محمود حدادی متولد قزوین، استادیار رشتهی زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه شهید بهشتی تهران است. او دارای مدرک فوق لیسانس ادبیات آلمانی از دانشگاه آزاد برلین است. حدادی مترجم آثار ادبیات آلمانی به زبان فارسی است.
از قزوین تا آلمان
در مصاحبهای از مجید اسلامی در مجلهی هفت، دربارهی زندگی شخصی محمود حدادی این گونه میخوانیم که:
محمود حدادی اندکی بعد از جنگ جهانی دوم به دنیا آمد. آثار ناشی از جنگ مثل فقر و بیکار شدن پدر از شغل آهنگری، کودکی بسیار پراضطرابی را برای او رقم زد.
ذوق ادبی که در وجودش داشت پناهگاه امن دوران تحصیل در مدرسه بود.
« در ریاضیات در تاریکی به سر میبردم و فقط ادبیات بود که تا مقطع دیپلم به من کمک کرد تا دیپلمم را در رشتهی ادبی گرفتم.»[1]
در سالهای مدرسه ساختاری که در تدریس ادبیات حاکم بود و تنها به ستایش بزرگان ادبیات کلاسیک میپرداخت، محدودش نکرد بلکه او پا را فراتر گذاشت؛ نیما و فروغ میخواند، دعوای مهدی سهیلی با پیروان نیما را دنبال میکرد و با شعر کسرایی و نقدهای براهنی آشنا شده بود.
بعد از پایان تحصیلات دبیرستان، اخبار معجزهی اقتصادی آلمانها و نبود بیکاری در این کشور به گوشش خورد و تصمیم گرفت بعد از اتمام سربازی راهی آلمان شود؛ هر چند پدرش معتقد بود که با همان دیپلم هم میتواند معلم ده یا شهرستان شود.
نُه سال در آلمان زندگی کرد و در کنار درس خواندن به کار کردن هم پرداخت؛ هر چند معتقد است نه دانشجو خوبی بوده و نه کارگر خوبی!
« چیزی که باعث شد بتوانم بعد از آن درس شکسته بستهای که خوانده بودم تا حدی کمبودهایم را در زبان آلمانی جبران بکنم کار تدریس بود که بعد از انقلاب برایم پیش آمد. تدریس مرا محکوم کرد به این که بیشتر بخوانم تا بتوانم چیزی برای انتقال دادن داشته باشم.»[2]
در دنیای مترجمی
محمود حدادی کار ترجمه را از همان سالهای ابتدایی تحصیل به جهت غنی کردن گنجینه لغاتش آغاز کرده است.
وی علت موفق بودن ترجمههای امروزش را تلاشی میداند که طی سالها در این مسیر انجام داده.
او برای ترجمه مسیر جدیدی را پیش نگرفته است؛ بلکه راههای دیگران را به خوبی و رو به پیشرفت ادامه داده:« خود آموختگی به این معنی نیست که همه چیز را از نو تجربه کنیم اما به ظرافت رسیدن حاصل زحمت شخصیست.»[3]
زبان مورد علاقهی محمود حدادی در ترجمه، زبانی است که دارای سبک و کمی پیچیده و شاعرانه باشد.
او برای مترجمی که در سادگی به زیبایی میرسد، احترام فوق العادهای قائل است؛ زیرا معتقد است که ترجمه زبان ساده دشوارتر است چرا که باید آن را ارزشمند کرد.
حدادی علت مهجور بودن ادبیات آلمانی در ایران را موضوع آثار آلمانی میداند؛ موضوعاتی که بیشتر پیرامون مسائل اروپا و حتی صرفاً آلمان است، اما با این وجود نویسندهای مثل هانریش بل توانسته محبوبیت خود را در بازار ایران به دست آورد.
« هانریش بل استثناست ضمن اینکه مرا به واکنش منفی وامیدارد، چون چند نفر ستاره میشوند و در کنارشان دیگران در تاریکی میمانند.»[4]
حدادی دربارهی تربیت مترجم معتقد است که زبان آموزان آلمانی برای ورود به کار ترجمه باید مدتی را در کشورهای آلمانی زبان زندگی کنند تا بتوانند متن ادبی را بهتر درک کنند.
وی معقتد است طی بیست سالی که درس مبانی ترجمهی زبان آلمانی در دانشگاه تدریس میشود، شاید فقط یک مترجم خوب تربیت شده باشد. حدادی علت این موضوع را عدم استقبال دانشجویان از ترجمه میداند؛ زیرا کاری پر زحمت و کم درآمد است.
