![سهراب سپهری شاعر و نقاش معاصر ایرانی](https://www.avangard.ir/uploads/article_photo/1/678-8ea30b9350a4cb7561ee92a19dfc6886-l.jpg)
سهراب سپهری را میتوان یکی از برجستهترین شاعران ایرانی دانست. برخی او را لطیفترین شاعر ایران میخوانند چرا که فارغ از هر حاشیهای به دیدن و لمس کردن زندگی میپرداخت. برای او فرقی نمیکرد که چقدر پول و مادیات داشته باشد تنها چیزی که از زندگی میخواست جزئیات کوچک و روان زندگی بود که به او انگیزه میداد تا هر صبح چشم به زندگی بگشاید.
![سهراب سپهری شاعر و نقاش ایرانی](https://www.avangard.ir/uploads/desc_img/325ea1174c322adbbb778cd861cdef53.jpg)
سهراب سپهری شاعری سادهزیست بود و تجملات حالش را بد میکرد. ریشهی شهرستانی او باعث شد تا علاقه به زندگی و خو گرفتن و دوستی با طبیعت در وجودش ریشه بدواند. دیدگاه کودکانهی این شاعر به زندگی تحسین برانگیز بود. در نظر وی زندگی ارزش این همه شتاب و غم و گریز را ندارد و باید از هرچه که روح را خسته میکند فاصله گرفت. روح غذایی جز رهایی، امید و ایمان نمیخواهد و نباید آن را به چیزهای بیهوده زنجیر کرد.
سهراب سپهری؛ شاعرترین شاعرِ این حوالی
پانزدهم مهرماه سال 1307 شروع زندگی شاعری بود که توانست با شعرهایش دست هر انسانی را بگیرد و روحش را پر از روشنایی کند. او سهراب نام گرفت و نور چشمان پدر و مادر شد. نام پدرش اسدالله بود که در اداره پست کاشان کار میکرد. اسدالله در حد خودش چیزهایی از هنر میفهمید و آنها را به پسر خود آموخت. مادرش نیز ماه جبین نام دارد که مانند همسرش اهل مطالعه و هنر بود. پدر و مادر سهراب نقش پررنگی در شکل گرفتن شخصیت والا و لطیف او داشتند. همچنین داشتن یک برادر به نام منوچهر و سه خواهر که پروانه، همایون دخت و پریدخت نام داشتند باعث شد زندگی سهراب گرمتر شده و از مهربانی خانواده سهم بیشتری داشته باشد.
![نوجوانی سهراب سپهری](https://www.avangard.ir/uploads/desc_img/1c99d9f2e8681f0841bc4ca0f1a30fab.jpg)
او تا دریافت مدرک دیپلم خود در کاشان تحصیل کرد و پس از آن راهی تهران شد. سهراب سپهری در تهران وارد دانشکده هنرهای زیبا شد. در همان زمان تصمیم گرفت در کنار درس به کار بپردازد بنابراین در شرکت نفت تهران مشغول به کار شد. این شاعر آرام هرگز مناسب کار در چنین محیطی نبود و تاب آوردن در یک محیط خشک صنعتی برای او به شدت سخت بود بنابراین با وجود درآمد خوبی که داشت پس از چند ماه تصمیم به استعفا گرفت. در همان سالها نقاشی و شاعری مایهی تسلی یافتن او شده بودند. در نقاشی به شدت توانمند بود و در شاعری ذهنش قادر بود تا بینهایت پرواز کند. در حین تحصیل، کتاب مرگ رنگ را منتشر کرد که مجموعه شعر به سبک نیمایی بود. او شیفتهی نیما یوشیج و سبک نوظهور او بود و مدتهای زیادی را صرف خواندن اشعار او میکرد. پس از آنکه درس خود را در دانشگاه تهران در سال 1332 به اتمام رساند تصمیم گرفت نقاشی و ادبیات را جدیتر دنبال کند. در همین راستا چندین نمایشگاه نقاشی در نقاط مختلف تهران برگزار کرد که با استقبال خوبی روبه رو شد همچنین یک مجموعه شعر دیگر به نام زندگی خوابها منتشر کرد که تبدیل به یکی از بهترین آثار سهراب سپهری شد. در طی این سالها درآمد سهراب سپهری با کار در موزه و تدریس نقاشی کسب میشد.
