تلخی گاز خردل

مروری بر کتاب‌‌های «سفر به حلبچه» و «نفس‌های مسموم حلبچه»

میثم غضنفری

سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۹

(1 نفر) 5.0

ایران عراق

 

کودکی‌ات را یادت هست؟/ گوشه‌ی سجاده را می‌کشم در فنجان آب/ عمر درازم را برایت بخت می‌کنم/ تلخ و شوری روزگار را به خاطر تو می‌کشم/ نهال قدت را با اشک تلخ/ شب و نیمه شب به پایش می‌نشینم/ فرزندم برایت لالایی می‌خوانم/ خوابت خیر باشد. (بخشی از یک ترانه‌ی کردی به مناسبت سالگرد بمباران شیمیایی حلبچه)

شاید کسی باور نکند که پس از تجربه‌های هولناک اتمی در هیروشیما و ناکازاکی، انسان‌ها همچنان توانایی ایستادن در برابر جنایت‌های جنگی را ندارند. به ویژه آن که نهادهای بین‌المللی نیز خودشان بخشی از دستگاه پیش‌برنده‌ی جنایت‌ها و کشتارهای جنگی هستند؛ اما متاسفانه این حقیقت روزگار ماست و با پیشرفت جنگ‌افزارهای نظامی، هر روز بیشتر از گذشته خطر جنگ‌های خانمان برانداز و ویرانگر در جهان احساس می‌شود. با وجود تصویب شیوه‌نامه‌ی 1925 ژنو، رژیم عراق در طول جنگ ایران و عراق با نقض این پیمان جهانی گسترده‌ترین حمله‌های شیمیایی پس از جنگ جهانی نخست را مرتکب شد؛ بر اساس گزارش‌های بازرسان سازمان ملل متحد از سال 1984 تا 1988 در موارد پرشماری گاز خردل علیه رزمندگان ایرانی و غیر نظامیان ساکن روستاها و شهرهای مرزی به کار برده شد به ویژه شهرستان سردشت که نخستین شهر شیمیایی ایران بود و بسیاری از غیر نظامیان در آن جان خود را از دست دادند. رژیم صدام همچنین در جریان عملیات انفال علیه مناطق کردنشین شمال عراق نیز حملاتی را نیز علیه مردم خودش انجام داد که حمله شیمیایی به حلبچه در  16مارس 1988 (25 اسفند 1366) و کشتن بیش از پنج هزار نفر از مردم این شهر از آن جمله است؛ این حمله از هولناک‌ترین جنایت‌های قرن بیستم است که با سکوت محض نهادهای حقوقی همراه بود. 8 تیر ماه سالروز بمباران شیمیایی سردشت روز مبارزه با سلاح‌های شیمیایی و میکروبی نام دارد. البته این نخستین بار نبود که ارتش بعث عراق سلاح شیمیایی را در جنگ به کار می‌برد، در سال 1359 هم حتی عراق چهار بار از گازهای شیمیایی تاول زا استفاده کرده بود که نشان‌دهنده از عمق فاجعه‌های انسانی به بار آمده در جنگ علیه ایران است. در بمباران شیمیایی سردشت 119 نفر از ساکنان شهر شهید و بیش از هشت هزار تن نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و دچار مسمومیت شیمیایی شدند. این بمباران فجیع‌ترین حمله‌ی شیمیایی علیه ایران بود و باعث شد تا سردشت نخستین «شهر» قربانی حمله‌ی جنگ‌افزارهای شیمیایی در جهان پس از بمباران اتمی ژاپن نامیده شود.  

کتاب‌های کم‌شماری درباره‌ی فاجعه‌های انسانی آن سال‌ها در ایران به چاپ رسیده و عمده‌ی آن‌ها نیز روایت مستقیم و رویارویی رزمندگان ایرانی با جنایت‌های سردشت و حلبچه است. کتاب‌های «سفر به حلبچه» و «نفس‌های مسموم حلبچه» از این دسته آثارند که با استقبال خوبی از سوی خوانندگان روبرو شده‌اند. کتاب سفر به حلبچه گزارش هدایت‌الله بهبودی از بمباران شیمیایی شهر حلبچه در سال 1366 است. این کتاب یکی از گزارش‌های کتاب «سفر به قله‌ها»ست. این اثر با 5 گزارش از مرتضی سرهنگی، سید یاسر هشترودی و هدایت‌الله بهبودی درباره‌ی مناطق جنگی در سال 1368 به چاپ رسید. بنیان کتاب بر نقل خاطره‌های عملیات والفجر 10 است؛ اما به دلیل وقوع حادثه‌ی حلبچه کتاب به این رویداد اختصاص یافت. در عملیات والفجر 10، شرق حلبچه در دست نیروهای ایرانی افتاد، صدام نیز در پی تلافی‌جویی و بازپس‌گیری شهر، حلبچه را بمباران شیمیایی کرد و برای نخستین بار از گاز اعصاب استفاده کرد. پس از حادثه بهبودی و سرهنگی و هشترودی اولین شاهدان این حادثه بودند. همراهانشان نیز عکس‌هایی از شهر گرفتند که شماری از آن‌ها در همین کتاب به چاپ رسیده‌اند. مردم شهر حلبچه آن روز نمی‌دانستند هواپیماهایی که همیشه از آسمانشان می‌گذشت تا به حریم هوایی ایران تجاوز کند، این بار قصد دارند با ریختن 200 بمب حاوی ماده‌های شیمیایی یکی از فجیع‌ترین جنایت‌های جنگی را رقم بزنند.

