جان گابریل بورکمن، نمایشنامهای است که با شباهتهایی به یک رمان نوشته شده و داستانی را روایت میکند که در خاطرات شخصیتها قابل ردیابی است؛ داستانی از گذشتهای غیرقابل تغییر، حالی غمانگیز و آیندهای بیهدف. هرکس عشق را تجربه کرده باشد میتواند مخاطب این داستان باشد. هرکس در عشق شکست خورده باشد، هرکس که در دنیا تنها باشد و هرکس که اشتباهاتی جبرانناپذیر کرده باشد، با خواندن این داستان خودش را در قالب شخصیتها میبیند و با آنها ارتباط برقرار میکند. همین ارتباط احساسی بین مخاطبها و شخصیتها باعث میشود جان گابریل بورکمن از مرز یک نمایشنامهی خواندنی فراتر رود و داستانی را بیان کند که هرکسی قادر به همذاتپنداری با آن است.
جان گابریل بورکمان
در ابتدا با شخصیتهای عجیبی روبهرو میشویم. مردی که خود را در اتاقی حبس کرده است. دو خواهر که بعد از سالها دشمنی، یکدیگر را ملاقات میکنند و فرزندی که از پدر و مادرش دوری میجوید. این روابط به شکلگیری داستانی منجر میشود که گذشتهای تاریک را روایت میکند و نتیجهی آن گذشته را در زندگی افرادی در زمان حال نشان میدهد که گویی دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. زندگی فعلی آنها محصول عشقهای ممنوعه و رها کردن عشقهای حقیقی است. محصول علاقههای مادی و تظاهر به دوست داشتنهای دروغین. حالا، همگی سالها از دوران جوانیشان فاصله گرفتهاند و دیگر فرصتی برای جبران اشتباهاتشان باقی نمانده است؛ با این حال همه میخواهند تلاش کنند تا شاید باز هم امیدی به وجود بیاید؛ گرچه همهی تلاشها تنها راهی است برای اثبات ناتوانیشان در جبران سالهای گذشته.
وقایع داستان با یک اتفاق محرک آغاز میشوند؛ یعنی ورود زنی به نام الا به عمارت خانوادگی خود برای ملاقات و صحبت با خواهر دوقلویش، گانهیلد. عمارتی که حالا، گانهیلد با همسر و فرزندش، جان گابریل بورکمن و ارهارت بورکمن، در آن زندگی میکند؛ اما سالها پیش آن عمارت توسط الا به آنها بخشیده شد تا ورشکستگی جان گابریل زندگی شان را از بین نبرد. نمایشنامه به سه بخش داستانی تقسیم میشود؛ بخش اول بین الا و گانهیلد میگذرد. بخش دوم درمورد ارهارت جوان است و بخش سوم و نهایی بین الا و جان گابریل بورکمن میگذرد. با ورود الا و صحبتهای او و گانهیلد، مخاطب وارد خاطرات این دو شخصیت میشود؛ تا وقتی که ارهارت، فرزند گانهیلد، وارد میشود. الا و گانهیلد نمایندهی زنانی هستند که زندگی خود را از دست دادهاند و دیگر زمانی برای جبران آن ندارند. آن دو نمادی از زنانگی و فداکاری هستند. نماد عشق از دست رفته و نمایندهی زنانی که روزگاری در یک مثلث عشقی درگیر شدهاند و از همان روز به بعد احساس خواهرانهی خود را کنار گذاشتهاند. حالا پس از سالها گذشته را مرور میکنند. اما ارهارت نماد جوانی و آرزوهای بلندپروازانه است. شاید، نویسنده قصد داشته تا گذشتهی الا و گانهیلد و جان گابریل را با بلندپروازیها و تصمیمات عجیب ارهارت به تصویر بکشد. در بخش انتهایی، وقتی که جان گابریل و الا با هم روبهرو میشوند، مخاطب با عوامل نابودی زندگی تمام شخصیتها مواجه میشود. او میفهمد که تصمیمگیریها و اولویتهای نادرست میتوانند زندگی و سرنوشت افراد را به کلی تغییر دهند. حال، خواننده با دو کاراکتر مهم داستان روبهروست که همه چیز را باختهاند و تنها مرگ است که آنها را به خواستههایشان میرساند.
جان گابریل بورکمن، داستان مرگ است؛ مرگی که مفهومی فراتر از زندگی دارد. مرگی که پایان نیست و مفهوم امید را در خود دارد؛ امیدی که در ذهن و قلب شخصیتها مرده است؛ ولی در عشق درون آنها باقی مانده است. عشقی که در این سالهای آزگار هرگز از بین نرفته و تنها با لایهای از طمع و حسرت و غم پوشانده شده است. عشق و مرگ در این داستان از معنای حقیقی خود دور شدهاند.
این نمایشنامه، درسی برای داشتن یک زندگی درست ارائه میدهد؛ این که عشق در وجود انسان نقش مهمی ایفا میکند که شاید ساده گذشتن از آن باعث شود که او هرگز نتواند لذت واقعی زندگی را درک کند؛ روزی میرسد که او در تنهایی و غم خود غرق شده و تنها دریایی از پشیمانی پشت سر خود باقی گذاشته است. پس انتخاب راه درست شاید در نهایت برای انسان عاقلانهتر باشد.
جان گابری یل بورکمن
هنریک یوهان ایبسن، پدر نمایشنامه نویسی مدرن و نویسندهی نروژی است که در تاریخ ادبیات نقش تاثیرگذاری ایفا کرده است. او از استادان بزرگ هنر تئاتر به شمار میرود که آثار نمایشی شاهکاری را در کارنامهی خود دارد. شخصیتهای نمایشنامههای ایبسن، در بیشتر موارد از مردم معمولی و حتی خانوادهی خودش الهام گرفته میشدند و آثاری اجتماعی را میساختند؛ البته او در دوران ابتدایی فعالیتش، بر خلق روایتهای اساطیری و کهن تکیه داشت؛ ولی با تغییراتی که در ساختارها و نظام فکری دوران زندگی او اتفاق افتاد، به خلق آثاری با دغدغههای اجتماعی روی آورد. تا به امروز، از آثار ایبسن، هزاران اقتباس ادبی و سینمایی صورت گرفته است.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.