کتاب شهر اشباح
پدر و مادر کسیدی بلک بازرس هستند. آنها در حقیقت ارواح را شکار میکنند؛ اما خود کس میتواند ارواح را ببیند. او این توانایی را پس از آن به دست میآورد که جیکوب او را از رودخانهی خروشانی نجات میدهد. در حقیقت، بهترین دوست او، جیکوب، یک روح است. زمانی که والدین کس برای یک نمایش تلویزیونی ویژهی شکارچی ها به ادینبورگ اسکاتلند میروند، کس را هم با خود میبرند. در اسکاتلند، کس با روحهای بسیاری رو به رو میشود. انگار ارواح همه جا هستند و او را محاصره کردهاند؛ ارواحی که همهیشان برخوردی دوستانه ندارند. در این شرایط کس با دختری به نام لارا آشنا میشود. لارا میتواند مردگان را ببیند. او به کس میگوید که آنها به عنوان یک میانجی وظیفه دارند ارواح را برای همیشه به طرف دیگری بفرستند. کس از ماموریت جدید خود مطمئن نیست و فکر میکند شکار ارواح گناهکار شهر کار او نیست؛ اما به خاطر تواناییش به نبردی حماسی میان جهان زندگان مردگان کشیده میشود.
شهر اشباح نامزد جایزه بهترین کتاب کودکان و نوجوانان گودریدز سال 2018 است و توسط ویکتوریا شواب نویسندهی مطرح داستانهای فانتزی خلق شده است.
شهر اشباح
کتاب خانهی پامرغی
خانهی پامرغی داستان دختر دوازده سالهایست که با تمام وجود میخواهد دوستی داشته باشد؛ یک دوست واقعی. اما تنها دوست او خانهاش است که مدام او را به این سو و آن سو میبرد و فرصت دوست با کسی را به او نمیدهد. مارینکا واقعا نیاز دارد با یک انسان دوست باشد و رازهایش را به او بگوید؛ اما وقتی مادر بزرگ شما راهنمای مردگان به جهان پس از مرگ باشد خیلی سخت است با کسی دوست شوید و حتی شرایط بدتر هم میشود وقتی شما مجبور باشید مدام با خانه یتان دور دنیا بچرخید و باز هم همه چیز پیچیده تر میشود وقتی خودتان هم در حال آموزش باشید برای این که به یک راهنمای مردگان تبدیل شوید. این یعنی شما در هیچ مدرسهای بیشتر از یک روز نمیمانید و وقتی به مهمانی می روید هیچ کس را نمیشناسید.
مارینکا که از سبک زندگیش خسته شده است، قانون را زیر پا میگذارد و با یک نفر دوست میشود؛ اما شکستن قانون عواقب بدی پدید میآورد. مادر بزرگ دوست داشتنی او به شکل مرموزی ناپدید میشود و مارینکا باید او را پیدا کند؛ حتی اگر در این راه مجبور باشد به دنیای پس از مرگ برود. این داستان رازآلود با طنز و ماجراجویی عجیبش، قلب شما را تسخیر میکند و هرگز نمیتوانید آن را فراموش کنید.
خانهی پامرغی نامزد جایزهی مدال کارنگی سال 2019 و نامزد جایزهی کتاب لیدز 2019 است.
خانه پامرغی
کتاب دختر خاندان گات 1
آدا گات تنها فرزند لرد گات است. آنها به همراه تعداد زیادی خدمتکار و دستکم نیم جین روح با هم در خانهای بسیار بزرگ و وحشتناک زندگی میکنند. لرد گات معتقد است كه كودكان باید شنیده شوند و دیده نشوند ، بنابراین آدا مجبور است کفشهای بزرگ و پر سر و صدایی بپوشد تا لرد همیشه بتواند صدای آمدن او را بشنود. این باعث میشود که آدا نتواند دوستی پیدا کند و حقیقت اینست که او تقریبا هیچ دوستی ندارد؛ یک روز ویلیام و امیلی کبیج برای زندگی به خانهی آنها میآیند. این سه نفر به همراه موشی به نام اسماعیل که آدا قبلا او را ملاقات کرده، شروع به پرده برداری از یک نقشه عجیب و غریب میکنند که مالتراورس ، نگهبان اسرارآمیز خانه آن را طراحی کرده است. آدا و دوستانش قبل از این که خیلی دیر شود باید با هم کار کنند تا برنامه به هم بخورد.
دختر گات نوشتهی کریس ریدل نویسندهی انگلیسیست که جوایز بسیاری در کارنامهی خود دارد. این کتاب هم نامزد مدال کیت گرینوی سال 2015 ، برنده جایزه کتاب کاستا سال 2013 و جایزه کتاب خوب بچه ها سال 2015 بوده است.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.