مدتهاست که مردی در یکی از اتاقهای هتلی در پیتسبورگ اقامت میکند. از هفتسالگی مجبور به اقامت در هتل شد و اواخر عمر خود را نیز در همان هتل میگذراند. همانطور که در هفتسالگی تنها شده بود، پایان زندگیاش را نیز در تنهایی میگذراند و سرمایهاش هم ناچیز (در حد ۴۱۰ دلار) است. نام او عمو سام من است. فروشندهای که کالاهایی عجیبوغریب میفروشد. از «ماسک بتمن» گرفته تا «صلیبی که در تاریکی میدرخشد»؛ از «پاهای غولپیکر جوجه» گرفته تا « جعبهی گریم مردان فرانسوی» و خلاصه هر چیزی که فکرش را بکنید، در بساط عمو سام من دیده میشود. عمو سام من هیچوقت برای برادرزادهاش، نویسنده، قصه نگفت؛ اما او میخواهد برای ما از عمو سام من قصهای بسازد. بدین ترتیب نمایشنامهی عمو سام من [۱] آغاز میشود. سام جوان در کافه با رقاصی جوان به نام لیلا مواجه میشود و یک دل نه، صد دل عاشق او میشود. لیلا به او قول ازدواج میدهد؛ به شرطی که برادر گمشدهاش را پیدا کند. برادری که سالها پیش گمشده و تمام ارثیهی لیلا را با خود برده است. بنابراین سام جوان راهی مسیر یافتن برادر لیلا میشود و سفر اودیسهوار خود را آغاز میکند. سفر عجیبی که در هر لحظهی آن سرنخها کور و کورتر میشوند و پیدا کردن برادر لیلا سختتر میشود.
پیرنگ اصلی داستان حول همان ماجرای کارآگاهیِ پیدا کردن برادر لیلا میچرخد. جایی که سام جوان را با شیرهکشخانهی معتادان، دفتر پروفسور سستعنصر گیاهشناسی، فالگیر، گانگستری مرموز به نام باتلر و نمایندهی یک آژانس مسافرتی روبرو میکند. سام جوان از نماینده میخواهد که او را به «پورت دیزایر» [2] یا بندر میل بفرستد؛ اما نماینده میگوید تنها بلیط «پورت ساتیسفکشن» [۳] یا «بندر رضایت» را دارد. در عوض پیشنهاد میدهد که سام جوان ابتدا به پورت ساتیسفکشن برود و از آنجا به پورت دیزایر برود. کارکردی اینچنین زبانمحور و نمادین، در بیشتر دیالوگهای نمایشنامهی عمو سام من به کار رفته است. در کنار پیرنگ اصلی، خردهپیرنگهایی نیز وجود دارد که سام جوان را در پیدا کردن برادر لیلا راهنمایی میکند. بهنوعی میتوان گفت که سام جوان به دنبال هویت خود میگردد؛ مسیری که در آن بخش عمدهای از عناصر جامعهی آمریکایی منعکس شده است.
نمایشنامهی لن جنکین را میتوان پارودیای [۴] از داستانهای عامهپسند دانست. گانگسترهایی مثل باتلر و گروهش که گاهوبیگاه ظاهر میشوند و یا شخصیت قهرمانگونهی سام جوان، نمونههایی از عناصر عامهپسند در نمایشنامه هستند. شخصیت عمو سام من نیز علاوه بر ارتباطی که با کاراکتر نویسنده دارد، نماد شخصیتی و تجسم ملیت[۵] برای دولت فدرال ایالات متحده آمریکا است. مشهورترین واقعهی تاریخی، پوستر معروف «عمو سام» در جنگ جهانی اول است که از «عمو سام» برای تبلیغات جذب نیروی ارتش آمریکا استفاده شد.
« من عمو سام من هستم... مجسمههای عمو سام من در سرتاسر آمریکا ساخته میشه! زمستونها برف روی شونههاش میشینه و یه عالمه برف دورتادور کلاهش رو میپوشونه، تا حدی که صورتش رو هیچکس نمیتونه ببینه، به جز پرندهها. تابستونها یه نفر صورت مجسمه رو با انواع گلها میپوشونه.» [6]
منطق مرسوم بر فضای نمایشنامه حاکم نیست. درست مانند یک رؤیا، مکانها بهسرعت عوض میشوند و گاهی در هم ادغام میشوند و زمان به هم میریزد؛ در برخی صحنهها سام جوان و سام پیر همزمان باهم حضور دارند و راویها گاه و بیگاه بهصورت مستقیم با مخاطب صحبت میکنند یا حرفهای کاراکترها را تکرار میکنند. آدمهای غریبه بر حسب تصادف در مکانهای تصادفی با هم مواجه میشوند و گاهی حتی بدون توجه به یکدیگر از کنار هم میگذرند. نام اشخاص نیز از همین قاعده پیروی میکند. سام جوان و سام پیر همهجا خودشان را «عمو سام من» معرفی میکنند و برادر لیلا نام دیگری ندارد و همه او را به همین نام میشناسند:
سام جوان ببینم، اسم «لیلا» براتون آشنا نیست؟
فینلی نه.
سام جوان «برادر لیلا» چطور؟
فینلی اون پسر بااستعداد رو میگی؟ آره از شاگردهای سابقم بود. [7]
برخی منتقدان شخصیت سام را «ویلی لومانِ مجرد» نامیدهاند.[۸] ویلی لومان شخصیت اصلی نمایشنامهی مرگ فروشنده اثر آرتور میلر است.[۹] عمو سام من یک تجربهی رویاگونه است که با نحوهی خاصش در چیدمان قطعهّهای مختلف نمایشنامه، فضایی سورئالیستی پدید میآورد.
[۱] عمو سام من؛لن جنکین؛ ترجمهی علی حاج ملاعلی؛ نشر بیدگل؛ 1390
[2] Port Desire
[3] Port Satisfaction
[۴] Parody یا نقیضه: تقلید طنزگونه از یک کار هنریِ دیگر است. نقیضه در مواردی بهقصد استهزاء و نقد اثر ساخته میشود و در مواقعی تنها هدف، خنداندن است. این سبک یکی از فنون عمدهی طنز محسوب میشود.
[۵] National personification: نوعی تعبیر انسانگونه از یک ملت یا مردمان آن ملت است که در کارتونها یا تبلیغات سیاسی و پروپاگاندا استفاده میشود. مثلاً برای مردم ایران، شخصیت رستم کارکردی مشابه دارد.
[6] جنکین (1390:130)
[7] همان (1390:73)
[۸] فرانک ریچ| Frank ritch در سال 1983 برای اولین بار در روزنامهی «نیویورکتایمز» از لقب «ویلی لومان مجرد» استفاده کرد.
[۹] مرور نمایشنامه مرگ فروشنده را در اینجا بخوانید.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.