بعضی از شخصیتها، از دل کتاب و داستانها وارد زندگی ما شدهاند. شخصیتهایی که از وقتی که خودمان را به یاد داریم با آنها آشنا شدیم و زندگی کردیم. موقع بازیگوشی خود را شخصیتهای داستانی تصور میکردیم و وقتی غمگین بودیم از آنها یاری میجستیم. آنها اسطوره و الگوی کودکی ما بودند و با شنیدن فراز و فرودهای زندگیشان هیجان زده میشدیم.احتمالا شخصیتهای زیادی به خاطرتان آمده است که دوران خوب کودکی و نوجوانی را با خاطرات آنها به یاد میآورید. یکی از این شخصیتهای محبوب، گالیور است. حتما شما هم کمی از کتاب سفرهای گالیور را خواندهاید و یا حداقل نام آن به گوشتان خورده است. سفرهای گالیور کتابی قدیمی است که بیش از دویست سال داستانهای آن دهان به دهان گشته و مردمانی از سراسر جهان به آن علاقه دارند. سفر کردن تجربهای است که به زندگی معنایی تازه میبخشد و باورهای ذهنی انسان را دگرگون میکند. نویسندهی این کتاب با استناد بر این باور، سفرنامهای تخیلی و جذاب نوشته که خواندن آن دریچهی تصور و خیال را در ذهن انسان میگشاید. مطالعهی چنین کتابی باعث میشود که قدرت تخیل و خلاقیتتان بالا برود و نسبت به مسائل انعطاف پذیر باشید. خلاصه اینکه کتاب سفرهای گالیور کتابی طلایی برای شماست که با خواندن سطر به سطرآن به دنیایی اعجابانگیز سفر خواهید کرد.
خلاصهی کتاب سفرهای گالیور
این کتاب، در چهار بخش خواندنی نوشته شده است. داستان دربارهی پزشک و ناخدایی به نام لموئل گالیور (lemuel Gulliver) است. وقایع کتاب در چندقرن پیش روایت میشود و حال و هوای کلاسیک وارد. نویسنده در ابتدا کمی از شخصیت گالیور را برای خواننده میگشاید و سپس روایت داستان آغاز میشود. گالیور در طی داستان به چهارسرزمین لیلیپوت، براب دینگ نَگ، لاپوتا و هوئی هِنِم سفر میکند. روایتهای گالیور در هرکدام از این سرزمینها بسیار جالب و خواندنی است. در سرزمین لیلیپوت گالیور گرفتار طوفانی وحشتناک شده و طوفان باعث از بین رفتن کشتیاش میشود. موجهای دریا ناخدا را که بیهوش شده است به ساحل سرزمین لیلیپوت میرساند. پس از مدتی که به هوش میآید متوجه اتفاق عجیبی میشود. افراد ریز اندامی در ابعاد ده تا پانزده سانتیمتری او را اسیر کردهاند.
