«این بازی میتواند در یک کلمه خلاصه شود، کلمهای که به گمانم قادر است لرزه به اندام شما بیندازد: قتل. بله آقایان، قتل! من تا امروز صد مورد مرتکب شدهام، مرد، زن، بچه، آن هم فقط برای لذتِ فراموشیِ ملالم. از این اعتراف نتیجههای عجولانه نگیرید: من امشب نیامدهام که برابر شما توبه کنم، چون اصلا پشیمان نیستم. جنایتهایم ابدا به چشمم زشت نیستند... چهطور این را برایتان توضیح بدهم؟ این اواخر از این کار هم مثل چیزهای دیگر خسته شدم و سادهلوحانه دیدم که دیگر ریختنِ خونِ مردم برایم هیجانی ندارد. آنگاه علیه خودم شوریدم و صرفا به این نیت که خودم را از بین ببرم، به تریاک پناه بردم. حالا که نتوانسته بودم حتی با ارتکاب قتل دلیلی برای زیستن پیدا کنم، آیا راه حل دیگری جز خودکشی برایم باقی میماند؟ شما مقابل خود مردی تریاکی میبینید که روزهای آخرش را سپری میکند. همین که سرنوشتم معلوم شد، احساس کردم لازم است، تا فرصت دارم، قصهی اعمالم را برای دیگران بازگو کنم. آیا اعضای اتاق قرمز برای چنین اعترافی مناسبترین شنوندهها نبودند؟ »[1]
اتاق قرمز شامل شش داستان کوتاه از نویسندهی مشهور ژاپنی، ادو گاوا رانپو است؛ نویسندهای که بسیاری از منتقدان، او را بنیانگذار ادبیات پلیسی در ژاپن میدانند و نوشتههایش تاثیر غیر قابل انکاری در شکلگیری ماهیت ادبیات جنایی و معمایی ژاپن داشته است. رانپو طرفدار سرسخت نویسندگانی همچون ادگار آلنپو و آرتور کانوندویل بود؛ حتی نام مستعارش یا همان ادو گاوا رانپو، ادای دینی کوچک به آلنپو است. ادو گاو رانپو در این شش داستان با نثری روان و داستانهایی وهمآلود توانسته علاوه بر مخاطبان ادبیات جنایی، مخاطبان دیگر حوزههای ادبیات را نیز تحت تاثیر قرار دهد؛ تا آنجا که بسیاری از آنان را علاقهمند به این ژانر ادبی کند. تمامی داستانهای این کتاب در دو چیز مشترکند: پایانبندی غافلگیرکننده و ترس؛ داستانها به نحوی به پایان میرسند که مخاطب به هیچ وجه انتظارش را نداشته و تمامی مفاهیم با اشکال مختلفی از ترس آمیخته شده است.
کرم ابریشم داستانی دربارهی زندگی زن و مردی بعد از جنگ است؛ مرد که ستوانی وفادار به کشور بوده است، در طول جنگ به طرز فاجعهباری مجروح میشود و دستها و پاهای خود را از دست میدهد. حالا این ستوان بازنشسته به خانه برگشته و پس از آن که تجلیل و قدردانی از تب و تاب افتاده است، حالا همسرش باید از این تکه گوشت مراقبت کند.
صندلی انسانی با نامهای هولناک شروع میشود؛ یوشیکو که نویسندهای مطرح است، در یکی از روزها نامهای دریافت میکند که بر خلاف همیشه، تحسین و تمجید طرفدارانش نیست؛ بلکه نامه از طرف شخصی است که مدتها است به صورت پنهانی مشغول به جنایتی هولناک بوده است و حالا میخواهد در پیشگاه زنی که او را همواره میپرستد، به گناهانش اعتراف کند.
در دو زندگی پنهان، شاهد دیدار مجدد دو دوستی هستیم که در گذشته سرنوشتشان با یکدیگر گره خورده بوده است. یکی از این دو دوست برای عملی شدن نقشههایش، از دیگری سواستفاده کرده تا بتواند به اهدافش برسد و دوست قربانی شده حالا حقایق را از زبان غریبهای میشنود که در اصل همان دوست قدیمی بازیافته است.
اتاق قرمز سومین داستان مجموعه است که شاید بتوان گفت پیچیدهترین و ترسناکترین آن هم باشد. اتاق قرمز محفل زیرزمینی مردانی است که در زندگی به هر چیزی که میخواستند، رسیدهاند؛ جاه و جلال، زندگی سعادتمندانه، پول کافی، شغل ایدهآل و تمام چیزهایی که تمامی انسانها در طول زندگی آرزوی داشتنش را دارند. اما اتاق قرمز شبیه به محلی برای دورهمیهای شبانهی معمولی چندین مرد نیست؛ بلکه مکانی است برای اعتراف به هولناکترین جنایاتی که هر کدام از این مردان برای سرگرم کردن خود، در زندگی مرتکب شدهاند.
پرتگاه داستان خصوصی زندگی زنی است که با همسر دومش برای تعطیلات به چشمهی آب گرمی رفتهاند که در نزدیکی پرتگاهی واقع شده است. زن در خلال صحبتهایشان بنا را بر واکاوی خاطرات گذشته و داستان آشنایی و ازدواج خود با مرد میگذارد؛ داستانی که با قتل همسر اولش گره خورده است. با گذشت زمان، گفتگوی این زوج و واکنشهاشان نسبت به موقعیت، تاریک و تاریکتر میشود.
آخرین داستان کتاب، یا همان دوقلوها، اعتراف قاتلی محکوم به مرگ در حضور کشیشی مسیحی است؛ مرد که پس از دستگیری و اعتراف به قتلهایی که به آنها متهم شده است، برای آخرین بار در برابر کشیش گناهانش را بازگو میکند و از کشیش میخواهد که واسط میان او و خدا باشد و به درگاه پروردگار دعا کند تا شاید زندگی پس از مرگ راحتتری را تجربه کند. در حین این اعتراف، مرد پرده از راز قتلی بر میدارد که پیش از این کسی از آن خبر نداشته و ابعاد آن از هر جهت فاجعهبار است.
اتاق قرمز
[1]- اتاق قرمز، ادو گاوا رانپو، ترجمهی محمود گودرزی، نشر چترنگ.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.