کتاب رنج و التیام در سوگواری و داغدیدگی نوشتهی ج. ویلیام وردن به مخاطبان کمک میکند شناخت دقیقتری از فقدان و ابعاد مختلف آن پیدا کنند و هنگام قرار گرفتن در موقعیت پیچیدهی ماتم و سوگ، با توشهای از آگاهی با این ضایعهی تلخ روبهرو شوند. وردن که در دانشگاه هاروارد تدریس میکند و روانشناسی حاذق است، از آموختههای خود در جهت بهبود حال جسمی و روحی داغداران استفاده میکند و مانند پرستاری مهربان و دلسوز بر خراشهای روح آنها مرهم میگذارد و زخمهای روانشان را تیمار میکند.
آرزوی قلبی همهی افراد این است که همیشه در کنار عزیزانشان زندگی کنند و هیچگاه زندگی را بدون آنها تجربه نکنند و به سوگ ننشینند، اما نامیرایی ممکن است؟ طبیعتاً نه، مرگ یقینیترین واقعیت زندگی است. در کمال تأسف همهی ما روزی دنیای بدون خانواده، دوست، همکار و... را میبینیم. زندگی ما بعد از سفر همیشگی عزیزانمان به سرزمین جاودانهها، برای همیشه دگرگون میشود و سوگی دردناک را تجربه میکنیم.
بخواهیم یا نخواهیم زندگی برای هیچکس صبر نمیکند و همواره جریان دارد، بنابراین این ما هستیم که باید بتوانیم بعد از تجربهی فقدان با وجود غم، ماتم و اندوه به زندگی ادامه دهیم. هر چند سوگواری پس از فقدان تا مدتها امری طبیعی است و باعث بهبود حال روحی و روانی بازماندگان میشود، اما گاهی رنج چنان پیچیده و بزرگ میشود که زندگی فرد را مختل میکند و حتی اجازهی فعالیتهای روزمره را به او نمیدهد. وردن در کتاب خود راهکارهایی را به مخاطبان آموزش میدهد تا ضمن رهایی خود از چاه عمیق سوگواری و ماتمهای پیچیده، به دیگران نیز برای پذیرش سوگشان یاری برسانند.
رنجی مداوم
اولین نسخهی کتاب رنج و التیام در سوگواری و داغدیدگی در سال 1982 انتشار یافت و پس از آن، جیمز ویلیام وردن بارها و بارها کتابش را ویرایش و بازنگری کرده است. نشر نو این کتاب ارزشمند را در سال 1399 با همکاری محمد قائد منتشر کرده است.
وردن در این کتاب ابتدا به سراغ تعریف دلبستگی میرود. او عقیده دارد دلبستگی از اولین سالهای کودکی در هر شخصی پدید میآید و باعث برآورده شدن نیاز به امنیت در اشخاص میشود. نویسنده سپس به سراغ طرح سوالاتی بنیادین نظیر «آیا ماتم نشانهی بیماری است؟»، «آیا سوگواری لازم است؟» و «سوگواری چه وقت پایان مییابد؟» میرود و با پاسخ به این پرسشها، مخاطبان را با بسیاری از واقعیتها _هرچند تلخ_ روبهرو میکند.
او ماتم و سوگ را به دو دستهی کلی تقسیم میکند. دستهی اول ماتم بهنجار، سوگواری بیمسئله یا ماتم بیمعضل است. شکل ماتم در سوگواری بیمسئله نمودهای مختلفی دارد؛ گاهی این ماتم به شکل تجربهی احساسهای گوناگون مثل اندوه، خشم، تنهایی و اضطراب درمیآید و گاهی زمینهساز ناراحتی و مشکل در جسم و بدن فرد داغدار مانند فشار در گلو، درد در قفسهی سینه، ضعف عضلانی و... میشود. بعضی اوقات ماتم الگوهای فکری و شناختی را مورد هدف قرار میدهد و باعث بروز مواردی مثل گیجی، ناباوری، اختلال در خواب یا اشتها و یا حتی بروز رفتارهایی مانند گریستن، آه کشیدن مداوم، حفظ وسواسگونهی اشیای متعلق به فرد متوفی و... میشود. او معتقد است عواملی مانند نقش متوفی در زندگی فرد سوگوار، نوع ارتباط متوفی با داغدار، نوع مرگ متوفی، متغیرهای مختلف اجتماعی و شخصیتی و... وجود دارد که نوع و شدت ماتم فرد عزادار را تعیین میکند.
