عباس معروفی نویسنده و روشنفکر معاصر را به رمانهای تاثیرگذار و مهمش میشناسند. رمانهایی چون کتاب سمفونی مردگان،کتاب سال بلوا، تماما مخصوص و دیگر آثار او. اما او در دیگر انواع ادبی نیز قلم زده است. کتاب دریاروندگان جزیرهی آبیتر مجموعهای از داستانهای کوتاه اوست. کتاب در واقع تلفیق سه کتاب او به نامهای عطریاس، آخرین نسل برتر و برشهای کوچک است که یک جا و در این مجموعه تجدید چاپ شده است و تنها سه داستان پایانی، داستانهای جدید این مجموعهاند.
دریاروندگان جزیرهی آبیتر نسبت به مجموعه داستانهای کوتاه معمول، پربارتر است و در مجموع شامل سی و سه داستان کوتاه است.
نگارش عباس معروفی در داستان کوتاه کمی متفاوت با نگارش او در رمان است. او در رمان جزئینگر و تیزبین است؛ اما در داستان کوتاه نقش توصیفها در پیشبرد داستان کمرنگتر شده است هرچند که این به گونهای نیست که در روند داستان خللی ایجاد شود.
عشق و رابطه از موضوعات اصلی داستانهای این مجموعه است. البته او به عشق از دید احساسی و سطحی نگاه نکرده است بلکه بیشتر به واکاوی عشق و رابطه در گذر سالیان میپردازد. او عشقهای یک طرفه، عشقهای به زبان نیامده، عشقهای شکل گرفته در بستر روابط سنتی و حتی رابطههای خالی از عشق و تنها از سر احترام و تعهد را بررسی کرده است.
او بیشتر به سراغ این موضوع رفته است که پس از گذر سالیان و درمیان انبوه مشکلات چه بر سر رابطهی عاطفی انسانها میآید.
مثلا در داستان آرامش قشنگ، زنی را به تصویر میکشد که پس از مدتها موفق به خرید پوشک برای بچهاش شده است. او تمام پول خود را برای خرید پوشک و فندکی به عنوان هدیه برای همسرش خرج میکند و همین باعث مشاجره و بحث مابین او و همسرش میشود. او با تمام فقر و تنگدستی به تصویر درآمده در داستان، عاشق و شیدای محسن، شوهر جوان خود است. معروفی در واقع در این مجموعه داستان عشق را چیزی متعلق به تمام افراد جامعه و تمام سنین نشان داده است نه فقط مربوط به جوانان مرفه و یا طبقهای خاص از جامعه.
او این عشق را با محوریت زنان و احساسات و تفکرات آنها شرح و توضیح میدهد. زنانی که هرکدام از آنها در هر قصهای نمادی از بخشی از زنان جامعهاند. زنانی که هرگز طعم عشق را نچشیدهاند و یا زنانی که با عشق شرایط سخت زندگیشان را تحمل کردهاند.
علاوه بر این موضوعات، او به سراغ احوالات درونی و شخصی هر فردی رفته است و با دیدی انتقادی به بررسی رفتارهای فردی پرداخته است. در داستان رمی، داستان حجگزاری را تعریف میکند که در حین رمی سنگ جمرات، عاشق و دلباختهی زنی میشود. او با واکاوی این مسئله در چند صفحهی کوتاه، نمادها و آیینهای ظاهری دینی را نقد کرده است:
« چقدر دلش میخواست خود را به آن سو بکشاند، در کنار زن قرار بگیرد و با شوهرش قرینه بسازد، مثل دو بال کبوتر که هردو پرپر بزنند تا آن زنی که چهرهاش دیده نمیشد در گرمای ویرانگر نماند. اما جمعیت چنان در هم فشرده بود که امکان نداشت. صبح زود از بیابانهای اطراف بیست و یک سنگ کوچک پیدا کرده بود، در همیان سفید چرمیاش ریخته بود و حالا میرفت که از بیرون محوطهِی جمرات به هر ستون هفت بار سنگ بکوبد. خوانده بود و با دقت به ذهن سپرده بود که شیطان را علاوه بر درون در نماد هم باید سنگباران کرد و راند.»[1]
خوبی داستان کوتاه این است که میتوان آنها را موازی با کتابهای دیگر خواند. این مجموعه نیز با تعداد زیادی داستان میتواند تا مدتها همراه ساعات مطالعهی شما بماند.
[1]- (معروفی، 1382: 102)
- نشر ققنوس
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.