مرغ و خروس ریقو در جنگ ایران و عراق

مروری بر کتاب شاخ نوشته‌ی پیمان هوشمندزاده

نویسنده مهمان

پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۸

کتاب شاخ

شاخ مجموعه داستانی به هم پیوسته است، روایتی نو از جنگ ایران و عراق که به هیچ‌وجه شبیه روایت‌هایی نیست که از این جنگ شنیده‌ایم.

جنگ تمام شده و روزهای آغازین صلح است. راوی کتاب (که نامش را نمی‌دانیم) به همراه شخصیتی به نام سیا در منطقه‌ای مرزی نگهبانی می‌دهند. این دو در منطقه‌ای گیر افتاده‌اند و تنها ارتباطشان با جهان بیرون، ستوانی‌ست که دوست «سیا»ست و هر از گاهی برایشان تریاک و چیزهای دیگر می‌آورد؛ و البته بی‌سیمی که دختری عراقی که فارسی بلد است گاهی روی خط آن‌ها می‌آید. آن‌ها کارشان این است که نشئه کنند و منتظر تماس دختر عراقی بمانند.

تک درخت تنها ماندۀ روی جلد کتاب به اندازۀ کافی گویای این مسئله است که قرار است در انتظار گودو دیگری بخوانیم.اگر بپذیریم این مجموعه به نوعی بازخوانی دیگری از در انتظار گودوست، ستوان به مثابۀ پسربچۀ آن نمایش عمل می‌کند. او آن‌ها را برای انتظار بیشتر سرپا نگه می‌دارد. در دومین داستان مجموعه‌ ستوان مرغ و خروسی برای آن دو می‌آورد. «مرغ ریقو» و «خروس ریقوتر» گویا همان راوی و سیا هستند. مرغ بی‌حال و بی‌حوصله‌ است و تا ولش می‌کنند می‌دود توی سایه می‌نشیند. خروس اما باد به غبغب می‌اندازد و راه می‌رود و هر از گاهی مثل خروس بی‌محل می‌خواند. سیا که از اول با خروس لج افتاده در یکی از داستان‌های پایانی سرش را می‌برد:

«ستوان یک مرغ ریقو و یک خروس ریقوتر برای‌مان آورد. در گونی را باز کرد و انگار که بخواهد سفره بتکاند، بی‌انصاف عین تاپاله پرت‌شان کرد بیرون. سر و صدایی کردند و هرکدام‌شان دویدند یک طرف. سیا از زور خوشحالی فقط نگاه می‌کرد و می‌خندید. قاه‎قاه می‌خندید و می‌زد روی شانه‌ی ستوان. به من اشاره کرد که ببینم.

داد زد: می‌بینی؟

از خندۀ سیا من هم خنده‌ام گرفته بود.

باز داد زد: می‌بینی؟

گفتم: آره بابا کور که نیستم.

داد زد: کارمون دراومد.»

مجموعه داستان شاخ روایتی‌ شیرین و خواندنی از جنگ ارائه می‌دهد. روایتی متفاوت که نه از شهیدی قبل از شهادت و نه از جانبازی پس از جنگ می‌گوید. راوی و سیا از تمام شدن جنگ می‌ترسند چون نمی‌دانند که بعد از آن باید چه کار کنند. حالا جنگ تمام شده و آن‌ها در برزخی گیر افتاده‌اند که اتفاقاً بدشان نمی‌آید تا آخر عمر همانطور زندگی کنند.

کتاب در مجموع چهارده داستان است که بلندترین داستان آن ده صفحه است. داستان‌ها بسیار کوتاه و موجز هستند و با زبانی طنز روایت شده‌اند، همچنین به شیوه‌ای صحنه‌پردازانه بیان شده‌اند و بر اساس دیالوگ و توصیف پیش می‌روند.

در طول مجموعه آن‌ها درختی را از دور می‌بینند و گمان می‌کنند که پایگاه دختر عراقی نزدیک آن درخت است. درخت آن سوی مرزی محسوب می‌شود و هر آنچه آن­‎سوی مرزی است برای آن‌ها دشمن است، تا اینکه در داستان آخر راوی دوربین را برمی‌دارد و سیا که خواب است را بیدار می‌کند تا به سمت درخت ‌بروند.


پیمان هوشمندزاده، شاخ، چاپ سوم ، نشر چشمه

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

نشر چشمه.

در مجموع چهارده داستان است که بلندترین داستان آن ده صفحه است. داستان‌ها بسیار کوتاه و موجز هستند و با زبانی طنز روایت شده‌اند، همچنین به شیوه‌ای صحنه‌پردازانه بیان شده‌اند و بر اساس دیالوگ و توصیف پیش می‌روند..

مطالب پیشنهادی

کمی عطر، تور و اندکی خاکستر

کمی عطر، تور و اندکی خاکستر

کوتاه درباره کتاب خانه ادریسی‌ها نوشته‌ی غزاله علیزاده

قسم به زیتون، قسم به انجیر

قسم به زیتون، قسم به انجیر

نگاهی به کتاب مردی که گورش گم شد از حافظ خیاوی

آبنبات و جنگ

آبنبات و جنگ

نگاهی به کتاب «جنگ چهره‌ی زنانه ندارد» اثر سوتلانا آلكساندرونا الكسیویچ

کتاب های پیشنهادی