وردن دستهی دوم سوگ را ماتم نابهنجار و سوگواری پیچیده معرفی کرده و طریقهی تشخیص این نوع سوگ را برای مخاطبان بیان میکند. او عوامل مختلف اجتماعی، شخصیتی، ارتباطی و... را از جمله دلایلی میداند که باعث میشود بازماندهها و سوگواران از ماتمداری درمانند، سوگواریشان به تأخیر بیفتد، ماتمشان به بیراهه کشیده شود و درنهایت به شکل افراطی، مزمن و پوشیده بروز پیدا کند.
«اوضاع و احوال مشخصی میتواند مانع ماتمداری شخص شود یا رسیدن به سرانجامی رضایتبخش برای ماتم را دشوار کند. نخستین اینها زمانی پیش میآید که فقدان نامشخص باشد. یک نمونه، سربازی است که در جنگ مفقودالاثر میشود و همسرش نمیداند زنده است یا مرده و درنتیجه قادر نیست روند ماتمداری تام و تمامی را طی کند. پس از جنگ ویتنام، زنانی سرانجام قانع شدند که همسر مفقودالاثرشان درواقع مرده است. آنان روند ماتمداری را از سر گذراندند و با ضایعه روبهرو شدند، اما همسرانشان که در اسارت بودند آزاد شدند و به سر خانه و زندگیشان برگشتند. این میتواند طرح جالبی برای یک فیلم هالیوودی باشد، اما در واقع امر، چنین موقعیتی برای آن زوجها مشکلات عظیمی به بار آورد و بعضی از آن ازدواجها به طلاق انجامید. موقعیتی کاملاً متفاوت نیز سبب ماتم ناتمام میشود. زنانی هنوز معتقدند شوهرشان در جایی در ویتنام زنده است، به این اعتقاد چسبیدهاند و تا زمانیکه مطمئن شوند شوهرشان مرده است نمیتوانند ماتم خویش را فروبنشانند.»[1]
جیمز ویلیام وردن در رنج و التیام به بررسی سوگهایی میپردازد که ممکن است درون سازمان یک خانواده اتفاق بیفتد. او ضمن توجه به ماتمهای خاص نظیر خودکشی، مرگ ناگهانی، سقط جنین، مردهزایی، ایدز و... از نوع نگاه جامعه و شرایط فرد سوگوار و احساساتی که در این قبیل ماتمها تجربه میکند نیز صحبت میکند.
