
داستان کتاب حول محور زندگی گرتا میچرخد. گرتا دختری شجاع و مهربان است که در کنار مادربزرگ محبوبش، میلدرد، لحظات خوشی را سپری میکند. مادربزرگ میلدرد، نمادی از محبت بیپایان و خاطرات شیرین گذشته، همیشه در قلب گرتا جایگاه ویژهای داشته است. اما روزگاری فرا میرسد که پدر و مادر گرتا تصمیم میگیرند تا مادربزرگ را به خانه سالمندان ببرند؛ تصمیمی که به دلیل رفتارهای غیرمعمول او اتخاذ میشود؛ چرا که مادربزرگ اغلب در حال گفتگو با روح شوهر مرحوم خود دیده میشود و این موضوع موجب نگرانی اطرافیان می شود.
این درحالی است که گرتا در ابتدا باور نداشت روح وجود دارد، اما او به زودی متوجه میشود که در این خانه، نه تنها اعضای زنده بلکه سه روح نیز سکونت دارند:« او از اتاق زیرشیروانی بیرون آمد و از پلهها پایین دوید. به اتاقش رفت، در را محکم پشت سرش بست و خودش را روی تخت انداخت. برای مقابله با سرما لحاف را روی خودش کشید و نفس نفسزنان در حالی که سعی میکرد از آنچه دیده بود سر در بیاورد، همانجا دراز کشید. نمیشد واقعی باشد، میشد؟ واقعاً یک روح دیده بود؟
ماجرای گرتا و چند روح
در عمارت قدیمی ووبگان، زندگی میان دو جهان جریان دارد؛ یکی جهان واقعی و دیگری جهان ارواح. اولین روح، پدربزرگ است؛ روحی که زمانی از عشق بیپایان به خانواده لبریز بود اما پس از مواجهه با خطرات و موانع زندگی، به تدریج دچار ترس و بیحوصلگی شده و حالا در قالب روح، همچنان در سایهی نگرانیهای گذشته دست و پنجه نرم میکند.
روح دوم، پِرسی، نماد روح بچهگانه و بامزهای است که همچون عموی بزرگ خانواده، همیشه آماده کمک به گرتا و حمایت از اوست. در نهایت، روح سوم، وُلفگانگ، نوازندهای مغرور اما دلسوز، با تلاش برای نشان دادن برتری خود، در طی داستان دچار تغییر شده و به دوست و همراهی وفادار برای گرتا تبدیل میشود.
گرتا در این میان با شجاعت و پشتکار فراوان سعی می کند حقیقتی مهم را به پدر و مادرش اثبات کند: اینکه مادربزرگش دچار حواسپرتی یا ضعف نیست، بلکه دارای قدرتی فراتر از تصور معمول انسانهاست؛ قدرتی که به او اجازه میدهد تا با ارواح ارتباط برقرار کند و به این ترتیب نشان دهد که مرگ پایان هر چیزی نیست، بلکه تنها مرحلهای در سفر ادامهدار زندگی محسوب میشود
شخصیتهای کتاب هر کدام از جنبههای مختلف زندگی و ارزشهای انسانی سخن میگویند؛ گرتا به عنوان نمادی از نسل جوان با شجاعت و تعهد، مادربزرگ میلدرد با نماد محبت و خاطرات دیرینه، و ارواح خانواده که تجلی خاطرات و تجربیات نسلهای گذشتهاند. این ترکیب از دنیای زنده و عالم ارواح، داستانی است که علاوه بر ایجاد حس هیجان و کنجکاوی، به ما یادآوری میکند که زندگی، با تمام چالشها و تغییراتش، همیشه پر از زیباییها و درسهای ارزشمند است.

کاربردهای کتاب «گرتا و شکارچیان ارواح»
داستان گرتا به نوجوانان این درس را میدهد که مرگ پایان زندگی نیست؛ بلکه میتواند بخشی از چرخهی طبیعی زندگی باشد. این نگرش مثبت، به آنها کمک میکند تا با دیدی متفاوت به فقدان عزیزان نگاه کنند و یاد بگیرند که از خاطرات و تجربیات گذشته، در مسیر رشد و تکامل فردی خود استفاده نمایند.
از طرفی گرتا با شجاعت، پشتکار و توانایی مقابله با چالشهای فراوان، الگویی مناسب برای نوجوانان است. او به مخاطبش نشان میدهد که مواجهه با مشکلات و مخالفتهای موجود، بخشی از زندگی است و تنها با اعتماد به نفس و تلاش میتوان بر آنها غلبه کرد.
حضور ارواح در داستان نمادی از خاطرات و تجربیات نسلهای گذشته است. این نکته به نوجوانان یادآوری میکند که هر نسل با چالشها و موفقیتهای خاص خود روبرو شده و از تجربیات آنها میتوان درس گرفت. والدین با خواندن این کتاب میتوانند داستانهای گذشته و خاطرات خود را با فرزندان به اشتراک بگذارند و بدین ترتیب پیوند میان نسلها را تقویت کنند.
دربارهی نویسنده سم كوپلند
سم كوپلند فعالیت حرفهای خود را در در آژانس ادبی کورتیس براون آغاز کرد. او در سال 2006 به راجرز، کلریج و وایت پیوست و در سال 2016 به عنوان مدیر انتخاب شد و بالاخره در فهرست برگزیدههای ادبی سال جوایز كتاب انگلیس 2020 قرار گرفت. در ایران دو کتاب کودک دیگر از او به نامهای «چارلی مرغ میشود» و «چارلی تیرکس میشود» چاپ شده است.

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.