پسرک، موش کور، روباه و اسب کتابی است جذاب، آموزنده و دوستداشتنی نوشتهی چارلی مکسی. این کتاب در سال ۲۰۱۹ میلادی برای مخاطب کودک نوشته شده است؛ اما بزرگسالان نیز میتوانند از مطالعهی آن لذت ببرند. نگاهی عمیق نسبت به مفاهیمی چون دلیل ادامهی زندگی، شجاعت، موهبت ضعیف بودن، موفقیت، مهر و امید، عشق، آزادی و ... در پسرک، موشکور، روباه و اسب دیده میشود. این اثر در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز، والاستریت ژورنال و ساندی تایمز قرار گرفته و در سال ۲۰۱۹ میلادی عنوان کتاب سال واتر استونز را دریافت کرده است.
همراه با اثر
این کتاب داستان دوستی و همراهی یک پسربچه با سه حیوان یعنی موش کور، روباه و اسب را روایت میکند. پسربچه گمشدهای است در این دنیای پهناور و بهدنبال خانهی امنی میگردد تا در آن آرام بگیرد. هر کدام از این حیوانات که در راه، همراه و راهنمای پسر میشوند، مفاهیم عمیق زندگی را در قالب کلماتی ساده و زبانی شیوا به او میآموزند.
گویا پسرک داستان، کودک درون همهی ماست که سوالات بسیاری در سر دارد و ذهنش خانهی چالشهای متفاوتی شده است. این کتاب موجب میشود ما به درون خود نگاه تازهای بیاندازیم و به ترسها، تردیدها و نگرانیهایمان و از سویی دیگر به سهم عشق، بخشش و مهر که درون همهی ما جا دارد و به دیگران نگاه کنیم؛ دیگرانی که در زندگیمان حضور دارند و به ما مهر میورزند و در قلبشان جای داریم.
نویسنده در مقدمهی کتاب مینویسد: «تا پیش از اینکه موش کور از سوراخاش بیرون بیاید؛ پسر تنها بود. هر دو بهاتفاق به صحرای دور و برشان خیره میشوند. من فکر میکنم که صحرا کمی شبیه زندگی ماست؛ بعضی اوقات ترسناک هست؛ اما زیباست.
آنها در این چشم انداختن به دور و بر، با روباه آشنا میشوند. آشنایی یک موش کور با یک روباه هرگز به این سادگیها پیش نمیرود. پسر سوالات بسیاری برای پرسیدن داشت؛ موش کور دلش برای خوردن یک تکه کیک، لک زده بود و روباه نیز سکوتی محتاطانه پیشه کرده بود، زیرا از زندگیاش رنج بسیاری برده بود. اسب بزرگترین و البته رامترین موجودی بود که آنها تا به حال با آن مواجه شده بودند. آنها نیز مانند خود ما، با هم متفاوت هستند و هر کدام نقاط ضعف خودشان را دارند. من میتوانم خودم را در قالب هر کدام از آنها متصور شوم و احتمالاً شما هم قادر به این کار هستید.»[1]
فصلی که در داستان جاری است، بهار است؛ یک لحظه آفتاب گرمابخش و لحظهای دیگر برف و باران؛ چیزی شبیه به زندگی واقعی. پسرک موش کور را ملاقات میکند و همصحبت یکدیگر میشوند؛ «موش کور پرسید: تو وقتی بزرگ شدی میخوای چیکاره بشی؟ پسر گفت: یه آدم مهربون.»[2]
موش کور با آگاهی و تجربهای که از زندگی دارد، ترس و تردید را در پسرک از بین میبرد. در حالی که مکالمهی موش کور و پسرک ادامه پیدا میکند، روباه وارد ماجرا میشود؛ روباهی که طنابی به گردنش دارد و به موش کور یادآوری میکند که همین طناب و گرفتار بودن من باعث شده تو در امان باشی؛ اما موش کور با دندانهای کوچکش طناب را میجود و روباه را آزاد میکند.
تقریباً در میانهی راه، آخرین همسفر به جمع پسرک، موش کور و روباه اضافه میشود: اسب. اسب جثهی بزرگتری نسبت به پسرک، موش کور و روباه دارد و همچنین قدرت بیشتر؛ اما او در جواب پسر که میپرسد: شجاعانهترین حرفی که توی عمرت زدی چی بوده؟ میگوید: کمک!
و اما روباه؛ هر چند که او ساکتترین عضو گروه است، اما نویسنده حتی این سکوت را هم بدون دلیل و روایت رها نمیکند. روباه این داستان نقض چهرهای است که از روباههای جهان بهعنوان حیوانی حیلهگر ساختهاند.
