه چسبانده‌ام.»[2]

احساست را بگو، حرفت را بزن

جید دختری عدالت‌طلب و آزادی‌خواه است. در همه‌ی بخش‌های زندگی در تلاش است آنچه را شایسته‌ی آن است، با گفت‌وگو و تلاش به دست آورد. قواعد و قوانین بیش از اندازه آزارش می‌دهند. نگاه‌ قضاوت‌گر سفیدپوست‌ها اذیتش می‌کند. آنچه می‌خواهد، حقوق برابر است؛ چه در میزان دیده شدن و شنیده شدن، چه برای بورسیه یا کسب درآمد. اما پوست تیره‌اش ساده‎‌ترین اتفاقات روزمره را هم گاهی سخت می‌کند. «گاهی دلم می‌خواهد با این بدن، این پوستی که دارم، راحت باشم. می‌خواهم سرم را عقب بیندازم و راحت و آزاد بخندم، همه‌ی دندان‌هایم بیرون بیفتند و کسی بهم نگوید اراذل و حومه‌نشین. گاهی فقط می‌خواهم موهایم را مثل ابرهای متراکم، حجم بدهم و کسی نگاهم نکند و نپرسد چرا موهایم با دیروز فرق دارد. چرا فردا ممکن است یک جور دیگر باشد. گاهی فقط می‌خواهم بگذارم دهانم هرطور که دوست دارد، حرف بزند، آزادانه و بی‌قیدوبند و رها از قوانین. می‌خواهم بدون گوش‌هایی که منتظر قضاوتم هستند، حرف بزنم. توی مدرسه انگار دکمه‌ای را می‌زنم تا هرچه را که به سیاه‌پوست بودنم ربط دارد، خاموش کنم. تمام روز دکمه روشن است. برای همین، گاهی بعد از مدرسه، نمی‌خواهم با سَم حرف بزنم یا به خانه‌شان بروم، چون یادم می‌اندازد چقدر سیاه‌پوستم.»[3]

جسارت و شجاعت جید و بی‌تفاوت نبودن نسبت به شرایط موجود کمک می‌کند تا تمام آنچه آزارش می‌دهد را بیان کند و تا حد امکان از سر راه بردارد. این ویژگی بارز اوست که در طول داستان منجر به اتفاقاتی می‌شود متفاوت از آنچه پیش از این تجربه کرده است. او معتقد است: «نباید منتظر فرصت‌ها بمانم، بلکه باید فرصت‌ها را برای خودم ایجاد کنم و از صدایم استفاده کنم تا درباره‌ی نیازها و خواسته‌هایم حرف بزنم.»[4] همین کار را هم می‌کند، او درنهایت برمی‌خیزد و حرفش را خودش می‌زند.

این کتاب را نشر پرتقال برای گروه سنی 12+ سال منتشر کرده است. خالق این اثر رنه واتسون نویسنده‌ی آمریکایی است.


منابع: واتسون، رنه. 1399، ترجمه‌ی شروین جوانبخت، تهران: انتشارات پرتقال


[1]- واتسون،1399: 218

[2]- همان، 147

[3]- همان، 203

[4]- همان، 238

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

مبارزه‌ی سرسختانه‌ی طبیعت با فناوری

مبارزه‌ی سرسختانه‌ی طبیعت با فناوری

معرفی کتاب ربات جنگلی نوشته‌ی پیتر براون

روز بدون پوشک

روز بدون پوشک

معرفی کتاب کودک روز بدون پوشک نوشته‌ی لیز فلچر

مهربانی همیشه بازمی‌گردد

مهربانی همیشه بازمی‌گردد

مروری بر داستان ممنونم آمو! نوشته‌ی اوگه مورا

کتاب های پیشنهادی