افراد این سرزمین بسیارعجیب و غیرقابل پیشبینی هستند. دغدغهها و نحوهی نگاه آنها به مسائل بسیار عجیب است. آنها مدت زیادی است که با کشور همسایهی خود خصومت دارند. دلیل این خصومت چندان منطقی نیست. اختلاف مردم این دو کشور، بر سر شکستن تخم مرغ از سریا ته هست. یکی از آنها معتقدند که تخم باید از سر شکسته شود و دیگری خلاف این عقیده را دارد. لیلیپوتیها به خاطر جثهی بزرگ گالیور، قصد استفاده از او را در جنگ دارند. پس از وقوع اتفاقاتی گالیور موفق به فرار از لیلیپوت به همراه یک کشتی میشود؛ اما بخت با او یار نیست و کشتیاش باز هم آسیب میبیند و به سرزمینی به نام براب دینگ نگ راه مییابد. مردم این سرزمین برخلاف سرزمین لیلیپوت بسیار غول پیکراند و توجهشان به گالیور جلب میشود که درمقایسه با آنان جثهی کوچکی دارد. پس از اتفاقات ریز و درشت گالیور به سرزمین دیگری به نام لاپوتا راه مییابد. لاپوتا نیز یک سرزمین عادی نیست. این جزیره در آسمان قرار دارد و مردم آن عاشق علم و دانشاند. آنها به شکل افراطی هرچیزی را تحلیل و بررسی کرده و سعی میکنند اختراع و اکتشافات زیادی داشته باشند. تلاشها و اختراعات آنها چندان منطقی نیست، مثلا سعی میکنند از سنگ مرمر بالشی لطیف بسازند و از خیار نور تولید کنند. تحقیقاتی بیفایده که شاید تنها وقت تلف کردن باشد؛ اما برای آنها بسیار جدی و مهم به نظر میرسد. گالیور پس از مدتی گشت و گذار درسرزمین لاپوتا و دیدن عجایبی مانند اشباح و مردمانی که هیچوقت نمیمیرند، آنجا را ترک میکند و باز هم یک مقصد عجیب در پیش دارد. او به هوئی هنم میرسد و متوجه میشود در این سرزمین اسبها بر انسانها حکمرانی میکنند! دیدگاه این اسبها دربارهی انسانها عجیب و ترسناک است و گالیور فقط به فرار میاندیشد. دیالوگهایی که در این قسمت از کتاب رد و بدل میشود عجیب؛ اما پرمعنی است.
«ملل فقیر، گرسنه هستند و ملل غنی، مغرور. غرور و گرسنگی پیوسته با هم در کشمکشاند.»[1]
سفرهای گالیور پر از عناصری مانند جادو، تخیل، تشبیههای زیبا و شخصیتهای عجیب است که خواندن آن بر روح خواننده، خوش مینشیند. با اینکه کتاب سفرهای گالیور پر از مفاهیم تخیلی است؛ اما روایتی دارد که داستان را باورپذیر و شیرین میکند. نویسنده با روایت این سفر، به طور ضمنی و نامحسوس مفاهیم انسانی و پرمغزی را در داستان قرار داده و قصد او تنها ارائهی یک داستان تخیلی نبوده است. گالیور به شکل غیرمنتظرهای با اتفاقاتی روبهرو میشود که باورهای او را دچار چالش کرده و یاد میگیرد نسبت به مسائل منعطف، خلاقانه و انسانی رفتار کند. تناقضاتی که او پیوسته با آنها درگیر است، انسانهایی با رفتارهای عجیب و دغدغههای باورنکردنی، همهی اینها به یک تغییر در شخصیت گالیور میانجامد که به شکل نامحسوسی در روند داستان شاهد آن هستیم.
جاناتان سوییفت؛ خلاق و رویاپرداز
در سال 1667 نویسندهای ایرلندی به دنیا آمد که اکنون پس از گذشت چندقرن، همچنان جزو نویسندگان بزرگ و خلاق به شمار میرود و طرفداران زیادی دارد. او کودکیاش را در شهر دوبلین گذراند. هنگامی که خیلی کوچک بود پدرش را از دست داد و به ناچار همراه عمهاش زندگی میکرد. نداشتن خانوادهای منسجم و عاشق، باعث خلأ زیادی در روح و روان او شد. همگان از او به عنوان کودکی درونگرا و تنها یاد میکردند که به سختی با دیگران، ارتباط برقرار میکرد.