«بهطورکلی وقتی زنی جنینی را که در شکم دارد از دست میدهد، ابتدا همه نگران سلامت او هستند. بعد از این نگرانی است که افراد به درکی کامل از این موضوع میرسند که چه چیزی از دست رفته است. در چنین موقعیتی چندین نگرانی مطرح میشود. برای زنی که در نخستین حاملگی جنینی را از دست میدهد، نگرانی این است که آیا باز هم بچهدار خواهد شد یا نه. پزشکان معمولاً این موقعیت را خوب اداره میکنند، اما موضع پزشک اساساً مبتنی است بر آمار و احتمال بارداری موفق در زنی به سن او و در موقعیت جسمانی او. گرچه این اطلاعات میتواند برای زن مفید باشد، این نیز اهمیت دارد که پزشک متوجه باشد زن متحمل ضایعه قابلتوجهی شده است و نکوشد ضایعه را با پرداختن به بارداریهای آتی بپوشاند یا کماهمیت جلوه دهد. حاملگیهای آتی برای زن مهم است، اما بسیاری پزشکان که از مردن جنین در شکم بیمارشان ناراحتند، ممکن است با چسبیدن به این موضوع با ناراحتی خویش مقابله کنند. سرزنش کردن خویش موضوع مهم دیگر برای زنی است که دچار سقط شده است. چنین زنی بهطورکلی نیاز دارد کسی را ملامت کند و خود او اغلب نخستین آماج اتهام است: دویدن، رقصیدن یا فعالیت بدنی دیگری باعث این واقعه شد؟ امروزه زنان ممکن است نخستین بارداری را به تعویق بیندازند تا بتوانند بیشتر به امور شغلی بپردازند و بچهدار شدن را برای زمانی بگذارند که موقعیت شغلی محکمی دارند. از دست دادن جنین در چنین شرایطی میتواند به شدت ملامت خویش و تأثیر فقدان بیفزاید.»[2]
تکالیف سوگواری
نویسندهی کتاب باور دارد اگر داغداران بعد از فقدان نتوانند چهار تکلیف سوگواری را طی کنند، سوگشان هیچگاه تکمیل نمیشود و ماتمشان برای همیشه ناتمام باقی میماند. اولین تکلیف سوگواری "پذیرش فقدان" است. در این مرحله افراد باید بدانند که قادر به تغییر شرایط نیستند و فرد متوفی دیگر امکان بازگشت به دنیا را ندارد. هرچند که قبول فقدان و مرگ عزیزان تلخ و ناراحتکننده است، اما اگر بازماندگان در این زمینه به پذیرش عقلی و عاطفی برسند، به مرور زمان احساس بهتری پیدا میکنند. در مرحلهی دوم "فرد عزادار باید از درد مصیبت عبور کند". این دردها میتوانند جسمی و روحی باشد و بازماندگان نباید از آن فرار کنند. گام سوم "انطباق یافتن سوگواران با محیطی است که متوفی دیگر در آن حضور ندارد". بازماندگان بعد از فقدان عزیزانشان تا مدتها احساس گیجی و سردرگمی میکنند. آنها قبلتر شخصی را کنار خود داشتند که نقشهای مختلفی را در زندگی برعهده داشت، ولی حالا دیگر در این دنیا نفس نمیکشد و سوگواران علاوهبر دلتنگی و ناراحتی، باید جای خالی فرد متوفی را پر کنند و خودشان عهدهدار نقشهای او در زندگی شوند. آخرین و شاید سختترین قدم برای تکمیل ماتم و سوگواری، "تغییر جای متوفی از نظر عاطفی و ادامه دادن به زندگی" است. برای همه واضح و روشن است که بازماندگان، عزیز ازدسترفتهی خود را هرگز فراموش نمیکنند و همیشه گوشهای از قلب خود را به او و یاد و خاطراتش اختصاص میدهند، اما آنها باید بتوانند بدون متوفی به زندگی ادامه دهند، اهداف و رویاهای خود را دنبال کنند و به سایرین عشق بورزند.
طبیبان سوگ
همه میدانیم که سوگواری عملی طبیعی است و «ماتم نیاز به زمان دارد»[3]، اما بعضی اوقات شرایطی پیش میآید که در زمان فقدان عزیزانمان به کمک دیگران نیاز پیدا میکنیم و باید درمان دردهای روحی و روانی خود را به دست افرادی بسپاریم که در این کار مهارت کافی دارند. ویلیام وردن در کتاب خود از افرادی که بهصورت تخصصی در درمان ماتم فعالیت دارند مانند ماتمدرمانان و مشاوران ماتم سخن میگوید و به معرفی کار دقیق هر دو گروه، توضیح دربارهی اهدافشان، چگونگی انجام تکنیکهای مفید و دارودرمانیها و... میپردازد.