پرسش و پاسخهای این داستانِ لذتبخش ادامه پیدا میکنند. چهار همسفر پابهپای یکدیگر از شرایط مختلف گذر میکنند و در هر لحظه از روایت، درسی از زندگی را با شگفتی تمام بیان میکنند. اما در آخر پسرک به خانهی امنی که میخواهد میرسد؟ پایانی بر این داستان وجود دارد؟
از هر کجای این کرهی خاکی که با پسرک، موشکور، روباه و اسب همراه شویم، داستان را عمیقاً درک خواهیم کرد؛ زیرا زبان این اثر زبانی جهانی است و مفاهیمش متعلق به یک مکان و زمان خاص نیستند. شاید در نگاه اول پندهای این کتاب برای برخی از مخاطبان کلیشهای بهنظر برسند؛ اما اگر عمیقتر نگاه کنیم، هر یک از جملات کتاب سرشار از درس زندگی هستند.
ساختار و تصویرگری
ساختار داستانی منسجمی در کتاب وجود ندارد، اما روایت جذاب و گیرا پیش میرود. داستان کتاب حجم محتوایی کمی دارد و در مدت زمان کمی مطالعهاش به پایان میرسد. پسرک، موشکور، روباه و اسب کتابی مصور است و تصویرگریهای کتاب را خود نویسنده، چارلی مکسی، انجام داده است. تصاویر بسیار زیبا و دوستداشتنی هستند و در کنار متن فوقالعادهی داستان، ما را به درک بهتری از خودمان و زندگی میرساند. تصاویر با سبک خاص چارلی مکسی کشیده شدهاند و تکنیک آبرنگ به آنها جان بخشیده است. مشاهدهی دقیق تصاویر کتاب را به هیچ عنوان نباید از دست داد؛ زیرا قسمتی از داستان در دل تصاویر کتاب جریان پیدا میکند و روایت میشود.
جملاتی از کتاب
«به نظرت خیلی عجیب نیست که ما فقط میتونیم بیرون خودمون رو ببینیم در حالی که تقریباً همه چیز درونمون اتفاق میافته؟»[3]
«بیشتر وقتا سختترین کسی که میتونیم ببخشیمش، خودمون هستیم.»[4]
«موش کور گفت: بزرگترین توهم اینه که فکر کنیم زندگی باید همیشه عالی و بیعیب و نقص باشه.»[5]
نسخهی تصویری
در سال ۲۰۲۲ میلادی انیمیشن این کتاب نیز به بازار عرضه شد. چارلی مکسی خود کارگردانی و نویسندگی این انیمیشن را بر عهده داشته است.
دربارهی نویسنده
چارلی مکسی متولد ۱۱ دسامبر ۱۹۶۲ میلادی در نورثآمبرلند انگلستان است. او هنرمند، نویسنده و تصویرگر است. چارلی در کالج رادلی، دبیرستان ملکه الیزابت و هکسام تحصیل کرده است. او دو بار به دانشگاه رفت؛ اما هربار حضورش بیش از یک هفته تداوم نداشت و دانشگاه را ترک کرد.
مکسی در ابتدا به عنوان کاریکاتوریست کار خود را آغاز کرده و سپس تصویرگر کتاب انتشارات دانشگاه آکسفورد شده است. آثار او در گالریها، کتابها و مجلات، مجموعههای خصوصی و فضاهای عمومی دیده میشود. او در سال ۲۰۲۰ میلادی موفق شد عنوان هنرمند سال گالری مدوکس را دریافت کند. یک سال بعد نیز جایزهی تصویرگری کتاب سال بریتانیا را از آن خود کرد.
نشر و ترجمه
پسرک، موشکور، روباه و اسب چندین بار به زبان فارسی ترجمه شده است؛ انتشارات میلکان با ترجمهی سید وحید کریمیان، انتشارات پرتقال با ترجمهی احسان کرم ویسی، انتشارات کوله پشتی با ترجمهی حسین گازر، نشر نگاه آشنا با ترجمهی زینب مهدوی پور و نشر ترانه پدرام اصفهان با ترجمهی نوید پدارم.
پسرک، موش کور، روباه و اسب
منابع: مکسی، چارلی. ۱۴۰۱، پسرک، موشکور، روباه و اسب، ترجمهی نوید پدرام، اصفهان: نشر ترانه پدرام
[1]- مکسی، ۱۴۰۱، ۴ (براساس نسخهی الکترونیکی کتاب)
[2]- همان، ۱۱
[3]- همان، ۳۳
[4]- همان، ۴۴
[5]- همان، ۷۳
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.