تنهایی باعث شد تا از خیلی از تجربیات بازبماند؛ اما در عوض یک دستاورد مثبت برای او داشت. جاناتان به خاطر تنهایی بیش از حدی که حس میکرد سعی کرد به دنیای تخیل روی بیاورد و به مرور در آن بهتر میشد. کم کم همهی اطرافیانش متوجه تخیل خطرناک و درعین حال جذاب جاناتان سوییفت شدند. تخیلات او آمیخته به آرزوهایش بودند. او دوست داشت پرواز کند تا از گذشته و کمبودهای احساسیاش بگریزد. دوست داشت تبدیل به گرگی درنده؛ اما در پناه گلهای مهربان باشد و علاقهی زیادی به دیدن نقاشیها برای فرار از بیرحمیهای دنیا داشت. پس از اینکه بزرگتر شد برای تحصیل به کالج ترینیتی رفت؛ اما شکستها و ناتوانیهای پی در پی در زندگی شخصی و درسیاش، اجازه نداد تا دانشجویی موفق باشد. ورق طلایی زندگی او وقتی ورق خورد که به عنوان منشی یکی از سیاستمداران کشورش، ویلیام تمپل، انتخاب شد. او ده سال در خدمت ویلیام تمپل کار کرد و تجربیات فراوانی دربارهی سیاست و جامعه به دست آورد. سرانجام فهمید که علاقهی واقعیاش در کجا نهفته و مطالعات زیادی در این باره داشت. پس از مرگ ویلیام تمپل، به عنوان نمایندهی یک کلیسا درایرلند انتخاب میشود؛ اما هدف اصلیاش این بود که یک مقام سیاسی در انگلستان پیدا کند؛ به همین دلیل مرتب بین ایرلند و انگلستان در رفت و آمد بود. سرانجام تلاشهای او نتیجه داد و توانست خود را وارد جامعهی سیاسی انگلستان کند. او در این کشور با استفاده تخیل و قلم قدرتمندی که داشت، مقالات کوبنده و تحلیلی زیادی با بیان طنز و کنایی منتشر میکرد. نوشتههای او از همان ابتدا طرفداران زیادی پیدا کرد. جاناتان سوییفت اعتماد به نفس زیادی پیدا کرده بود و با هوشمندی، دست روی نقاط ضعف جامعهی سیاسی و اجتماعی این کشور میگذاشت. رفته رفته علاقهی جاناتان به نویسندگی بیشتر میشد و در فعالیتهای سیاسیاش نیز موفق عمل میکرد. این نویسنده در زندگی خود یک عشق ناموفق را نیز تجربه کرد. او از هشتسالگی دختری به نام استلا را میشناخت. در اوج فعالیتهای سیاسیاش با دیدن استلا، عشقش را به او ابراز کرد. این عشق دوطرفه نبود و استلا جاناتان را فقط یک دوست میدانست. جاناتان سوییفت در سال 1713 کمی از سیاست کناره گرفت و تبدیل به کشیش ارشد کلیسای پاتریک شد. کمی بعدتر حذب سیاسی که نویسنده از آن حمایت میکرد، شکست خورد.استلا در همان سالها از دنیا رفت و این غمهای پی در پی باعث شد جاناتان دوباره غم و اندوه را به شکل عمیقی حس کند. او پس از مدتی فعالیتهایش را به عنوان کشیش خاتمه داد و از کلیسا دور شد. رنجهای زیادی که متحمل شد باعث شد دوباره به طورجدی به نویسندگی روی آورد و سفرهای گالیور را خلق کرد. این کتاب توجه و رضایت افراد زیادی را خلق کرد؛ با اینحال مورد قبول افراد کلیسا واقع نشد و او را به شدت به باد انتقاد گرفتند. او کتابهای دیگری از جمله نبرد کتابها، قصه یک لاوک، پیشنهاد مؤدبانه نیز منتشر کرد؛ اما هیچکدام به محبوبیت سفرهای گالیور نرسید. جاناتان سوییفت در سالهای پایانی زندگیاش نیز هیچگاه حال خوب را تجربه نکرد از نظر روحی و جسمی بسیار پریشان بود. پریشانی وی به تدریج به دیوانگی و توهم بدل شد و در سال 1745 از دنیا رفت.
فیلمهای برگرفته شده از کتاب سفرهای گالیور
کتاب سفرهای گالیور به قدری خواندنی است که با الهام از آن تئاتر، فیلم و سریالهای محبوبی در جهان ساخته شده است. محبوبترین فیلمی که با الهام این کتاب ساخته شده فیلم سفرهای گالیور به کارگردانی راب لترمن است که به سود صدوسیوشش میلیون دلاری رسید. در سال 1968 نیز انیمیشنی بر اساس این کتاب ساخته شد که باعث شده گالیور تبدیل به شخصیت محبوب کودکی میلیونها انسان شود.