ثبت دقیق رویدادها و توصیف کامل فضا و محیط از مهم‌ترین ویژگی‌های یک کتاب خاطره‌نویسی به شمار می‌آید و هدایت‌الله بهبودی نیز به خوبی از پس آن برآمده است: «آخرین تصویرهای غیرجنگی، تا اولین دژبانی منطقه‌ی جنگی، تصاویری است از: زنان زحمتکش با کوله‌بار هیزم و حفظ تعادل بارهای سنگین که با مهارت کامل روی سرهایشان قرار می‌گیرد و بازی دختران کوچک با لباس‌های زری و پسربچه‌های  بازیگوش که با کفش محلی "اسکی" می‌کنند. از این به بعد هر چه بود، چفیه، لباس‌های خاکی و ماشین‌های گل مالی شده بود. نیروهای ما به عنوان زیباترین عناصر، در کنار بهار طبیعت، روی کوه‌ها را پوشانده‌اند. همه کاره‌های این مملکت چقدر بی‌توقع در لابه‌لای کوه‌ها و ارتفاعات جای گرفته‌اند. آن هم بدون فوق‌العاده و اضافه کاری! هوا کاملا "میگی" [هواپیماهای روسی متعلق به عراق] است و به همین دلیل صدای خشن ضدهوایی‌ها خیلی زود دیوار صوتی افکار ما را می‌شکند.[1]»

نفس‌های مسموم حلبچه نیز روایتی تلخ و دردناک از این فاجعه‌ی بزرگ است. نصرت‌الله محمودزاده با نثری عینی و دقیق به روایت آنچه از آنجا دیده می‌پردازد و خواننده را با صحنه‌هایی شوکه‌کننده رودررو می‌کند. نویسنده خود نیز اذعان می‌دارد که نوشتن این خاطرات بسیار بر او سخت گذشته است و از حال خوانندگان احتمالی اثر نیز نمی‌تواند آگاه باشد؛ برای همین به عنوان کسی که آن صحنه‌ها را دیده و این خاطره‌ها را نوشته، خیلی هم دیگران را تشویق به خواندن کتابش نمی‌کند. با این حال از نظر نویسنده درست نیست تا چشم‌مان را بر واقعیت‌ها ببندیم؛ زیرا که در این صورت واقعیت‌های تلخ، خود را بر ما تحمیل خواهند کرد و خود نویسنده که در آن روزهای هولناک گرفتار عذاب وجدان شده بود ناتوان از گریختن در برابر این حادثه تسلیم شده و دست به نگارش زد: «با حساب و کتاب که جلو می‌رفتم، نمی‌توانستم این حرکت صدام، این جنایت هولناک و این کشتار دسته جمعی بیش از 5 هزار نفر از مردم در کمتر از 48 ساعت را به حساب عملیات والفجر 10 بگذارم. باید علت را جای دیگر می‌یافتم. رفتم سراغ چند ریش سفید که در غارها و ارتفاعات کوه‌های اطراف حلبچه پناه گرفته بودند. از آن همه مردمی که از زیر بمباران و آن همه سم سیانور و خردل جان سالم به در برده بودند. تعداد اندکی تا آنجا رسیده بودند. پای صحبتشان نشستم و علت را از نگاه‌شان جویا شدم، پای ماجرایی وسط آمد و دلیل کینه‌ی صدام به مردم این منطقه برایم روشن شد...»[2]


 

[1]هدایت‌الله بهبودی، سوره‌ی مهر، 1391، صفحه‌ی 13

[2]نصرت‌الله محمودزاده، عماد فردا، 1390، پیشگفتار

 

 

    دیدگاه ها

    در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

    پرسش های متداول

    کتاب های کم شماری درباره فاجعه های انسانی آن سال ها در ایران به چاپ رسیده و عمده آن ها نیز روایت مستقیم و رویارویی رزمندگان ایرانی با جنایت های سردشت و حلبچه است. کتاب های «سفر به حلبچه» و «نفس های مسموم حلبچه» از این دسته آثارند که با استقبال خوبی از سوی خوانندگان روبرو شده اند.

    مطالب پیشنهادی

    فقط کسانی که خیلی گریه کرده باشند، خندیدن را بلدند

    فقط کسانی که خیلی گریه کرده باشند، خندیدن را بلدند

    به مناسبت روز خبرنگار مروری بر کتاب زندگى جنگ و ديگر هيچ نوشته‌ی اوريانا فالاچى

    نخل‌های سوخته، کودکان مرده، جای دستان خونی با پنج انگشت باز و …

    نخل‌های سوخته، کودکان مرده، جای دستان خونی با پنج انگشت باز و …

    مروری بر کتاب هرس نوشته‌ی نسیم مرعشی

    چطور احتمال مورد تجاوز قرار گرفتن را کاهش دهیم؟

    چطور احتمال مورد تجاوز قرار گرفتن را کاهش دهیم؟

    مروری بر کتاب جامعه شناسی نوشته‌ی آنتونی گیدنز

    کتاب های پیشنهادی