مارگاریت درابل رماننویس، زندگینامهنویس و منتقد امریکایی است. نشر هیرمند اخیراً رمان ملکۀ سرخ را از او منتشر کرده است. در این متن درابل دربارۀ تأثیراتی که از کتابهای مختلف گرفته است، پاسخهای کوتاهی میدهد.
کتابهایی که در حال خواندنشان هستم:
کتابهای زیادی را همزمان میخوانم، مدام از یکی سراغ دیگری میروم. حالا مشغول خواندن انجیل آدم دروغگو[1] نوشتۀ نائومی آلدرمن هستم که بازدید از اشیای یهودی موزه اشمولین در آکسفورد الهامبخش آن بود، راهنمای بازدید هم ربکا آبرامز بود. بانکی که کوتاه زیست[2]اثر فیلیپ آگر گزینۀ فوقالعادهای در مورد وقایعاتفاقیۀ بانک بارکلیز است. و تحصیلکرده[3] اثر تارا وستوور خاطرات دردناکی از کودکی یک مورمن در آیداهو است. واقعا به مدت طولانی اینقدر اوضاع بد بود؟
کتابی که زندگیام را تغییر داد:
کتابهای خیلی زیادی بودهاند. اما به کتاب گروه[4] نوشتۀ مری مککارتی و دفترچۀ طلایی[5] دوریس لسینگ بسنده میکنم.
کتابی که دلم میخواست نویسندهاش باشم:
هر کتابی از لی چایلد.چه کتابی، چه نثری، چه مناظری، چه بزرگراهها و متلهایی، چه وسعت افسانهای! او بر هر کاری که در قبالش عاجزم، تواناست. و من آثارش را در خوف میخوانم و چشم به راه کتاب بعد میمانم.
کتابی که بیش از همه بر نوشتنم تأثیر گذاشت:
به نظرم شکسپیر تأثیر بهسزایی در علاقهام به نوشتن داشت. هر روز به او فکر میکنم.
کدام کتابها دست کم/ بالا گرفته شدهاند؟
ناچیز شمردن کتابهای خوب کار خطرناکی است، پس انتخابی نمیکنم. هرگز برنامهای برای خواندن مجموعۀ هری پاتر نداشتم، پس اگر بگویم که به آنها توجه زیادی شده به کسی بر نمیخورد. به نظرم در مورد آثار تالکین هم کمی مبالغه شده است.
کتابی که ذهنم را دگرگون کرد:
ذهنم همیشه در حال دگرگونی است.
آخرین کتابی که اشکم را درآورد:
همهاش گریه میکنم، برای همه چیز. جرارد مانلی هاپکینز، امیلی دیکنسون، دبلیو بی ییتس.
آخرین کتابی که با آن خندیدم:
چندان نمیخندم، اما به مهمانی فاجعهبار شام در رمان سمپوزیوم[6] میوریل اسپارک خندیدم.
کتابی که تمامش نکردم:
کوه جادوی[7]توماس مان. بارها شروع به خواندنش کردم اما هرگز به قلهاش نرسیدم. اکسیژن کم بود.
کتابهایی که هدیه میدهم:
زیاد کتاب هدیه نمیدهم، خیلی شخصی است.اما هدیهدادن کتاب فوقالعادۀ زمین سرد[8] از سارا ماس به دوست باستانشناسم خیلی موفقیتآمیز بود. نسخههای زیادی از کتاب اسنیچز و داستانهای دیگر[9] از دکتر زئوس را به نوههایم هدیه میدهم و خواندن آنها را همیشه پیشنهاد میکنم.
اولین خاطرهام از کتاب خواندن:
راه شفاف که پدر تازه از اسارت برگشتهام گاهگاه خواندنش را به من یاد میداد.
آنچه با خواندش آرام میشوم:
آثار آنتونی ترولوپ. فکر کنم همۀ آثارش را خوانده باشم و دوباره میتوانم از نو شروع کنم. این کتابها همزمان به یک اندازه آرامبخش و آزاردهنده هستند.
یک روز از زندگی زنی که لبخند می زند
منبع: گاردین
[1]- The Liar’s Gospel
[2]- The Bank That Lived a Little
[3]- Educated
[4]- The Group
[5]- The Golden Notebook
[6]- Symposium
[7]- The Magic Mountain
[8]- Cold Earth
[9]- The Sneetches and Other Stories
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.