هاینریش بل نویسنده آلمانی در جنگ جهانی دوم سرباز نازیها بود و حتی در جنگ زخمی نیز شده بود. وی در سال 1963 با نوشتن کتاب عقاید یک دلقک کمک بزرگی به احیای ادبیات رو به زوال آلمان کرد و با مهارت، قلم و بیان کم نظیر خود در شخصیت پردازی و توصیف روح انسانی جایزه نوبل ادبیات را به خانه برد.
داستان کتاب روایتگر دلقکی است به نام هانس شینر که در آخرین اجرای خیریه خود در شهر بوخوم آلمان دچار حادثه شده و زانویش آسیب میبیند. این اتفاق در اجرای زنده او باعث میشود به اعتبار هنری او که در همان زمان نیز تعریفی ندارد خدشه وارد شود و دیگر پیشنهاد کاری نداشته باشد.
در طول داستان هانس که به شدت بی پول شده و اعتیاد شدیدی به الکل پیدا کرده شروع به تعریف خاطرات پراکنده خود میکند و از زندگی نکبت بارش میگوید که هر لحظه بدتر میشود. همسر هانس، ماری بهخاطر عقاید مذهبی کاتولیک خود، او را ترک کرده و با مردی کاتولیک ازدواج کرده است. هانس از خانوادهای ثروتمند میآید و تنها جایی از کتاب که دیالوگی در زمان حال شکل میگیرد در دیدار هانس شینر با پدر ثروتمندش است.
هانس با حالتی آواره و افسرده به خانه خود در بن برمیگردد و طی تماسهایی تلفنی از هر آشنایی تقاضای کمک میکندکه به او کمی امید دارد. ولی هیچکس حاضر نمیشود به دلقکی شکست خورده و معتاد به الکل کمک کند.
همه این اتفاقات باعث میشود ما خواننده عقاید و خاطرات او بر تمامی اتفاقات دنیا از مذهب و ثروت گرفته تا عشق و رابطه باشیم. آخرین تصویری که کتاب از او نشان ما میدهد دلقکی با گریم بسیار معمولی و غیرحرفهای است که در ایستگاه قطار با بالشتک و گیتار به دست در حالی که سیگاری را آتش زده و سیگاری را در کلاهش روی زمین گذاشته، تا مردم علاوه بر پول، سیگار نیز به او بدهند.
یکی از نکات مهمی که کتاب در خود دارد نقل قولها و جملاتی است که توسط دلقک معترض داستان در مورد مسائل مختلف زندگی با کنایه بیان میشود. مثلا در جایی از کتاب هانس میگوید: او سعی داشت بگوید زندگی در جریان است اما من میدانستم که دیگر این زندگی نیست که در جریان است بلکه این مرگ است که ادامه دارد. یا در جایی دیگر بیان میکند: این واقعیت که منتقدان خود قابل انتقاد هستند چیز زیاد بدی نیست، عیب آن است که آنها به برنامه خود به دید انتقادی نگاه نمیکنند و خود را عاری از نقص و اشکال می بینند، و این خیلی ناخوشایند است.
شاید اگر کتاب عقاید یک دلقک را فقط بخاطر لذت خواندن یک داستان، در دست بگیریم در اواسط کتاب دچار نوعی ملال و خستگی شویم و به اینکه هیچ اتفاق جالبی در داستان رخ نمیدهد نقد داشته باشیم ولی اگر به این رمان به چشم یک داستان تحلیلی نگاه کنیم، آنگاه کتاب را قابل تامل و ارزشمند مییابیم.
ممکن است حملات هانس شینر در طول داستان به اتفاقات و مسائل پیرامونش و نقد و نظرهایش در مورد هرچیزی که در زندگی شخصی با آن مواجه بوده است، خواننده را کمی دچار گیجی کند. ولی بسیاری همین موضوع را نقطه قوت کتاب میدانند زیرا به اعتقاد اکثریت، نویسنده از عمد این نوع نگارش را برگزیده تا مخاطب را به فکر و تحلیلی عمیق و شخصی فرو ببرد.
یکی دیگر از نکات مثبت کتاب عقاید یک دلقک این است که طیف وسیعی از مخاطبان را شیفته خود میکند. به طوری که این رمان سلیقه عاشقانه خوانها، انتقادی خوانها، تاریخی خوانها و حتی مذهبی خوانها را با هم ارضا خواهد کرد.
در مورد ترجمه باید بگوییم این کتاب اولین بار در سال 1349 در ایران ترجمه شد و تا الان ترجمههای بسیار خوبی از این رمان هاینریش بل در دسترس است. اما مترجمانی مانند شریف لنکرانی و سپاس ریوندی روانترین برگردانهای فارسی این کتاب را به بازار نشر ارائه کردهاند.
عقاید یک دلقک | نشر جامی
« فکر میکنم هیچ کس در این جهان نمیتواند یک دلقک را درک کند، حتی یک دلقک دیگر، چون آنجا هم پای حسادت و بدخواهی به میان میآید. چیزی نمانده بود ماری موفق شود، اما او هم هرگز نتوانست تمام و کمال مرا درک کند. همیشه میگفت من که یک « انسان خلاق» هستم، باید برای جذب و هضم امور فرهنگی «اشتیاقی سوزان» داشته باشم. حرف درستی نیست. البته اگر شب کاری نداشته باشم و خبردار شوم که جایی نمایشی از بکت روی صحنه است، درجا تاکسی میگیرم و خودم را به آنجا میرسانم. گاهی به سینما هم میروم. فکرش را که میکنم، میبینم زیاد به سینما میروم، آن هم فقط برای دیدن فیلمهایی که برای کودکان شش ساله هم آزاد باشد.»[1]
عقاید یک دلقک | نشر ماهی
همچنین گفتنی است که وویکش یاسنی کارگردان اهل جمهوری چک در سال 1976 فیلمی با نام عقاید یک دلقک با اقتباس از رمان هاینریش بل و شخصیت داستان او هانس شینر ساخت.
[1] - عقاید یک دلقک، هاینریش بل، ۱۳۹۵: ص ۱۱۸، نشر ماهی
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.