چرا هرکسی باید کتاب سفرهای گالیور را بخواند؟
پرورش تخیل و تفکر خلاق در نوشتن
همانطور که گفتیم این کتاب پر از مفاهیم خلاقانه و دیدگاه بکر و نو است. خواندن چنین کتابی کمک میکند که یاد بگیریم چگونه و در چه محدودهای از خلاقیت خود استفاده کنیم. داشتن چنین توانایی برای هر نویسنده و فرد مشتاقی به نوشتن ضروری است؛ بنابراین اگر قصد دارید که به شکل حرفهای بنویسید باید آثاری که به شکل خلاقانه نوشته شدهاند را مطالعه کنید.
دربرداشتن نقدهای اجتماعی در خلال داستان
جاناتان سوییفت به سیاست و جامعه علاقهی خاصی داشت و معتقد بود که مفاهیم اساسی جامعه را باید در هر چیزی گنجاند تا توانایی تحلیل خود را بالا ببریم و همچنین نسبت به مسائل زمانه حساس باشیم. او نقدهایش را حتی در یک کتاب تخیلی نیز گنجانده است. اگر به داستان توجه کنید در جوامع مختلفی که گالیور از آنها گذر میکند، هنجارها و درسهای فراوان اجتماعی دیده میشود.
«میگفت به چه دلیل کسانی را که عقایدشان مخالف عقاید عامه است، ناگزیر میکنند که عقایدشان را تغییر دهند؟ یا چرا آنان را وادار نمیکنند که عقاید خود را پنهان دارند و از آنجا که به کار بردن روش نخستین به وسیلهی هر دولتی عین ستمکاری است، از اینرو به کار نبستن دومی نشانهی ضعف است و بدین میماند که مَردی در پستوی خانهی خود زهر نگه دارد؛ اما آن را به جای مفرح نفروشد.»[2]
آشنایی با مرجع الهام نویسندگان بزرگی مانند جورج اورول
سفرهای گالیور مرجع الهام نویسندگان زیادی در چند قرن اخیر بوده است. بزرگانی چون جورج اورول باخواندن کتابهای جاناتان سوییفت، توانستند از نکتههای داستانی ظریف و بهجای نویسنده، الگو بگیرند و درنوشتن خود از آنها استفاده کنند. حتی نویسندگانی که از نظر مفهومی با این کتاب، موافق نیستند نیز نمیتوانند توانایی و ظرافت نویسنده را کتمان کنند.
آشنایی با ادبیات پادآرمان شهری
به عقیدهی برخی تحلیلگران، سفرهای گالیور ادبیات پادآرمانشهری دارد و از این جهت مورد توجه افراد زیادی قرار گرفته است. ادبیات پادآرمانشهری مدینهی فاسقه یا ویرانشهری را به قلم میکشد که با تحلیل و مطالعهی آن، میتوان درسهای زیادی گرفت و از عواقب چنین جوامعی آگاه شد.
وقتی مخلوقی را میبیند که ادعای عقل و شعور دارد و با اینهمه اینگونه شرارتها و ستمگریها از او برمیآید میترسد که فساد عقل و منطق او، بیش از فساد وحشیگری و درندهخویی او باشد.[3]
ترجمه و انتشارات سفرهای گالیور
از جمله مترجمانی که که به ترجمهی این کتاب پرداختهاند میتوان به مهسا طاهریان (انتشارات پینهدوز)، شیرین سلمانی (نشر آبشن)، محمود گودرزی (نشر برج)، حسین اعرابی (نشر برج)، سمیه شکرزاده (نشر نگاه آشنا)، حبیب یوسف زاده (نشر محراب قلم) اشاره کرد. از بهترین ترجمهی این کتاب میتوان به ترجمهی محمود گودرزی اشاره کرد. ترجمهی او باکیفیت و خوانا است و نثری روان دارد که برای خوانندگانی با سن پایین مناسب است.
سفرهای گالیور
[1]- (سوییفت، 1352: 444)
[2]- (سوییفت، 1352: 250)
[3]- (سوییفت، 1352: 447)
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.