محقق و پژوهشگری آلمانی به نام دکتر فاستوس، تمام علوم زمانهاش را مطالعه کرده است؛ اما الهیات، فلسفه، سیاست، پزشکی و دین او را راضی نمیکند و همواره از محدودیتهای دانش بشری نالان است. برای همین به سمت جادوی سیاه میرود. دوستانش، والدس و کرنلیوس، اصول اولیهی جادوگری را به او آموزش میدهند. فاستوس از این اصول اولیه برای احضار مفیس تافلیس استفاده میکند. مفیس تافلیس ظاهر میشود و فاستوس برای ارباب او، لوسیفر، پیشنهادی دارد؛ هشدارهای مفیس تافلیس دربارهی دهشت جهنم در فاستوس اثر نمیکند و باز هم بر سر پیشنهادش پافشاری میکند. پیشنهاد فاستوس این است که اگر مفیس تافلیس به مدت بیست و چهار سال به او خدمت کند، روحش را به لوسیفر میفروشد. لوسیفر طبیعتاً این پیشنهاد را میپذیرد؛ اما مشروط به این که فاستوس باید قراردادی با خون خود امضا کند. بدن فاستوس هم حتی در برابر این عمل مقاومت میکند و خونش بهسرعت لخته میشود؛ اما با این حال فاستوس تصمیمش را گرفته است و به هر ترتیب قرارداد را با خون خود امضا میکند.
نمایشنامهی دکتر فاستوس[۱] نوشتهی کریستوفر مارلو است؛ اما داستان این نمایشنامه را خود مارلو به وجود نیاورده است. دکتر فاستوس افسانهای قرون وسطایی است که داستان هبوط و تباهی دانشمندی آلمانی را نقل میکند. این افسانه بارها توسط نویسندگانی گوناگون به اشکال مختلف داستانی تبدیل شده است؛ اما نمایشنامهی دکتر فاستوس روایت خاص کریستوفر مارلو از داستان تباهی انسانی است که غروری بی حد و مرز تمام وجود او را در بر گرفته است و او را به تباهی میکشد؛ همانطور که خود مارلو در بخش ابتدایی نمایش میگوید:
«میخواهیم شما را از عاقبت کار فاستوس آگاه سازیم که در آلمان در شهر رودس به دنیا آمد. پدر و مادرش از خانوادهی اصیل نبودند. همین که به سن شباب رسید به دانشگاه رفت و در آنجا خویشاوندانش به تربیت او پرداختند. کمکم در علم حکمت و الهیات مشهور گشت و به لقب دکتری مباهی شد و در مباحثه و استدلال در علوم معقول، زبانزد خاص و عام گردید. تا روزی که غرور و خودبینی در وی راه یافت و طایر فکرش بلندپروازی آغاز نهاد و زمام اختیار از کف وی در ربود و قضای آسمان به فنای او همت گماشت و او را دستخوش دمدمههای ابلیس ساخت.»[۲]
کریستوفر مارلو از نویسندگان عصر الیزابت انگلستان و همدورهی شکسپیر است. او یکی از مهمترین تأثیرگذاران بر شکسپیر بوده است و بسیاری معتقدند که اگر مرگ زودهنگامی در 29سالگی نداشت، اکنون از شکسپیر هم بزرگتر بود. تحصیلات اولیهی او در دانشگاه در زمینهی دین و الهیات بوده است؛ اما از جایی به بعد از خدمت به کلیسا صرفنظر کرد و به نویسندگی روی آورد. سبک نگارش جدیدی که مارلو در نمایشنامهنویسی اتخاذ کرد، بعدتر توسط شکسپیر کامل شد و تبدیل به یکی از نیرومندترین وسایل ابراز درونیات شد. رگههایی از نمایشهای قرون وسطایی نیز در بطن اثر دیده میشود. کلیسا در قرون وسطا از نمایش برای تعلیم آموزههای دینی خود استفاده میکرد. در این نمایشها مفاهیم و آموزههای مسیحیت تبدیل به اشکال حقیقی میشدند؛ مثلاً هفت گناه کبیره به شکل هفت انسان با چهرههای گوناگون به روی صحنه میآمدند و فرشتهی خوب و فرشتهی بد نیز به نوعی تجلی آموزهها بودند. این عناصر در نمایشنامهی دکتر فاستوس نیز وجود دارند. در لحظات حساس تصمیمگیری، فرشتهی بد و فرشتهی خوب بر فاستوس ظاهر میشوند و کشمکش درونی او را به تصویر میکشند. مثلاً اولین حضورشان مربوط به زمانی است که فاستوس برای اولین بار کتاب جادو را در دست میگیرد:
فرشتهی خوب ای فاستوس! این کتاب را به کنار بگذار و به آن نگاه نکن. زیرا تو را اغوا خواهد کرد و گمراهت خواهد ساخت و خشم خداوند را بر سرت فرو خواهد آورد. بیا کتاب مقدس را مطالعه کن و از خواندن این کتاب دست بکش.
فرشتهی بد فاستوس! بخوان و سررشتهی این فن بسیار بزرگ که همهی اسرار طبیعت را در پیش تو میگشاید به دست آور تا در زمین همان مقام را پیدا کنی که ربالارباب در آسمان دارد. تا بر عناصر چیره باشی و همهچیز به فرمان تو باشد.[۳]
قرن شانزدهم محلی برای کشمکش میان اندیشههای قرون وسطایی و رنسانسی بود و این کشمکش به خوبی در نمایشنامهی دکتر فاستوس به تصویر کشیده شده است. دکتر فاستوس ماندگارترین اثر کریستوفر مارلو است؛ شاهکاری که بعدتر الگوی گوته در نوشتن نمایشنامهی فاوست شد و تا به امروز اقتباسهای ادبی و سینمایی فراوانی از آن شده است.
[۱]- دکتر فاستوس؛ کریستوفر مارلو؛ ترجمهی لطفعلی صورتگر؛ انتشارات علمی و فرهنگی؛ تهران؛ 1340
[۲]- مارلو (1340:26)
[۳]- مارلو (1340:31)
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.