مغزی که همه چیز را می‌فهمد

مروری بر کتاب مغز پویا نوشته‌ی دیوید ایگلمن

رضا منصوری

دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲

(1 نفر) 5.0

کتاب مغز پویا Livewired

کتاب مغز پویا: ماجرای مغزی که هر لحظه تغییر می‌کند[1] کتابی است علمی، اما قابل‌فهم برای عموم مردم و با موضوع مغز انسان. این کتاب را دیوید ایگلمن، نویسنده و دانشمند آمریکایی رشته‌ی عصب‌شناسی[2] به رشته‌ی تحریر درآورده و در سال 1399 به همت دکتر معصومه ملکیان ترجمه شده و نشر سایلاو آن را منتشر کرده است.

در این یادداشت اجمالاً به بررسی این کتاب ارزشمند می‌پردازیم که اسرار و حقایق جدیدترین دستاوردهای علم نوروساینس، شناخت و سفر تکاملی شگفت‌انگیزترین و پیچیده‌ترین اندام ما یعنی مغزمان را آشکار می‌کند. مغز پویا روایتی است خارق‌العاده و حماسی از ماهیت پویای ذهن و مغز ما و پتانسیل شگفت‌انگیز رشد، تعالی و تحولی که درون تک‌تک انسان‌ها و موجودات زنده وجود دارد.

کتاب مغز پویا درباره‌ی چیست؟

ایگلمن در این کتاب با زبانی عامیانه اما همچنان متعهد به زبان علمی، به تشریح یکی از عجیب‌ترین معجزات طبیعی و یکی از ظریف‌ترین و قدرتمندترین شاهکارهای مادر طبیعت می‌پردازد: مغز انسان. کتاب در 12 فصل، پیچیدگی‌ها و توانایی‌های خارق‌العاده مغز انسان را بر می‌شمارد و مخاطب رفته‌رفته خود را غرق در دنیای رویاگونه و علمی‌تخیلی مغز انسان می‌یابد.

نوروپلاستیسیته یا انعطاف‌پذیری مغز

موضوع بنیادی و محوری این کتاب، مفهوم انعطاف‌پذیری مغز یا نوروپلاستیسیته است که به معنای توانایی اعجاب‌آور مغز برای تغییر و سازگاری با محیط اطرافش در طول زندگی است. ایگلمن در این کتاب با طرح شواهد و مدارک کافی و استناد به یافته‌های علمی، استدلال می‌کند که مغز یک اندام ساکن نیست، بلکه یک سیستم زنده، پویا و انعطاف‌پذیر است که دائماً خودش را در پاسخ به تجربیات، چالش‌ها و محیط‌های مختلف اطراف ما پیکربندی می‌کند، شکل جدیدی به خود می‌گیرد و خودش را با محیط سازگار می‌کند.

او توضیح می‌دهد که مغز توانایی قابل‌توجهی برای سازماندهی مجدد خود با ایجاد ارتباطات عصبی جدید در طول زندگی دارد. این مفهوم دیدگاه‌های سنتی را که اذعان دارند ساختار مغز در بزرگسالی ثابت است، به چالش می‌کشد. ایگلمن در سراسر کتاب مثال‌های متعددی از چگونگی سازگاری مغز با شرایط مختلف، مانند بهبودی پس از آسیب یا یادگیری مهارت‌های جدید ارائه می‌کند.

مفاهیم و موضوعات دیگر

گذشته از موضوع انعطاف‌پذیری مغز، ایگلمن در کتاب مغز پویا طیف وسیعی از مفاهیم و موضوعات داغ و مهم دنیای علم و تکنولوژی را مورد بحث قرار می‌دهد؛ موضوعاتی مانند نقش مغز در یادگیری، حافظه، بهبودیافتن از آسیب‌ها و نقص‌هایی که افراد ممکن است با آن‌ها روبه‌رو شوند، آینده‌ی هوش مصنوعی و حتی آینده‌ی معماری و شکل ساختمان‌ها با الگوگیری از ساختمان بسیار انعطاف‌پذیر مغز و... .