سهراب به کشف جهان علاقه داشت
سهراب، هنرمندی تک بعدی نبود و شعر و نقاشی تنها علاقمندیهای او نبودند. او علاقه داشت به زندگی از بعدهای گوناگون بنگرد و تجربیات جدید و ارزشمندی کسب کند. مطالعات زیاد درمورد فرهنگهای گوناگون باعث علاقهی او به فلسفه شرق شد. کنجکاویهای وافرش در نهایت او را وادار به ترک کشور و دیدن دیگر کشورهای آسیایی کرد. این هنرمند کنجکاو به کشورهایی مانند پاکستان، افغانستان، ژاپن، چین و هند سفر کرد و لحظههایی را از بهترین تجربههای خود میداند که در این سفرها گذرانده است. در مدت سفر به کشورهای خارجی سعی کرد با ادبیات آن مرز و بوم آشنا شود و حتی چند اثر فاخر از اشعار ژاپنی و چینی را ترجمه نمود. پس از گذشت مدتی فلسفه و زندگی غربی نیز کنجکاوی شاعر جوان را برانگیخت پس مدتی کشورهای انگلیس و فرانسه را مقصد خود قرار داد و به آنجا رفت. کشور فرانسه نظر وی را به طور متفاوتی جلب کرد و باعث شد که در رشته چاپ سنگی به تحصیل بپردازد که به لیتوگرافی نیز معروف است. روزگار او در فرانسه چندان ایدهآل نبود و مجبور شد برای پرداختن بخشی از هزینههای تحصیل به کارگری و تمیزکردن ساختمانها بپردازد.
![سهراب سپهری همخانه ژاپنی](https://www.avangard.ir/uploads/desc_img/4d20bd09d196bb7786eec3304dc869ac.jpg)
پس از مدتی او به امریکا، یونان و مصر نیز سفر کرد و زمان کوتاهی را در این کشورها صرف یادگیری و کسب تجربه کرد.
دستهای سهراب با رنگها هم شعر میگفت
هیچوقت نمیتوان بین نیمهی شاعر بودن و نیمهی نقاش بودن سپهری یکی را انتخاب کرد. شاعری و نقاشی جزئی جدا نشدنی از شخصیت او است و ترجیح دادن هرکدام از این دو بر دیگری شخصیت سهراب سپهری را دورتر از چیزی که هست نشان میدهد. سهراب سپهری نقاشیهای نفیسی را از خودش به یادگار گذاشته است. با سفرهای دور و درازی که به کشورهای غربی و شرقی داشته است زمینهی آشنایی عمیق او با نقاشی فراهم شده است و شناخت خوبی با سبکهای مختلف دارد. شخصیت آرام و شیفتهی طبیعت او حتی در نقاشیهایی که از او به یادگار مانده نیز به روشنی دیده میشود. موضوع عمده نقاشیهای او طبیعت است و هر بار از زاویه و جادوی رنگی مختلف آن را بر بوم میکشد. گویی خود با طبیعت یکی است و هر بار بخشی از آن را برای معرفی به دیدگان انسان میکشد. هر شکلی بر بوم میکشد نمادی از زندگی میداند که از فهم و بینش آن میتوان رهاتر زیست. هرچند تعدادی از آثار سهراب سپهری در ایران وجود دارد؛ اما بخش اعظمی از آنها در موزههای خارجی و یا در مناقصههای نقاشی خارجی با قیمتهای کلان خرید و فروش میشود و طرفداران بهخصوص خود را دارد.
