ادیسه نزد منتقدین به نسبت ایلیاد در درجه اهمیت پایینتری قرار دارد. در یادداشت قبلی گفتم که درمورد وجود هومر و دو حماسهی ایلیاد و ادیسه همواره این بحث مطرح است که آیا میتوان این آثار را به او نسبت داد یا اصلاً هومر نامی در تاریخ وجود داشته است؟ و البته بعضاً این اثر را جعلی یا بازنویسی داستانهای شفاهی میدانند و البته بهوجود آمدن این دو اثر در زمانهای مختلف به مرور و توسط نویسندگان مختلف.
به هر ترتیب این دو اثر در ایران دو ترجمه دارد که یکی ترجمه آقای نفیسی است که ترجمهای بسیار قدیمی است و دیگری ترجمه آقای کزازی که با وجود شکل خاص ترجمه آقای کزازی یعنی عدم استفاده از لغات غریبه و تأکید بر استفاده از کلمات فارسی، دستکم ترجمه کامل و جدیدتری است.
ادیسه نیز همچون ایلیاد در هزارتوی راز آلودگیِ نسبتِ خدایان و انسانها روایت میشود و تقدیر – این اژدهای هفتسر – نقشی اساسی دارد. اولیس بازماندهی جنگ تروا در راه بازگشت به ایتاک دچار سانحه یا بهتر است بگوییم تنبیه خدایان میشود و بازگشتش ۱۰ سال به تعویق میافتد. اولیس قهرمان اصلی ادیسه دارای ویژگیهای منحصر به فردی است، او علاوه بر زیرکی و دانایی که او را از دیگر قهرمانان جدا میکند بسیار تنومند و صبور است. درواقع این سه ویژگی وجوه پیش برندهی اولیساند که البته با کمک و مراقبت خدایان همراه است.
اولیس که ابتدا سعی میکند که خود را به دیوانگی بزند تا در جنگ حاضر نباشد، به شخصیت کلیدی این نبرد تبدیل میشود. ابتدا آشیل را برای حضور در جنگ متقاعد میکند، سپس واسطهی رفع اختلاف بین آشیل و آگاممنون میشود و در نهایت با ابتکار اسب چوبی یوناییان را به پشت دروازههای ترواییان میرساند. هر چند در جریانِ جنگ تروا تا زمان مرگ آشیل نقش، زیر سایه قهرمان اصلی ایلیاد قرار میگیرد، چراکه آشیل فرزند یکی از خدایان است و همه مقهور ویژگیهای او. پس از جنگ و در مسیر بازگشت است که ماجراهای اصلی اولیس آغاز میشوند. البته این رویدادها به اختصار میگذرد و گذر زمان چندان در جریان این حماسه احساس نمیشود. ادیسه باوجود اتفاقات متعدد و تقابل تقدیر و زیرکی و صبر بسیارِ قهرمانش، معجون بسیار جذاب و پیشروندهای است. اولیس که از حمایت آتنه برخوردار است در هر مشکل و رویدادی به او توسل میجوید. وجوه اشترک این حماسه با دیگر داستانها و روایتهای اساطیری بسیار است. در جایجای این حماسه نشانی از اندرزها و رهنمونهای مشابه را میتوان سراغ گرفت. ازجمله انتظار تلماک و مادرش ایکاروس برای بازگشت اولیس که داستان یوسفِ پیامبر را تداعی میکند.
در نگاهی کلی ادیسه در سه بخش روایت میشود: بخش اول یعنی تلماکی، که روایت سفر تلماک فرزند اولیس است برای یافتن نشانی از پدر و سرود اول تا چهارم را شامل میشود. بخش دوم بازگشت اولیس، که در سرود پنجم تا سیزدهم روایت میشود. بخش سوم انتقام اولیس از خواستگاران، که سرود چهاردهم تا بیستوچهارم را در بر میگیرد.
اتفاقات خارج از تصور در ادیسه به نسبت ایلیاد بیشتر است. اولیس در مسیر بازگشت تقریباً با هر نوع مانعی برخورد میکند. از غولهای خفته در مسیر تا طوفان، از مرگ دوستان تا افسون شدنشان توسط پریان و موجودات اساطیری و سفر به جهان مردگان. اولیس در زمان بازگشت به وطن در گمنامی کامل و در شمایل یک پیرمرد ژندهپوش وارد شهر میشود تا پسرش تلماک، همسرش و یاران حقیقیاش را بیازماید. درنهایت اولیس با کمک پسرش تلماک و چند تن از دوستان وفادارش تمام خواستگارانی را که در خانهاش مدتها اقامت کرده و از اموال او استفاده میکردند را از بین میبرد و در کنار همسرش بر تخت خود تکیه میزند.
تقابل قهرمانِ حماسه با تقدیرِ غیرقابل پیشبینی همواره منجر به تصمیمی میشود که یک سر آن مرگ است. اگر قهرمان فاقد تجربه و توانایی لازم باشد از هیچ آزمونی سربلند و زنده بیرون نمیآید و البته فارغ از تواناییهای فیزیکی، خدعهها و نیرنگها نیز در مواقعی راهگشایند.
حضور خدایان نیز که همواره حضوری رازآمیز و دوگانه است گاه له و گاه علیه منافع قهرمان است. چه اینکه نزاع میان خدایان بر سر رویدادها بر قهرمان پوشیده است و بعضاً خدایی که برعلیه قهرمان است کار را پیش می برد. نکته جالب توجه این است که سرنوشت قهرمان مشخصاً توسط خدایان تبیین نمیشود. گویی تقدیر چیزی است ورای قدرت خدایان. هرچند خدایان دست تقدیر را نیز رو میکنند و مسیر آن را تغییر میدهند اما این تأثیر قاطعانه و همیشگی نیست.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.