![آنتیگونه به همراه اودیپ](https://www.avangard.ir/uploads/article_photo/1/873-5dbc07fe2701d0eae729512024e2e4d0-l.jpg)
افسانهّهای تبای[1] شامل سه نمایشنامه نوشتهی سوفوکل است. در نمایشنامهی اول، اودیپ شهریار[۲]، اودیپ را میبینیم که مردی با طالعی منحوس در سرنوشتش است و ناخواسته پدر خود را میکشد و با مادر خود ازدواج میکند. از سر همین واقعهی شوم چشمان خود را کور میکند و به تبعید میرود. در نتیجهی ازدواج نامشروع اودیپ، آنتیگونه به دنیا میآید. رنج آنتیگونه از همان زمان تولدش شکل میگیرد؛ از همان زمانی که اودیپ همزمان هم پدر و هم برادرش است. اودیپ در نمایشنامهی دوم، اودیپ در کولونوس، به نزدیکی آتن میرسد و تنها حامی و همراهش، آنتیگونه است. پسرانش او را ترک کردهاند و اودیپ هم آنها را نفرین کرده است. جنگی قریبالوقوع میان پسرانش و کرئون، محتمل است. اودیپ از دنیا میرود و آنتیگونه هم به زادگاهش، تبای، برمیگردد؛ اما همهچیز از دست رفته است. دو برادر آنتیگونه بر سر قدرت با یکدیگر مبارزه کردهاند و هر دو کشتهشدهاند. پیش از شروع نمایشنامهی سوم، نمایشنامه آنتیگونه، کرئون (دایی آنتیگونه) پادشاه شهر تبای شده و دفن برادر کوچکتر را ممنوع کرده است. آنتیگونه توانایی تحمل این توهین به برادرش را ندارد و میخواهد جنازهی برادر خود را دفن کند. از خواهرش، ایسمنه، کمک میخواهد؛ اما ایسمنه میگوید « ما زنی بیش نیستیم! چگونه میتوانیم با مردان بجنگیم؟ قدرت، از هر چیز نیرومندتر است؛ یا باید به آن گردن نهاد یا بدترین بدیها را چشم داشت»[۳]؛ اما آنتیگونه تسلیم نمیشود. خانواده را مقدستر از هر چیز دیگری میانگارد. ایسمنه از سر ترس به او یاری نمیرساند؛ اما آنتیگونه بهتنهایی کاری را انجام میدهد که به نظرش درست است.
افسانه های تبای
بهنوعی میتوان نمایشنامهی آنتیگونه را مظهر تقابل میان زن و مرد دانست. ناتوانی و ترس ایسمنه در یاریرساندن به آنتیگونه و همچنین کرئون که در جایی میگوید: « تا من زندهام هیچ زنی در شهرم قانون نخواهد گذاشت»[4]؛ هردوی اینها و نشانههای دیگر بیانگر تقابل جنسیتی است. در طرف دیگر، تقابلی میان الهیات و مادیات نیز به چشم میخورد؛ کرئون به قوانین این جهان پایبند است و آنتیگونه حافظ قوانین الهی است:
کرئون تو چندان گستاخی که قانون مرا به هیچ میگیری؟
آنتیگونه زئوس هرگز چنین نخواسته است...
عدالت ایزدان زیر خاک،
چنین قوانینی برای مردگان ننهاده است.
و من گمان ندارم که فرمان تو
بتواند ارادهی مردی را
برتر از آئین ایزدان بدارد،
برتر از آن قوانینی که اگرچه نا مدوّن است؛
ولی هیچ نیرویی نمیتواند پایمالشان سازد.[5]
اوج تراژدی برای آنتیگونه زمانی اتفاق میافتد که او گناه خود را میپذیرد. تفاوت میان اودیپ و آنتیگونه در این است که اودیپ ناآگاهانه مرتکب گناه شده بود و به همین علت جرمش بخشودنی بود؛ اما آنتیگونه کاملاً آگاهانه دست به گناه زده است؛ او میدانست که دفن کردن برادرش از دیدگاه حکومت خطا است؛ اما بازهم این کار را انجام داد و به همین علت جرم او بخشودنی نیست. هگل[6] میگوید تراژدی ستیزی میان دو نیروی خیر و شر نیست؛ بلکه هرکدام از نیروها از نظر اخلاقی در نفس خودشان موجه هستند. کرئون قوانین پادشاهی را برتر میشمارد؛ قوانینی که حافظ نظم و امنیت شهری میشوند. آنتیگونه نیز توجیه اخلاقی خاص خود را دارد؛ اینکه خانواده از هر چیزی برتر و مقدستر است. هگل بررسی جامعی روی نمایشنامهی آنتیگونه انجام داده و فلسفهی هنرهای زیبای خود را با استفاده از این نمایشنامه شرح داده است. او معتقد است در آنتیگونه دو نیرو وجود دارد؛ یکی نیروی «نظم و قانون عام و مطلق» و دیگری نیروی «وظیفه و عشق قبیلهای». هر دوی این نیروها انگیزههای باارزشی هستند و هر دو چهرهی اصلی این نمایش این دو نیرو را میشناسند؛ اما به عدالت مطلق توجهی نمیکنند.[۷]
سوفوکل یکی از سه تراژدینویس بزرگ یونان باستان است. او تأکید اصلی را به روی یک کاراکتر گذاشت و به نسبت دیگر تراژدینویسان همعصر خویش از نقش همسرایان کاست و همچنین او سومین بازیگر را به تئاتر وارد کرد. کاراکترهای او با وجود پیچیدگی شخصیتشان، انگیزهی روانی مشخصی دارند. اشعار سوفوکل زیبایی و روشنی خاصی دارد و شاهرخ مسکوب نیز به خوبی این اشعار را به فارسی ترجمه کرده است. گفتنی است که خود سوفوکل این نمایشنامهها را به صورت سهگانه ارائه نکرده است و حتی نمایشنامهی سوم، آنتیگونه، زودتر از دو نمایشنامهی دیگر نوشته شده است؛ اما شاهرخ مسکوب به علت توالی داستانی و مضمونی این سه نمایشنامه، آنها را در یک سهگانه گردآوری کرده است. قهرمانهای سوفوکل و در نتیجه افسانههای تبای همه نجیباند؛ اما بیگناه نیستند. آنتیگونه و کرئون ابتدا درگیر بحرانهای شخصی خود هستند؛ اما رفتهرفته متوجه حضور نیروها و قوانین فراتر از قوانین انسانی میشوند: قوانین مربوط به سرنوشت. قوانینی که هم آنتیگونه و هم کرئون را مجازات میکنند و برتر و قویتر از هردوی آنها هستند.
[1]- افسانههای تبای؛ سوفوکل؛ ترجمهی شاهرخ مسکوب؛ انتشارات خوارزمی؛ تهران؛ 1352
[۲]- مرور کامل نمایشنامهی اودیپ شهریار را در اینجا بخوانید.
[۳]- سوفوکل (1352:242)
[4]- همان (1352:264)
[5]- همان (1352:260)
[6]- فردریش هگل، فیلسوف بزرگ آلمانی قرن 19 میلادی و یکی از پدیدآورندگان ایدئالیسم آلمانی.
[۷]- نقل به مضمون از Hegel on Tragedy; Anne & Henry Paolucci;1975
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.