![سهراب سپهری در کنار نقاشی معروف وی](https://www.avangard.ir/uploads/desc_img/99e570d3e8c2aa03c772347bca6f607a.jpg)
چرا اشعار سهراب سپهری را بخوانیم؟
●سهراب سپهری شاعری بوده است که همیشه در لحظه زندگی کرده و در اشعارش نیز از زندگی کردن در لحظه گفته است. از نظر او نباید لحظههای ناب را با غم و اندوه پر کرد. هرچند که گفتن چنین حرفی شعار به نظر میرسد اما او در اشعارش به مخاطب یاد داده که به چه چیزی بنگرد و زیبایی را به نگاه خود بیاموزد. این شاعر محبوب نگاه خود را به زندگی و گذران آن در شعرهایش به خوبی توضیح داده و یاد میدهد که چگونه از خود و دنیای خود نهراسیم
●اشعار سهراب میتواند بهترین انتخاب برای لحظاتی باشد که به مدیتیشن و مراقبه میپردازید. خواندن شعرهای او شما را از هیاهو دور کرده و فکر شما را متوجه حسهای درونیتان میکند. حتی ممکن است با خواندن دو سطر از شعر به کودکی خود بروید و حسهایی را به یادآورید که مدتهاست به فراموشی سپردهاید.
●شعرهای سهراب سپهری به فارسی سخت نوشته نشدهاند و نثری روان دارند. اگر در زمینه خواندن اشعار ضعف دارید و میخواهید از اشعار ساده، روان و زیبا شروع کنید خواندن کتابهای این شاعر توصیه میشود. او از کلمات آسان و عامیانه در کتابهایش استفاده کرده و با خواندن شعرها به سختی نمیافتید. همچنین اگر خسته هستید و نیاز به خواندن شعری دارید که احتیاج به رمزگشایی و تفکر خاصی نداشته باشد اشعار این شاعر بهترین انتخاب است.
آثار سهراب سپهری با وجود بازی میکنند
![آثار سهراب سپهری](https://www.avangard.ir/uploads/desc_img/a1f422f91cd078f05713f89dbdd00f63.jpg)
هشت کتاب
سهراب سپهری برای خلوتش و زمانی ارزش بسیار زیادی قائل بود که برای نوشتن صرف میکرد. او در طی سالهای مختلف زندگی خود در مجموع هشت کتاب برای انتشار داشت و آنها را جداگانه به انتشار رساند اما در نهایت با تبدیل کردن این کتاب به یک کتاب این آثار را از پراکندگی درآورده و نام آن را هشت کتاب گذاشتند.
این هشت کتاب عبارتاند از:
مرگ رنگ
اولین کتاب این شاعر مرگ رنگ نام داشت که در سال 1330 منتشر شد. بسیاری این اثر را نسبت به دیگر کتابهای شاعر نپخته میدانند و معتقدند با توجه به مهارت او میتوانست بهتر از این باشد اما برخی دیگر نیز معتقدند این اثر جرقهی عمیقی است که باعث نوشتن دیگر کتابها شده است. چندسال پس از انتشار این کتاب بخشهایی از آن حذف و یا اصلاح شدند.
زندگی خوابها
تنها دو سال پس از انتشار مرگ رنگ، کتاب زندگی خوابها منتشر شد. این کتاب یکی از عجیبترین و مسحورکنندهترین کتابهای شاعر است. او این کتاب را به شکلی نوشته است که باخواندن آن با حسی بین خواب و بیداری درگیر میشوید و دچار پرسشگری خواهید شد. این اثر را تا حدودی برگرفته از اوضاع سیاسی زمانه میدانند.
آوار آفتاب
سهراب شعرهای کتاب آوار آفتاب را چندسال قبل از انتشار به اتمام رسانده بود اما به دلایلی نامعلوم انتشار آن را عقب انداخت و در سال 1340 آن را منتشر کرد. اشعار این کتاب انرژی بخشتر و امیدبخشاند و روشنی را به خواننده وعده میدهند. خواندن این بخش از هشت کتاب همیشه با لذت بیشتری همراه است.
