فیلم نوآر و سینمای پارانویا اثر ویلر وینستون دیکسون (Wheeler Winston Dixon)، فیلمشناس و فیلمساز آمریکایی است. دیکسون استاد مطالعات فیلم در دانشگاه نبراسکا است و بیش از سی کتاب در حوزهی تاریخ فیلم، نقد فیلم، و نظریهی فیلم تألیف کرده است. حوزهی مطالعاتی دیکسون اغلب بر آثار تروفو، گدار، سینمای تجربی آمریکا، و فیلمهای ترسناک متمرکز است. دیکسون همچنین بیش از بیست فیلم مستقل و تجربی در کارنامهی خود دارد و مجموعه آثار او در گنجینهی دائمی موزهی هنر مدرن در منهتن نگهداری میشود. دیکسون پس از تألیف تاریخچهی فیلم (2008) بههمراه گوندولین آدری فاستر، فیلم نوآر و سینمای پارانویا را نگاشت که اثری است منحصربهفرد در حوزهی تبارشناسی نوآر.
از نظر دیکسون، نوآر ژانری است که ساختار بصری سیاه و سفید و داستانگوییِ کلاسیک آن حتی در این جهان سینمایی تکنیکزده هم کهنه نمیشود. این ماندگاری نهتنها بهخاطر روایتمداری و سبک بصری منحصربهفرد این ژانر، بلکه به دلیل تصویر حقیقیای است که این ژانر از تاریکی جهان باز میتاباند. نوآر زاییدهی رؤیای آمریکایی بهبارننشستهی پس از جنگ جهانی دوم است. حقیقیترین بازتاب عدم تحقق این رؤیای آمریکایی را در نوآرهای کابوسواری میبینیم که دههها از پی هم آمدند و جعلیبودن این رؤیا را نمایان کردند. نوآر هنوز هم جلوهگاه آن قصههایی است که از درون واقعیتهای تباهکنندهی زندگی مدرن سربر میآورند. هیچ ژانر سینماییای به اندازهٔ نوآر نتوانسته این وجه تاریک زندگی انسان را اینچنین تنیده در روایت بنمایاند.
دیکسون صرفاً به نوآرهای بسیاری که نقل محافل سینمادوستان است (غرامت مضاعف، شاهین مالت، سانست بلوار، جنگل آسفالت، پستچی همیشه دو بار زنگ میزند و بسیاری دیگر) توجه نداشته است. آنچه که اثر دیکسون را نو و خواندنی میکند این است که مؤلف تبار نوآر را از اوایل دههٔ ۱۹۳۰ تا به امروز مطالعه کرده و آثار نادیدهگرفتهشده یا فراموششدهی این ژانر را به مخاطب شناسانده است، که همانا آثاری مهم و قابل توجه هستند.
فیلمهای بسیاری در اوایل دههٔ ۱۹۳۰ و در دورهی پیش از آییننامهی تولید در هالیوود ساخته شدند که پیشگامان اصلی نوآرهای پس از جنگ جهانی دوم به شمار میروند و نسبت به نوآرهای پس از جنگ، تصویر حقیقیتری از جامعهٔ آمریکا ارائه میکنند. این فیلمها در چارچوب ضوابطی که بعدها آییننامهی هِیز مدون کرد و از سال ۱۹۳۴ با سختگیری تمام بر فیلمها تحمیل شد، قرار نگرفتند و درنتیجه نمایش راستینتری از زمانهشان ارائه کردند. فیلم امن و امان در جهنم (ویلیام ولمن، ۱۹۳۱) از زمرهی این فیلمهاست که مجبور نبود به پایانبندی سرخوشانهی مدنظر آییننامهی تولید تن در دهد. علاوهبراین، دیکسون به نوآرهای بسیاری که در دهههای ۴۰، ۵۰، و ۶۰ با بودجههای بسیار ناچیز تولید شدند، توجه داشته است. این فیلمها گاهی در سه روز فیلمبرداری میشدند، از دکورها و نماهای عاریتی استفاده میکردند، و میزانسنهای ساده و نماهای بهشدت کنترلشدهای داشتند که بخشی جداییناپذیر از ساختار بصری و روایی این فیلمهای درجه “B” بودند. دیکسون در این کتاب، در مورد قدرت این فیلمها در بازتاباندن سیاهی جهان از دیوید ویل و اثر او دربارهٔ فیلمهای راجر کورمن چنین نقل میکند: «هیچ مدیومی بهاندازهی یک فیلم نازل نمیتواند دنیای گندیده و نازل را به مخاطب انتقال دهد».
نوآر هنوز هم در آغاز هزارهی جدید زنده است، چراکه از دل وحشتی برآمده است که ساختارهای سیاسی و اجتماعیِ امروز نیز از آن تغذیه میکنند. شوالیه تاریکی، اثر کریستوفر نولان، بهترین نمونه از این نوآرهای جدید است. دهشتی که جوکر عیان میکند، از تهدیدی برمیآید که برهمزنندهی ثبات و آرامشِ دروغین ماست. در کتاب میخوانیم، «جهان نوآر از پردهی سینما که شش دانگ حواسمان را به خودش جلب میکرد به جهان اینترنت و بازیهای ویدئویی کوچ کرده و نمودهای آن عمیقتر و مشخصتر شدهاند. بسیاری اکنون هر هفت روزِ هفته و بیستوچهار ساعتِ روز را بهصورت «آنلاین» زندگی میکنند؛ آنها فقط هستند که از واقعیت موجودِ اینجهانی بیرون بیایند و در واقعیت دیگری «زندگی» کنند. موضوع نوآر به جوهرِ وجودیمان تبدیل شده؛ و این را در برنامههای خبری هوچیگر، در پیشبینیهای هولناک کارشناسانِ مزدبگیر و در حدس و گمانهایی که به جای واقعیت مینشینند میبینیم. نوآر یک جا میشد مهار شود؛ اما حالا همه جا هست».
خواندن این کتاب برای علاقهمندان به جامعهشناسی سینما و به خصوص دوستداران سینمای نوآر قطعاً تجربهای نو و لذتبخش خواهد بود.
ویلر وینستون دیکسون، فیلم نوآر و سینمای پارانویا ، چاپ اول ،مترجم حمیده معین فر، نشر اختران
فیلم نوآر و سینمای پارانویا
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.