
از دیدگاه یونگ، انسان در جستوجوی معنای زندگی و تحقق خویشتن است و از اسطورهها به عنوان سرنخهایی برای این فرایند استفاده میکند. اما این جستوجو را هرکس باید خودش به تنهایی انجام دهد. بنابراین اسطورههای یونگ، صرف نظر از ایکه چه تعداد در بازگویی و گوش دادن به آنها مشارکت داشته باشند، حاوی پیامهایی به افرادند و نه گروهها. اسطورهها با همهی افراد به یک شیوه سخن میگویند، اما باید به صورت فردی با آنها رودررو شد. اسطورهها نقشی الهام بخش دارند و حقایق نهفته در آنها کلیدهایی هست که فرد را به شکوفایی استعدادهایش هدایت میکند. یکی از مهمترین اسطورهها، اسطورهی قهرمان است که در طی سفرهای خود بر ترسها و اژدها و در راه رسیدن به هدفش مبارزه میکند. قهرمان برای طی کردن این مسیر دست به سفر قهرمانی میزند. اسطورهی قهرمان در لایه لایه روان برای کشف ناشناختهها حرکت میکند. تا به گنج درونمان دست پیدا کند. دگرگونی درونی ما باعث تحول در دنیای بیرون ما خواهد شد. هنگامیکه قهرمان در سفر قهرمانی خودش را پیدا میکند، گویی همهچیز در جای خود قرار میگیرد، آنگاه میتواند زیبایی، هوش و خوبی را ببیند و قادر میشود آنها را مفید به کار ببرد و در نتیجه موفق میشود.
کریستیان کراخت در رمان 1979، شخصیت اصلی داستان را در قالب دو سفر به سرزمینهای ایران و چین قرار میدهد. سوژه رمان 1979 مانند الگوی سفر قهرمان اسطوره ای یونگ، به مکاشفه و جستوجو میپردازد و در این مسیر با موانع و چالشهایی چون بحران هویت، معنای زندگی و مفهوم شر روبه رو میشود.
شبح توتالیتریسم
رمان 1979 به توصیف سفر دو دوست میپردازد. روزنامهنگار سوییسی و یک معمار. آنها در سال سرنوشتساز و تاریخی 1979(1357) به ایران سفر میکنند. ایرانی که در آستانهی تحولات بزرگی قرار دارد. مردم در حال اعتراض و راهپیمایی هستند. همهی نشانهها و مشاهدات خبر از وقوع واقعهای بزرگ میدهد. کریستیان کراخت بهعنوان نویسندهی اروپایی، به موضوع قبال توجه و مهمی پرداخته است. در ادبیات داستانی ایران، آثار و داستانهای متعددی دربارهی انقلاب سال 57 نوشته شده است، نویسندههایی چون احمد محمود، اسماعی ل فصیح، سیمین دانشور، عباس معروفی و ..... داستانهایی با محوریت وقایع انقلاب خلق کردند، اما در زبان فارسی و حوزه رمان، کمتر اتفاق افتاده است که نویسندهی غیر ایرانی داستانی با زمینه و موضوع انقلاب 57 بنویسد. کراخت برای نوشتن بحرانها و مسائل جهان شمول انسانی چون بحران هویت، تنهایی، سرگشتگی فکری و مفهوم اخلاق و نیکی در عصر مدرن به سمت وقایع تاریخی میرود. در واقع تاریخ برای کریستیان کراخت هدف اصلی و پایانی نوشتن نیست، بلکه وسیلهای برای بیان پرسشهای وجودی انسانی در برابر زندگی است. در مسیر همین پرسشها به وقایع منتهی به انقلاب ایران و چین کمونیستی در سال 1979 میرود. در صفحهی 80 میخوانیم: « چندباری به نظرم رسید که حسن را لای جمعیت دیدهام، اما هربار معلوم شد که اشتباه کردهام. هوا داشت تاریک میشد که صدای شلیک چند گلوله را شنیدم. دستهای از تظاهرکنندهها در طول خیابانی بزرگ به پیش میرفتند، دانشجوها با مشتهای گره کرده و پرچمهای کمونیستی و پلاکارد در دست شعار میدادند.»
شخصیت روزنامهنگار در میانه تحولات و مشاهدههای خود در این سفر، به تحول میرسد. در برابر پرسشهای اخلاقی و معرفت شناختی پیش میرود، از جمله مفهوم شر و نسبتی که انسان با آن دارد.
در صفحهی 77 در گفتوگویی از رمان به این موضوع میرسیم: «نمیتوانم مانعتان شوم. اما هنوز یک سوال دارم./بله؟/ شما به شر اعتقاد دارید؟/نه/شر از کجا میآید؟/نمیدانم/یعنی همیشه همینجا نبوده؟ همیشه درون ما نبوده؟/نه.»

کریستیان کراخت سوژه رمان رادر میانه چنین مسائل و پرسشهایی درون وقایع تاریخساز قرار میدهد. یکی از مهمترین تقابلهای فکری شخصیت رمان، تضادها و تقابلهایی هست که در مواجهه با ایدئولوژیها و اندیشههای اقتدارگرا قرار میگیرد. سوژه رمان که دارای پرسشهای وجودی است در ادامه به چین کمونیستی میرود. جایی که استحاله و نابودی هویت شخصیت داستان را مشاهده میکنیم. در صفحهی131 میخوانیم: «زن فریاد میزد، علایق من بورژوایی است و در واقع قصدم از آموختن زبان ماندارین این بوده که جمهوری خلق و خلق را با توانایی زبانیام از درون تضعیف کنم. علاقه یعنی چه؟ کارگر را چه به داشتن علائق و عادت. علائق چیزهای واقعاً مرتجعانهای هستند، کسی که باید در جهت خیر خلق کار کند اصلاً وقتی برای این چیزها ندارد. گفت که عین روز روشن است که آن کریستوفر هم من هم جاسوس امپریالیسم و در خدمت ایالات متحد آمریکا بوده است.»
کریستیان کراخت در رمان 1979 به توصیف جهانی ازخودبیگانه و بی روح میپردازد. جهانی که در آن شخصیت و فردیت انسان در برابر سایهی توتالیتریسم قرار میگیرد و مدام در معرض تهدید و نابودی قرار میگیرد. رمان 1979 داستان سفر قهرمانی است که در طی آن با موانع و پرسشهای انسانی فراوانی رودررو میشود.
عالی بود
مثل همیشه معرفی بسیار خوبی بود و از این قلم گیرا و تحلیل عالی بسیار لذت بردم. با تشکر از آقای ثامن