شرق اندوه
بسیاری از منتقدان معتقداند که شرق اندوه در دورهای نوشته شده است که شاعر کمترین درگیری ذهنی و روحی را داشته و شعرهایش مضامین عمیقتر و البته سادهتری پیدا کرده است. سهراب سپهری در این کتاب اندوه و پیچ و خمهای زندگی را همجوار هم میداند؛ اما در آن گم نمیشود و اندوه را حسی میداند که انسان میتواند با آن خود را آراسته کند.
صدای پای آب
صدای پای آب را میتوان لطیفترین کتاب این شاعر بزرگ دانست. تعبیری که سهراب از زندگی در این کتاب ارائه میدهد از زیباترین تعبیرهای ادبیات فارسی است و کسی نیست که با خواندن آن مبهوت و شیفته این بخش از هشت کتاب نشود. صدای پای آب آینهای از سهراب و روح بزرگ او است.
مسافر
ششمین بخش هشت کتاب مسافر نامیده شده است. سهراب در این کتاب راوی یک سفر در درون و بیرون است. فضای این بخش متفاوت از دیگر بخشهای کتاب است. با خواندن این قسمت زمان و مکان را گم خواهید کرد و شاعر دست شما را گرفته و تجربیات و دیدهها و شنیدههای زندگی تنها وغریبانهاش را نشانتان خواهد داد.
حجم سبز
حجم سبز آینهی تفکرات فلسفی و معنوی سهراب است. زبان این بخش از کتاب گنگ و پیچیده نیست و او سعی کرده تا شما را به زبان ساده با نگرش خود به زندگی آشنا کند. حجم سبز پر از نمادهای مختلفی است که قصد دارد شما را با دیدگاه جدید و متفاوتی از زندگی پیوند دهد.
ما هیچ ما نگاه
آخرین کتابی که سهراب سپهری به انتشار رساند اثر ما هیچ ما نگاه است. او در این اثر تلاش کرده تا بین گذشته و حال پُلی بسازد و بر هرآنچه که بر انسان میگذرد مروری داشته باشد. گرچه او به لحظهی حال و زندگی در آن تأکید میکند اما از اهمیت گذشته و تأثیر آن بر حسهای درونی غافل نیست و تلاش میکند خاطر خواننده را بین گذشته و حال به بازی بگیرد.
آنچه بر سهراب سپهری در اواخر عمرش گذشت
در سال 1358 و در سن پنجاه و یک سالگی سرطان خون گریبان سهراب سپهری را گرفت. سرطان او به شکلی خطرناک و پیشرفته بود که تصمیم گرفت برای مداوا به انگلیس برود. حال او روز به روز وخیمتر میشد تا جایی که پزشکان خارجی نیز در درمان وی ناکام ماندند. او تصمیم گرفت که به ایران برگردد تا سالهای پایانی زندگی خود را در کشورش بگذراند. در نهایت در تاریخ 1 اردبیهشت سال 1359 آرامترین و گوشهگیرترین شاعر معاصر ایران دار فانی را وداع گفت. مرگ او باعث ناراحتی زیادی برای دوستدارانش و شاعران جوان شدی که او را الگوی خود قرار داده بودند. سهراب سپهری با سبک و اشعار و نقاشیهای منحصر به فردی که ارائه کرده است هرگز از یادها محو نخواهد شد و با گذشت بیش از چهل سال از مرگ او مخاطبهای بسیاری درسهای تازهای از او میگیرند و او را آموزگاری غایب میدانند. سهراب سپهری شاعری تنها بود. او تنهایی را همچون مادر خود دوست میداشت و آن را مقدس میشمرد؛ اما همینقدر که تنهایی صورتی زیبا برای او داشت تازیانهای دردناک بر پشت او میزد و غمی تلخ بر جان او مینشاند.
مزار سهراب سپهری در صحن امامزاده سلطان علی بن محمدباقر در اطراف کاشان واقع است؛ شهری که شاعر بسیار دوستش میداشت. شعری کوتاه و تلخ بر مزار او حک شده است که حتی پس از سالها، حضور بر مزار را سخت میکند.
به سراغ من اگر میآیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
آلبوم در گلستانه شهرام ناظری با دکلمه احمد رضا احمدی هم لذت بخش هست
بسیار عالی