کتاب در مرحله‌ی ارائه‌ی تئوری و نظریه و صرفاً معرفی دستاوردهای علمی متوقف نمی‌شود. ایگلمن در این کتاب استراتژی‌هایی را نیز برای به‌کارگیری ظرفیت‌های بی‌انتهای مغز و استفاده‌ی بهینه‌تر از این منشأ قدرت ارائه می‌دهد. نکات عملی و کاربردی مطرح‌شده در کتاب باعث می‌شود که خواندن آن نه‌تنها تجربه‌ی یک مطالعه‌ی روشنگرانه باشد، بلکه به یک راهنمای کامل و بی‌نقص برای افزایش توانایی‌های شناختی، رویکردهایی برای رشد شخصی و توسعه فردی تبدیل می‌شود.

حافظه

در بخش‌های انتهایی کتاب، ایگلمن درمورد حافظه صحبت می‌کند. او به پرسش‌های بسیاری پاسخ می‌دهد و درعین‌حال پرسش‌های فراوان‌تری را نیز مطرح می‌کند. آیا حافظه در مغز مکان مخصوص به خود را دارد یا خیر؟ ظرفیت مغز ما برای به‌خاطر سپردن چقدر است؟ آیا با یادگرفتن چیزهای جدید، اطلاعات قبلی را فراموش می‌کنیم؟ ایگلمن بررسی می‌کند که چگونه نوروپلاستیسیته نقش مهمی در یادگیری و حافظه ایجاد می‌کند. او در مورد اینکه چگونه مغز ما دائماً با کسب اطلاعات و مهارت‌های جدید سازگار می‌شود و اینکه چگونه این فرایند برای توانایی ما در یادگیری و به‌خاطر سپردن ضروری است، بحث می‌کند.

«تعداد زیادی از دانشجویان پزشکی را می‌شناسم که نگران‌اند مبادا یادگیری حقیقت باعث شود چیز دیگری از حافظه آن‌ها پاک شود. خوشبختانه مدل حجم ثابت درست نیست. بلکه با هر چیز جدیدی که یاد می‌گیرید، بهتر می‌توانید حقیقت مرتبط بعدی را درک کنید.»[3]

دل‌شکستگی و فقدان

یکی از قسمت‌های جذاب کتاب، بخشی است که در آن ایگلمن با رویکرد و شیوه‌ای کاملاً علمی، به توضیح پدیده‌ی دل‌شکستگی و حس آزاردهنده‌ی پس از فقدان می‌پردازد. او می‌گوید وابسته شدن به هر چیزی درست مثل وابسته شدن به مواد مخدر است و در نتیجه ازدست‌دادن و فقدان همان اثری را دارد که ترک مواد مخدر ممکن است بر بدن داشته باشند.

«چنین درکی از بینش‌های عصبی، باعث می‌شود به درکی از دل‌شکستگی برسیم. افرادی که دوستشان دارید بخشی از وجود شما می‌شوند؛ نه فقط از نظر استعاری، بلکه از نظر جسمی. افراد را در مدل درونی خودتان از جهان جذب کرده و جا می‌دهید. مغز شما خودش را با توجه ‌به پیش‌بینی حضور آن‌ها وفق می‌دهد. پس از جدایی از کسی که دوستش دارید، مرگ یک دوست و ازدست‌دادن یکی از والدین، غیبت ناگهانی آن‌ها خروج عمده از هومئوستازی را در پی دارد. به گفته خلیل جبران در کتاب پیامبر: و عشق همواره از عمق و شدت خود بی‌خبر است تا وقتی زمان جدایی فرابرسد.»[4]

