«هر روز انگار از روز قبلش جدا و بریده بود. زمان انگار برایم متوقف شده بود. احساس این که چیزی ادامه مییابد یا میتواند رشد کند و تغییر یابد، در وجودم مرده بود. زندگی برایم زنده ماندن از لحظهی اکنون تا ثانیهای بعد بود. هیچ افقی از آینده پیش رویم نداشتم و گذشته هر پر بود از خاطراتی که اگر میخواستم لمسشان کنم، دست و شاید حتی تمام روحم را میخراشید. خونریزان، آنها را برمیداشتم و نگاهشان میکردم. به خودم میگفتم خون سرانجام دَلَمه بسته و روی هم خشک خواهد شد؛ و بعد وقتی رخ میداد، به این فکر میکردم که آیا خواهم توانست تا خاطراتم از آکی را لمس کنم و هیچ احساسی نداشته باشم؟»[1]
سقراط عاشق داستان عاشقانهای است که با مرگ آغاز میشود؛ آکی دختر محبوب مدرسه حالا مرده، و ساکوتارو و خانوادهاش را برای همیشه تنها گذاشته است. آکی و ساکوتارو اولین بار در دورهی اول دبیرستان با هم ملاقات میکنند؛ زمانی که برحسب اتفاق همکلاسی میشوند و معلمشان آنها را به سرپرستی دختران و پسران کلاس برمیگزیند و از آن پس سرنوشت آن دو با یکدیگر گره میخورد. در آغاز آکی و ساکوتارو چیزی بیشتر از دو همکلاسی یا دو دوست نیستند که در کلاس و مدرسه گذرشان به یکدیگر میافتد و گاهی اوقات به خاطر انجام وظایف سرپرستیشان، راهشان به سوی هم منتهی میشود؛ تنها با گذشت زمان است که ساکوتارو، متوجه تاثیر حضور آکی در زندگیش میشود و تازه آن زمان است که دلیل حسادتها و رفتارهای مغرضانهی باقی پسران مدرسه را درک میکند. آکی از هر لحاظ بیهمتاست. کسی نیست که بتواند منکر زیبایی آن موهای لخت بلند و صورت معصومانهی او شود؛ تازه این تمام ماجرا نیست؛ شخصیت پررنگ آکی و هوش منحصر به فردش، او را به محبوبترین دانشآموز مدرسه تبدیل کرده است و موجی از هواداران دوآتشه و خاطرخواهان وفادار به خود، پدید آورده است. ساکوتارو که همواره حضور آکی را در کنار خود داشته، پس از گوش دادن به صدای غمگین او در سخنرانی مراسم تشییع معلم محبوبشان، موجی از احساسات ناشناخته در درونش نسبت به آکی حس میکند؛ ظرافت و زیبایی آکی در آن حال نزار آن چنان است، که ساکوتارو از آن پس خود را شیفتهی آکی میپندارد و تلاشش برای جلب توجه دختر موردعلاقهاش شروع میشود. با آن که مخاطب در آغاز کتاب مطلع میشود که آکی مدتی قبل بر اثر سرطان خون جانش را از دست داده، و تمامی کتاب خاطراتی است که ساکوتارو به یاد میآورد، اما داستان این عشق آن چنان گیرا و لطیف است که به روند خوانش کتاب لطمهای وارد نمیکند.
کتاب سقراط عاشق نوشتهی کیوییچی کاتایاما، اولین بار در سال 2005 در ژاپن منتشر شده است. این کتاب به رغم تمام تلاشهای نویسنده و به دلایل مختلفی با نام متفاوتی در ژاپن چاپ شده است. اما نویسنده خود دربارهی دلیل انتخاب این نام برای کتابش میگوید: «سقراط عاشق عنوانی است که در اصل برای این رمان انتخاب کردم، اما بنابر دلایلی با عنوانی متفاوت در ژاپن منتشر شد. با این حال، عبارتِ «سقراط عاشق» در اصل ساختهی خود من نیست، بلکه در کتاب فلسفه چیست؟ نوشتهی ژیل دولوز و فلیکس گواتاری آمده است. نویسندگان در این اثر خود، بیان میدارند که عشق گونهای خشونت است که تو را وادار به اندیشیدن میکند. این دقیقا منبع الهام من برای خلق شخصیت اصلی داستانم یعنی ساکوتارو بود.»[2]
همان طور که نویسنده توضیح میدهد، در سراسر کتاب رفتارهای توام با خشونتی از ساکوتارو میبینیم که به خاطر عشقش به آکی از او سر میزند؛ رفتارهایی که همگی در حالت طبیعی، بیرحمانه و جنونآمیز به نظر میآید؛ اما در قامت عشق، توجیهپذیرند و حتی خود آکی خواستار به وقوع پیوستن آنها است. در این میان، داستان عشق دیگری نیز وجود دارد؛ عشق پدربزرگ ساکوتارو به معشوقهای که سالها پیش مرده، ولی مهرش از دل پیرمرد بیرون نرفته است. پدربزرگ ساکوتارو که تمام آرزوهایش برای به وصال معشوق رسیدن در جهان مادی نیست و نابود شده، از ساکوتارو میخواهد به این پیرمرد کمک کند تا خاکسترش پس از مرگ و سوزانده شدن تنش، با خاکستر معشوق از دست رفته، مخلوط شود و بالاخره در جهان زیرین، هم را در آغوش بکشند. پیرمرد با توجه به فرهنگ و مناسک ژاپن، خواستهای غیر ممکن و شرمآور از نوهی خود طلب میکند، اما در وادی عشق، آرزویش شاعرانه است؛ مفهومی که ساکوتارو مدتها بعد متوجه زیبایی و اهمیتش میشود.
سقراط عاشق امروزه یکی از مهمترین کتابهای تاریخ ادبیات ژاپن به شمار میآید و توانسته عنوان پرفروشترین رمان ژاپن را نیز از آن خود کند.
1- سقراط عاشق، کیوییچی کاتایاما، ترجمهی علی شیعهعلی، انتشارات سبزان.
2- همان.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.