محمود حدادی در مقالهای با عنوان ترجمه و پای چوبین وفاداری دربارهی ارتباط بین متن اصلی و متن ترجمه، نظر خود را این گونه بیان میکند که متن ترجمه، دنباله رو متن اصلی است؛ اما در چارچوب بزرگتر رابطهای بینامتنی بین آن دو حاکم است و الهام بخشی و الهام پذیری ادبی صورت میگیرد.
وی متن ترجمه را فرع و نازلتر از متن اصلی نمیداند:« گاه شرایط تاریخی _ فرهنگی به ترجمه پر و بال بیشتر و نقش تاریخی _ ادبی دامنه دارتری میدهد.»[5]
حدادی در این باره ترجمهی مارتین لوتر از تورات و ترجمهی چند بارهی کلیله دمنه را مثال میزند، کلیله و دمنهای که از دیدگاه او دیگر در ادبیات فارسی میهمان نیست؛ بلکه تبدیل به یک متن بومی شده و این بومی شدن متن میهمان را خود وجهی از ترجمه میداند.
« ترجمه در شکلگیری شاخههای نوی از هنر در جامعهی فرهنگی زبان مقصد بی اثر نیست. تئاتر نوین ایرانی و رمان نویسی در زبان فارسی بی گمان از نهضت ترجمه متاثر بوده است. این رویداد نوعاً نمونهای از کارکرد ادبی _ اجتماعی ترجمه به منزلهی محمل و پایه گذار ادبیات مدرن جهانی است.»[6]
حدادی نه متن اصلی را اصل مطلق میداند و نه متن ترجمه را دنباله رو محض؛ در نتیجه از نظر او امانت و وفاداری در ترجمه نیز امری نسبی تلقی میشود.
او اذعان دارد که لازم است مترجم نگاهی همراستا با افق نگاه نویسندهی متن اصلی داشته باشد و چه بسا نگاهی فراختر.
« مترجم ادبی چیره دست همچون نویسنده سبک و مهر خاص قلم خود را دارد.»[7]
محمود حدادی در مصاحبه ای با ایسنا درمورد وضعیت درامد از راه ترجمه در ایران گفته است:
« من اگر درآمد ۳۰ سال ترجمهام را به ماههای زندگیام تقسیم کنم، مقداری میشود که حتی به پول تاکسی، کاغذ و مداد هم نمیرسد. اما به نظر من در گذشته خیلی از مترجمها بودند که از این راه نان میخوردند، مثل آقای قاضی و بهآذین.»[8]
او ادامه داده است:« ولی در سالهای اخیر فقط آقای سحابی بود که از این راه درآمد داشت، که او هم فوت شد. فکر میکنم بقیه مترجمها سخت دچار مشکل هستند. من هم اگر در دانشگاه تدریس نمیکردم، مجبور بودم یا ترجمه را کنار بگذارم یا شتابی به کار ببرم که کیفیت هنر را عملا نابود میکند.»[9]
معرفی آثار ترجمهی محمود حدادی
کتاب زیردست
رمان زیردست اثر هانریش مان رمانی آمیخته با طنز است. شخصیت اصلی، دیدریش هسلینگ نام دارد که طرفدار متعصب قیصر ویلهلم دوم است. هسلینگ با خیانت و چابلوسی رفته رفته پیشرفت میکند و ...
از نکات جالب دربارهی کتاب این که هاینریش مان در زیردست ظهور فاشیسم در آلمان را پیشگویی میکند.
نشر ماهی این کتاب را با ترجمهی محمود حدادی به چاپ رسانده است.
کتاب مرگ پوتیا
مرگ پوتیا مجموعه داستانهایی از ادبیات آلمان که توسط جمعی از نویسندگان نوشته شده است: هاینریش فون کلایست، هاینریش مان، توماس مان، فردریش دورنمات، برتولت برشت، روبرت موزیل، راینر ماریا ریلکه و ...
محمود حدادی این داستان ها را انتخاب و بازگردانی کرده و انتشارات نیلوفر این اثر را به چاپ رسانده است.
مرگ پوتیا
کتاب تریستان و تونیو کروگر
دو داستان از توماس مان با عنوان تریستان و تونیوکروگر.