مثال‌هایی از دل ‌زندگی‌ها و افراد حقیقی

در سراسر کتاب، ایگلمن داستان‌های واقعی زندگی افرادی را که تجربه آسیب‌های مغزی داشته‌اند، تحت توان‌بخشی قرار گرفته‌اند و یا مهارت‌های جدیدی را بعداً در زندگی آموخته‌اند به اشتراک می‌گذرد. این داستان‌ها به‌عنوان شواهد و مدارکی قدرتمند در اثبات دیدگاه‌هایی علمی ایگلمن عمل می‌کنند و نشان‌دهنده‌ی ظرفیت خارق‌العاده‌ی مغز در انعطاف‌پذیری، تطابق با محیط و رشدند. ایگلمن با استفاده از داستان‌سرایی جذاب و بیان‌کردن مثال‌هایی از زندگی افراد واقعی، تلاش می‌کند تا مفاهیم پیچیده‌ی علوم اعصاب را برای عموم مخاطبان  قابل‌فهم‌تر و ساده‌تر کند. ماجرای متیو، پسری که مجبور شد تنها با یک نیم‌کره از مغزش زندگی کند، ماجرای دنیل کراکت، دختری که تا هفت‌سالگی بیرون از خانه‌اش را ندید و تأثیر فاجعه‌باری که این موضوع روی مغز و زندگی او گذاشت، ماجرای دریاسالار لرد هوراشیو نلسون که یک‌ دستش را از دست داد و به ‌واسطه‌ی این اتفاق به سندی غیرقابل‌انکار به زندگی پس از مرگ دست ‌یافت! ماجرای سگی به اسم فیث که می‌توانست مثل انسان روی دو پا راه برود! و ده‌ها مثال و ماجرای دیگر از زندگی‌ها و داستان‌های واقعی.

پیچیدگی و شاعرانگی

برای رسیدن به هدف ساده‌سازی علم برای مردم، ایگلمن حتی از توسل به لحن شاعرانه در کلام هم ابایی ندارد؛ به‌طوری‌که حتی گاهی خواننده فراموش می‌کند در حال مطالعه‌ی یک کتاب نسبتاً سنگین علمی با موضوع پیچیده‌ترین اندام بدن است با این ‌حال شایان ‌ذکر است که گاهی اوقات کتاب به جزئیات علمی پیچیده‌ای می‌پردازد که ممکن است خوانندگانی را که کمتر با کارکرد مغز و علم اعصاب آشنا هستند، به چالش بکشد. درحالی‌که ایگلمن تمام تلاش خود را می‌کند تا این مفاهیم را ساده کند، برخی از بخش‌های کتاب ممکن است هنوز به خواندن دقیق یا دانش زمینه‌ای نیاز داشته باشند.

مثل یک فیلم علمی‌تخیلی

ایگلمن از تخیل هیچ هراسی ندارد و مخاطبان خود را به تصویرسازی دنیایی شبیه به فیلم‌های علمی‌تخیلی دعوت می‌کند. تکنولوژی‌ها و دستاوردهایی که شاید اکنون و با علم حاضر بعید به نظر برسد، اما همانند ابزارها و تکنولوژی‌های امروزی که زمانی برای بشر تصورش هم غیرممکن بود، روزی به حقیقت خواهند پیوست. مواردی مثل اضافه‌کردن حواسی جدید به حواس پنج‌گانه‌ یا کنترل‌کردن یک ربات در آن طرف دنیا فقط با نیروی ذهن، صحبت‌کردن به هر زبان زنده‌ی دنیا در هر زمان که اراده کنیم و هزاران احتمال و امکان دیگر که از لحاظ علمی شدنی است.

دنیای بیرون

ایگلمن در کتاب مغز پویا از نقش عظیم محیط در پیکربندی مغز و شکل‌گیری هویت و شخصیت منحصربه‌فرد ما صحبت می‌کند. او به این موضوع اشاره می‌کند که درنهایت این مغز ماست که همه چیز را درک می‌کند و می‌شناسد، اما اگر محیط و بیرونی وجود نداشت، هیچ «من»ی هم وجود نداشت تا خودش را بشناسد.

