خبری در راه است...

فصل دوم پادکست آوانگارد

شنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۳

(4 نفر) 4.9

فصل دوم پادکست آوانگارد

همیشه عجله داشتم، حالا از لحظه لذت می‌برم.

همیشه می‌خواستم بیشتر داشته باشم، حالا با کمتر، خوشحال‌ترم.

همیشه منتظر یه اتفاق بزرگ بودم. حالا با لحظه‌های کوچیک شادم.

همیشه می‌خواستم از اضطراب خلاص بشم، حالا با ساده‌ترین چیزا آرومم.

همیشه دور و برم شلوغ بود، حالا توی خلوت و سکوت آروم‌ترم.

در میان هیاهوی زندگی و مشغله‌های بی‌پایان، جایی میانِ کارهای ناتمام و دغدغه‌ها و اضطراب‌های روزمره، لحظاتی هست از یک جنس دیگر. لحظاتی که هدفی ندارند جز بودن، جز آرام گرفتن در سادگی محض.

این لحظات کوتاه و بی‌آلایش شاید تغییری در دنیا ایجاد نکنند، اما کافی‌اند تا ما کمی سبک‌تر شویم، تا برای چند دقیقه هم که شده، نگرانی‌ها را کنار بگذاریم و اجازه دهیم زندگی، خودش را در ساده‌ترین شکلش نشان دهد. لحظه‌ای که بی‌نهایت ساده، اما تأثیرش بسیار عمیق است. در دنیایی که سرعت و بی‌قراری به عادتی بیمارگونه تبدیل شده، گاهی فراموش می‌کنیم که چطور می‌شود در لحظه زندگی کرد، چطور بین کار، زندگی و حس آرامش تعادل برقرار کنیم، و چطور شادی را در چیزهای کوچک پیدا کنیم.

اما بعضی فرهنگ‌ها، سال‌هاست که راه‌حلی برای این مسئله پیدا کرده‌اند. آن‌ها یاد گرفته‌اند که گرما و صمیمیت را نه فقط در مناسبت‌های خاص، بلکه در لحظه‌های کوچک و روزمره بسازند. روش‌هایی که کمک می‌کنند در میان تمام پیچیدگی‌های زندگی، سادگی را پیدا کنیم و از آن انرژی بگیریم.

خانه‌ای ساده و بی‌‌‌آلایش، با نور ملایم، با بوی نان تازه یا عطر چای تازه دم‌کرده. میز کوچکی که دور آن دوستان یا خانواده جمع می‌شوند، نه برای یک جشن خاص، بلکه برای لذت بردن از با هم بودن. گفت‌وگوهای عمیق در نور شمع، یا حتی سکوتی که میان آنها جریان دارد، سکوتی که نه از سر بی‌حوصلگی، بلکه از جنس آرامش است. این نگاه به زندگی، همان جایی است که سادگی تبدیل به یک منبع نیرو می‌شود. در میان تمام شتاب و استرسی که دنیا به ما تحمیل می‌کند، این لحظات کوچک مثل یک پناهگاه عمل می‌کنند؛ پناهگاهی که در برخی کشورها، به بخشی جداناپذیر از زیست و فرهنگ روزمره‌شان تبدیل شده است. نقطه‌ای امن که زیبایی در سادگی است، و ارزش یک لحظه، به میزان آرامشی است که در آن نهفته. روشی که به ما یادآوری می‌کند گرما و آرامش، نه در تجمل، که در همان چیزهای ساده‌ای است که همیشه دور و برمان است و ما آنها را نمی‌بینیم.

البته در ایران هم ما چنین لحظه‌هایی را کم نداشتیم. از چای زغالی در استکان‌های کمرباریک کنار کرسی، تا جمع شدن دور سفره‌ای ساده اما صمیمی. از بوی نان سنگک تازه که صبح زود در کوچه‌ها می‌پیچید، تا نشستن در حیاطی پر از شمعدانی و گوش سپردن به صدای فواره‌ی حوض. فرهنگ ما هم، پر از همین لحظات بی‌ادعا اما عمیق است، لحظاتی که شاید مدت‌هاست فراموش شده، به‌کلی رنگ باخته و دیگر به آن‌ها توجه نمی‌کنیم.

ولی حالا وقتش رسیده که درباره این طرز فکر، این سبک زندگی و این فلسفه‌ی آرامش‌بخش بیشتر بدانیم. وقتش رسیده که در بحبوحه‌ی پرشتاب این روزها، لحظه‌ای بایستیم و از خود بپرسیم: چطور می‌توانیم زندگی را ساده‌تر، متعادل‌تر و دلنشین‌تر تجربه کنیم؟

اینجاست که داستان ما آغاز می‌شودیک روایت تازه، یک تجربه‌ی جدید، یک همراهی صمیمی. در این فصل از پادکست آوانگارد، قصد دارم به سراغ چند کتاب کوچک اما الهام‌بخش بروم؛ کتاب‌هایی که در دل خود رازهایی برای یافتن تعادل، شادی و آرامش دارند. اما فقط کتاب نیست؛ می‌خواهم از تجربه‌های زیسته‌ی خودم هم بگویم، از چیزهایی که لمس کرده‌ام، زندگی کرده‌ام و به آن‌ها باور دارم. قرار است با هم به دنیایی گرم، ساده و صمیمی سفر کنیمدنیایی که در آن، لحظه‌های کوچک، معنای بزرگی دارند.

حمیده معین‌فر

 

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

وقتی ساداکو هزاران قلب را روشن کرد

وقتی ساداکو هزاران قلب را روشن کرد

معرفی کتاب کودک ساداکو و هزار درنای کاغذی نوشته‌ی النور کوئر

دردی که مرا نکشد قوی‌ترم می‌سازد؟

دردی که مرا نکشد قوی‌ترم می‌سازد؟

مروری بر کتاب بدن فراموش نمی‌کند نوشته‌ی بسل ون در کولک

چه خوش‌اقبال‌اند آنان که در زمانه‌ی شوستاکوویچ زیست می‌کنند!

چه خوش‌اقبال‌اند آنان که در زمانه‌ی شوستاکوویچ زیست می‌کنند!

معرفی کتاب چگونه شوستاکوویچ نظر مرا تغییر داد نوشته‌ی استیون جانسون

کتاب های پیشنهادی