فیلمی نیز با همین نام و براساس این کتاب به کارگردانی رولف تی یر در سال 1964 ساخته شده است.
رمان تریستان و تونیو کروگر، نقش قابل توجهی در پیشرفت توماس مان داشته است. او در سال 1929 جایزهی نوبل ادبیات را برنده شد.
داستان کتاب، زندگی تونیو از زمان مدرسه تا دوران بزرگسالی را روایت میکند. تونیو، فرزند پدر و مادری از شمال و جنوب آلمان است؛ پدر تاجر و مادر اهل هنر.
تونیو نیز ویژگیهای والدینش را به ارث برده. او در کودکی نسبت به بورژوا احساس برتری میکند اما در عین حال حسرت خوشحالیهای ساده آنها را در دل دارد و همین موضوع باعث ایجاد احساسات متضادی در وی میشود.
او در بزرگسالی نویسندهی معروفی در جنوب آلمان میشود درحالی که این احساسات متضاد را هم چنان با خود حمل میکند، اما به مرور زمان این مسائل کمی برای او حل میشوند، خصوصاً با سفری به شمال آلمان و دیدار دوبارهی شهر کودکیش.
اتفاق بدی که در زندگی تونیو میافتد این است که او را با مجرمی فراری اشتباه میگیرند، اما همین موضوع باعث ایجاد نگرشی جدید نسبت به زندگی در وجود تونیو میشود.
نشر افق این کتاب را با ترجمهی محمود حدادی به چاپ رسانده است.
تریستان و تونیو کروگر
کتاب آشفتگیهای ترلس جوان
این رمان اثر نویسندهی اتریشی روبرت موزیل است که در سال 1906 منتشر شده و از جمله رمانهای تربیتی به شمار میرود. ترلس شاگرد مدرسهی شبانه روزی نظامی است، مدرسهای با قوانین انضباطی سختگیرانه.
ترلس و دوستانش اما رفتارهایی خلاف قوانین مدرسه انجام میدهند.
محمود حدادی این کتاب را به فارسی بازگرداننده است.
آشفتگی های ترلس جوان
کتاب نابغه خردسال پیشخدمت و شعبده باز
این کتاب اثر دیگری است از توماس مان که توسط محمود حدادی ترجمه شده. نابغهی خردسال پیشخدمت و شعبده باز حاوی دو داستان است که یکی در سال 1903 و دیگری در سال 1929 نوشته شده.
در توضیح ناشر دربارهی کتاب آمده است:« آدم در کار نویسندگی به شخصیترین مسائل خود میپردازد و در کمال شگفتی مییابد مسئلهی ملی را مطرح کرده است. به مسئلهی ملی میپردازد و نگاه کن که به این ترتیب مسئلهی عام انسانی را به زبان آورده است، آن هم بسیار مطمئنتر از آن که خواسته باشد مستقیم به مسئلهی جهانی بپردازد.»
نابغه ی خردسال پیشخدمت و شعبده باز
کتاب پیر مقدس: (بازپرداختی از زندگی توماس بکت)
کنراد فردیناند مایر نویسندهی این کتاب است و نشر نیلوفر ترجمهی محمود حدادی را به چاپ رسانده است.
ناشر درباره کتاب مینویسد:« در قرن دوازده میلادی جزیرهی انگلستان به دست نُرمانهای فرانسوی اشغال و ملت آن به یوغ کشیده شد. اما از میان همین ساکسنیهای شکست خورده و خواری دیده، مردی برخاست که در پرتو دانایی خود به وزیری حکومت اربابان فاتح رسید، تا حدی که هانری دوم، شاه فرانسه و انگلستان، بی رأی و نظر او جرأت هیچ اقدامی نمییافت. پس این وزیر فهیم و فلسفی مشرب را محض مقاومت در برابر بیشخواهیهای پاپ، به اسقفی کشور خود نیز برگزید. ولی توماس بکت، در جامهی روحانی به دفاع از حقوق هموطنان و زیردست ذلیل خود برخاست، چندان که سرانجام به دست اشرافیت متفرعن فرانسوی به قتل رسید. با این همه محبوبیت نام او در پیش ملتش، پاپ، دشمن پیشین او را واداشت پس از گذشت ده سال وی را مقدس اعلام کند.