«استفاده از نمادها: از داغدیدگان بخواهید عکسهای فرد متوفی را به جلسات مشاوره بیاورند. این نه تنها به مشاور کمک میکند از شخص متوفی تصویری دقیقتر در ذهن بپروراند، بلکه احساس نزدیک بودن متوفی و محوری ملموس برای صحبت کردن با متوفی و نه دربارهی او ایجاد میکند. نمادهای دیگری که من مفید یافتهام نامههای متوفی، نوارهای صدا یا ویدئوی او و لباسها یا زینتهای اوست.»[4]
نویسنده به ماتم شخصی این طبیبان سوگ هم بیتوجه نبوده است و دربارهی چگونگی کنترل فشارهای روانی و روحی در این افراد نیز صحبت میکند. او در قالب مثالها و طرحهای گوناگون به مشاوران ماتم آموزشهایی مفید میدهد تا تواناییهایشان را ارزیابی کنند و بدون آموزشها و آگاهیهای کافی دست به درمان روان بیماران خود نزنند.
نگاهی بر سبک کتاب رنج و التیام در سوگواری و داغدیدگی
نویسنده موضوعی دلخراش و ناراحتکننده را برای کتابش برگزیده است. او مفهوم مرگ را توضیح نمیدهد، بلکه به سراغ زندگی و احوالات بازماندگان میرود. هرچند وردن تصمیم گرفته با نثری فنی، علمی و سنگین از بار عاطفی متن کم کند و باعث کاهش درگیری خواننده با احساسات شخصیاش شود، اما خواه ناخواه موضوع سوگ تداعی خاطرات عزیزان ازدسترفته را به دنبال دارد و در بسیاری از موارد، هنگام خواندن کتاب، ممکن است اشک در چشمان مخاطبان حلقه بزند.
با وجود اینکه کتاب دربارهی مباحث تخصصی بحث میکند و برای تدریس به مشاورها، مددکارها، رواندرمانگرها و پرستارها نوشته شده است، اما مخاطب عام هم بهراحتی میتواند آن را بخواند و از توصیههای روانشناسانهی وردن در زندگی بهره ببرد. کتاب رنج و التیام در سوگواری و داغدیدگی با یک مقدمه شروع میشود و پس از نُه بخش، با دو ضمیمه با عنوانهای «مرگ در خانواده» که شعری است از بلیک موریسن و «دست راست پدر» که دلنوشتهای از تامس لینچ است، به پایان میرسند.
وردن در کتاب خود از نظریات سایر روانشناسان مانند زیگموند فروید، جان بولبی، آرون لازار و... نیز استفاده کرده و با ارائهی مثالهایی از مُراجعان خود و بیان تجربههایش در طول درمان افراد، سعی دارد مباحث را در ذهن مخاطبان تثبیت کند. او در انتهای کتاب نیز تمام منابع مورد استفادهی خود را بهطور دقیق معرفی میکند تا مخاطبانی که به دنبال اطلاعات بیشتر میگردند، با مشکل مواجه نشوند و به مراجع گوناگون دسترسی داشته باشند.
مرگ حقیقتی انکارناپذیر است که هیچکس نمیتواند از آن فرار کند. همهی ما بعد از تجربهی فقدان باید تلاش کنیم خودمان را از دریای طوفانی سوگهای طولانی و پیچیده نجات دهیم و با وجود غمی که در قلبمان احساس میکنیم، به ساحل پذیرش و آرامش قدم بگذاریم. اگر شما هم تابهحال عزیزی را از دست دادهاید و جای خالی او را بهشدت در کنار خود احساس میکنید، اگر فکر میکنید ممکن است روزی سوگوار شوید و اگر دوست دارید به سایر عزاداران و ماتمدیدگان کمک کنید، کتاب رنج و التیام در سوگواری و داغدیدگی پیشنهاد خوبی است.
رنج و التیام (در سوگواری و داغدیدگی)
[1]- وردن، ج. ویلیام، رنج و التیام در سوگواری و داغدیدگی، ترجمهی محمد قائد، تهران، نشرنو، 1401، 179
[2]- همان: 273_274
[3]- همان:132
[4]- همان:144
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.