«رادیو تهران در برنامۀ گلهای رنگارنگ آهنگی نواخت و [گوینده] گفت: این آهنگ از ساختههای فقید سعید ابوالحسن صباست. کلمۀ فقید سعید، کلیۀ علاقهمندان به صبا را تکان داد. [...] تلفنها به کار افتاد. همه تصور میکردند گویندهی رادیو اشتباه کرده است و کلمۀ فقید سعید را جلوی اسم صبا گذاشته است. عدۀ زیادی، بیش از دویست نفر، چون دیدند نمیتوانند به وسیلۀ تفلن با منزل صبا تماس بگیرند، سوار اتومبیل شدند و خودشان را با عجله به منزل صبا رساندند. سر کوچۀ منزل صبا که میرسیدند و سیل اتومبیل و جمعیت را میدیدند، متوجه میشدند کلمۀ «فقید سعید» اشتباه نبوده است.» (صفرزاده، فرهود، در قفس، تهران: فنجان 1397. ص۱۶۱.)
اگر بگوییم ابوالحسن صبا یکتنه توانست موسیقی ایرانی را در بسیاری از جنبهها به جلو هدایت کند، اغراق نکردهایم. دامنه و وسعت فعالیتهای او شگفتانگیز بوده است: توسعه و تحول تکنیک نوازندگی سازهای مختلف در موسیقی ایرانی، تدوین متدهای آموزشی موسیقی ایرانی برای ویولن، سنتور و تمبک و حتی آواز، جمعآوری قطعات موسیقی محلی، تدوین ردیف، و تا حدی آهنگسازی. او همۀ این کارها را در دهههای آغازین سدۀ چهاردهم شمسی انجام داد؛ با همۀ مشکلات و کمبودهایی که آن سالها روبهروی هر موسیقیدانی در ایران بود. نیز او تأثیر قابلتوجهی بر موسیقیدانان و نوازندگان پس از خود گذاشت. صبا کمی زود درگذشت، هنگامی که ۵۴ سال سن داشت، وگرنه معلوم نبود تا کجا میتوانست این تلاشهای بیوقفه را ادامه بدهد.
کتاب در قفس پر از اطلاعات تاریخی، روایتهای اطرافیان صبا، اسناد، و جزییات جالب توجه دربارۀ زندگی اوست. جمعآوری چنین مجموعهای از اطلاعات و اسناد و تدوین آنها در قالب یک متن منسجم کار دشواری بوده است. در این کتاب، خواننده به طور مبسوط و نسبتاً دقیق با فعالیتهای موسیقایی صبا آشنا میشود. در بخشی از اثر، داستان پشت هر یک از قطعات معروف و کلاسیک صبا به روشنی روایت شده است. برای مثال، دربارۀ قطعۀ در قفس میخوانیم: [این قطعه] «نمودار پرشهای کوتاهِ مرغ سبکبالی است که در فاصلۀ کوتاه دیوارههای قفس، پرش گسیخته میکند»؛ تمثیلی که نویسندۀ کتاب برای توصیف شخصیت صبا نیز به کار برده شده است.
علاوه بر این، در بخشهای دیگر کتاب هنرآموزی صبا نزد استادان گوناگون (از میرزاعبدالله گرفته تا تینا مانتوفل)، رابطۀ صبا با خانوادهاش، تجربیاتش در سازسازی، دیدگاههایش، سیر زندگانی شخصی و حرفهایاش بازگو میشود، و همچنین بعضی جنبههای کمتر گفته شدۀ حیات او (از جمله اعتیادش به افیون). از جمله بخشهای جالب این فصل از کتاب، داستان گم شدن صبا و بعضی از دیگر موسیقیدانان آن زمان، مانند بدیعزاده، در صحرای میان بغداد و شام است. در آن زمان (یعنی در سال ۱۳۱۴)، آنها به دعوت کمپانی سودوا برای ضبط صفحه عازم حلب بودهاند که در میانۀ راه مسیرشان را گم میکنند و تا مرگ فاصلهای نداشتند. در آن برهوت، بالأخره صبا با گوشهای حساسترش صدای گذر اتوبوسی را میشنود و آنها نجات مییابند.
صبا جویندهای خستگیناپذیر بود؛ پیگیر، حساس، مشتاق، با عطشی سیریناپذیر برای آموختن و آموزش دادن: از جنگلهای گیلان تا بیروت، و از قهوهخانههای پسکوچههای تهران تا خلوت درویشان. در قفس تلاشی برای شرح و بسط این جویندگی مُدام است.
کتاب در قفس دربارۀ زندگی و فعالیتهای هنری صباست. این اثر سومین کتاب از مجموعۀ زمّرد است که نشر فنجان زیر نظر فرهود صفرزاده -مورخ موسیقی- در زمستان ۱۳۹۷ منتشر کرده است. دو کتاب قبلی این مجموعه تکنگاریهایی از زندگی و آثار دو موسیقیدان برجستۀ دیگر، یعنی عارف قزوینی و درویشخان، بودهاند.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.