در تاریخ آمده است که توماس بِکِت زادهی مادری شرقی بود و نیز درس خواندهی اَندُلس اسلامی _ عربی. در این رمان کوتاه، او را انسانی مییابیم برخوردار از خون و خویی غربی و شرقی و با این حال در درک خود از عدالتی خالی از تبعیض و حکومتی بَری از قهر، همه جا تنها انسانی که در جست و جوی آئینی پاک و پاسدار رفاه و رستگاری انسانها به راه مسیح میرود و نافرجام میماند.»
کتاب رنجهای ورتر جوان
رنجهای ورتر جوان رمانی عاشقانه است که در سال 1774 منتشر شده، اثر یوهان ولفانگ فون گوته نویسندهی معروف آلمانی. این کتاب در بیست و پنج سالگی نویسنده نوشته شده است، کتابی از آن به عنوان بزرگترین موفقیت ادبی گوته هم یاد میشود.
محمود حدادی در مقدمهی کتاب نوشته است:« بازنمایی دنیای درون انسانی که خلق و خویی سوای رفتار رایج روز دارد و خوشتر دارد زندگی را در حاشیهی اجتماع بگذراند، بیش از دویست سال است که در ادبیات آلمانی و اروپایی _ و اگر که به بوف کور بیندیشیم، در این میان در داستانسرایی فارسی هم _ گاه و بیگاه تکرار میشود و بهویژه در دورانهای بحرانی رواجی بیشتر مییابد، خواهی مقصود از آن ارائه تعریفی تازه از انسان باشد، یا کوشش در راهِ گشودن روزنههایی نو بر درک درون انسان، یا پیچیدگیهای زندگی اجتماعیاش.»
ناپلئون در دیداری که با گوته داشت، گفته است که ورتر را شش یا هفت مرتبه مطالعه کرده است.
رنج های ورتر جوان
کتاب سفر دریایی با دن کیشوت
باز هم توماس مان این بار سفر دریایی با دن کیشوت.
بهار سال 1934 ناشر امریکایی آثار توماس مان او را برای سخنرانی به امریکا دعوت کرد، همسفر مان در این سفردریایی کتاب دن کیشوت بود. این کتاب مجموعه یادداشتهایی است که مان درمورد دن کیشوت نوشته است.
محمود حدادی سفر دریایی با دن کیشوت را ترجمه کرده است.
کتاب گوشه نشین یونان
نام دیگر کتاب هیپریون است و نویسندهاش فریدریش هولدرلین. کتاب داستان مردی است که پس از سالهای طولانی به سرزمین خود یونان بازمیگردد و در آنجا نامههایی برای دوست خود بلارمین مینویسد. این رمان شامل سی نامه است نامههایی سراسر عشق و زیبایی و دوستی.
نشر نیلوفر این کتاب را با ترجمهی محمود حدادی به چاپ رسانده است.
درپیشگفتار کتاب آمده است:
« دوست دارم این کتاب را به محبت آلمانیها دلگرم کنم. اما میترسم یک گروه آن را کتابِ مبانی بپندارند و در آن بیش از همه از پی نتیجهی اخلاقی بجویند و گروهی دیگر زیاده آسانش بگیرند و این هر دو در درک آن بازماندهاند.
آنکه بسنده میکند گیاهی را تنها ببوید، به شناخت آن نمیرسد، نه نیز اویی که به صرف قصد شناخت، بوته را از ریشه درمیآورد. گشودن گرهی این ناهمسازی و رسیدن به یک قالب ادبی معین نه بر پایهی تفکر ناب صورت میگیرد، نه لذت صرف.
قالبی که بستر این داستان قرار گرفته، نو نیست. با این حال اعتراف میکنم چندان خام بودم که در جست و جوی بستری دیگر در این کتاب از پی آزمون برآمدم ولی در نهایت یقین یافتم که یگانه بستر مناسب برای هیپریون، قالب شکوائیه است و اینک شرمم می آید که به رعایت داوری احتمالیِ خوانندگان، چنین بیش از حد به سوی انطباق و نرمش کشیده میشدم.»
[1]- از میراث بد هم میشود آموخت گفتگو با محمود حدادی مترجم با سابقه ادبیات آلمانی: مجلهی هفت ۱۳۸۶ شماره 43، 20
[2]- همان، 21
[3]- همان، 22
[4]- همان، 21
[5]- ترجمه و پای چوبین «وفاداری»: نامه فرهنگستان دوره شانزدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)، 124
[6]- همان، 125
[7]- همان، 128
[8]- مصاحبه محمود حدادی با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا): 24/4/1399
[9]- همان
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.