«شما از همه آن چیزهایی پدید آمده‌اید که با آن‌ها در تعامل بوده‌اید: محیطتان، همه تجربیاتتان، دوستانتان، دشمنانتان، فرهنگتان، نظام اعتقادی‌تان، عصری که در آن زندگی می‌کنید؛ از همه‌ی اینها. هرچند برای جملاتی مانند «او آدم خودش است» یا «او اندیشمند مستقلی است» ارزش قائلیم، اما عملاً راهی وجود ندارد که بتوانید خود را از بافتی غنی که در آن قرار گرفته‌اید، جدا کنید. هیچ تویی بدون آن بیرون وجود نخواهد داشت، چراکه عقاید، باورها و آرزوهایتان را کاملاً شکل می‌دهد، مانند مجسمه‌ای که از سنگ مرمر ساخته شده است. به لطف سیم‌کشی پویای مغز، هر یک از ما جهان هستیم.»[5]

سفری فلسفی درباره‌ی معنای انسان بودن

شیوه‌ی روایت ایگلمن جذاب و تفکربرانگیز است. او به‌طرزی استادانه تحقیقات و دستاوردهای علمی را با تفکرات و پرسش‌های فلسفی ترکیب می‌کند و خوانندگان را وادار می‌کند تا به پرسش‌های عمیق مطرح‌شده درباره‌ی ماهیت هویت، چیستی حافظه و آگاهی و حتی ماهیت خود تفکر، فکر کنند. او مخاطبان را تشویق می‌کند تا به این فکر کنند که چگونه مغزِ دائماً در حال تغییرِ ما، درک ما از واقعیت و احساس ما از خود را شکل می‌دهد. این زیربنای فلسفی به کتاب عمق می‌بخشد و آن را از یک کتاب صرفاً علمی، به سفری اعجاب‌انگیز و نفس‌گیر درباره‌ی معنای انسان بودن تبدیل می‌کند.

سخن پایانی

در پایان باید گفت کتاب مغز پویا در دستیابی و نیل به هدف خود بسیار موفق است. کتابی که پس از به ‌پایان ‌رسیدن و ورق‌خوردن آخرین صفحه‌ی آن، در ذهن مخاطبش آغاز شود و چشمه‌ی تخیل و تفکر مخاطب را روشن کند، کتاب موفقی است. مطالعه‌ی این کتاب برای هرکسی که شیفته‌ی مغز و اسرار آن است یا به دنبال آگاهی از نحوه‌ی شناخت و تفکر خود و یا حتی به دنبال خودشناسی عمیق‌تری نسبت به خود و کارکرد بدنش می‌گردد، ضروری است.


منابع: ایگلمن، دیوید، 1399. مغز پویا؛ ماجرای مغزی که هر لحظه تغییر می‌کند، ترجمه‌ی معصومه ملکیان، تهران: سایلاو


[1]- LiveWierd: The Inside Story of Ever- Changing Brain

[2]- Neuroscience

[3]- ایگلمن، 1399: 308

[4]- همان: 230

[5]- همان: .327

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

چرا فیلسوف بزرگ، هنری برگسون کلمه‌ی «زمان» را رد کرد؟

چرا فیلسوف بزرگ، هنری برگسون کلمه‌ی «زمان» را رد کرد؟

هنری برگسون و نقد مفهوم «زمان»

هوش مصنوعی: چگونه اسب‌های روشنگری را تربیت کنیم؟

هوش مصنوعی: چگونه اسب‌های روشنگری را تربیت کنیم؟

نقش هوش مصنوعی در ترجمه ادبی: چالش‌ها و فرصت‌ها

کالبدشکافی مرگ

کالبدشکافی مرگ

مروری بر کتاب زندگی در مرگ اثر سو بلک

کتاب های پیشنهادی