عارف قزوینی باید روضهخوان میشد- پدرش اینطور میخواست، اما شاعر شد و تصنیفساز و تصنیفخوان. این تنها کاری نبود که عارف خلاف میل پدرش انجام داد. ملا هادی (پدر عارف) همزمان با قتل ناصرالدین شاه درگذشت. او دو وصیت داشت: او را در کربلا دفن کنند و یک سوم اموالش را صرف روضهخوانی کنند. عارف به هیچکدام عمل نکرد. حتی باغات پدر را اجاره داد تا در آنها انگور برداشت کنند و شراب بسازند. نام شراب را هم گذاشت «شراب ثلث»!
تصنیفهای عارف اغلب از تلاطمات سیاسی زمانهاش مایه میگرفت. او در زمان خود کنسرتهای موفق زیادی اجرا کرد و خوانندهای مردمی و پرطرفدار محسوب میشد. هنوز هم تصنیفهای او را بازخوانی میکنند و مردم آنها را به یاد دارند، مثلاً تصنیف «از خون جوانان وطن لاله دمیده». او وطنپرستی انقلابی بود و در راه مشروطه بسیار کوشید. اما هرچه در کار موسیقی موفق بود، در عالم سیاست بازیچۀ دست سیاستمداران مزور میشد و دلش میشکست. همین بود که سالهای آخر عمر را با سختی و در تنهایی گذراند.
در همان سالهای پایان عمر بود که قمرالملوک وزیری به دیدار عارف رفت. ضبط صفحه در همان سالهای فعالیت عارف آغاز شده بود، اما از او صدایی به جا نمانده. او مخالف انتشار و فروش صفحه بود و میگفت آواز «ودیعۀ الهی است و طبیعت به من لطفاً عنایت کرده است. پستفطرت نیستم که به معرض بیع آرمش. همینطوری که گنج شایگان را آفرینندۀ من به رایگان لطف فرموده، من هم به دوستان او چیزی که از اوست مضایقه نخواهم کرد» (از کتاب چرخ بیآیین، صفحۀ 40). با این همه در آن دوران کسان دیگری، از جمله عبدالله دوامی و بعدها قمرالملوک وزیری، تصنیفهای او را خواندهاند.
قمرالملوک وزیری در سال 1310 برای اجرای کنسرتی به همدان رفت، شهری که عارف سالهای پایان عمرش را میگذراند. او پیش از اجرا به دیدار عارف رفت و او را به اجرای خود دعوت کرد. روز اجرا نیز گلدانی را به عارف تقدیم کرد که به او هدیه داده بودند، «گلدان نقرهای به اندازۀ قامت خود قمر» (از کتاب چرخ بیآیین، صفحۀ 140). گویا مارش جمهوری، ساختۀ عارف، با صدای قمر ضبط شده بود. در زمان همین کنسرت قمر فهمید یکی از هوادارانش را به دلیل همراه داشتن این صفحه زندانی کردهاند. او اجرای کنسرت را به آزادی این مرد موکول کرد و شهربانی که یارای مقابله با کنسرت قمر و حضور عارف را در خود نمیدید، تن به خواستۀ او داد.
زندگی و زمانۀ عارف فراز و نشیب بسیار دارد و هر سال و دهۀ آن مثل قصهای است از دوران مشروطیت و پس از آن. اخیراً نشر فنجان انتشار مجموعهای را آغاز کرده با نام «مجموعۀ زمرد». بناست که این مجموعه روایتهایی از سرگذشت موسیقیدانان بزرگ ارائه دهد. تاکنون سه عنوان از این مجموعه به قلم فرهود صفرزاده (پژوهشگر تاریخ موسیقی ایران) منتشر شده است، از جمله کتاب چرخ بیآیین که گزارش زندگی عارف است. صفرزاده در تألیف این زندگینامه منابع دسته اول دربارۀ عارف را بررسی کرده و با نگاهی انتقادی روزگار رفتۀ عارف، همچنین هنر و موسیقی، را روایت کرده. در نوشتن این یادداشت از کتاب چرخ بیآیین بهره بردهایم.
فرهود صفرزاده نویسنده تبریزی است و مقالات و کتابهای مختلفی را در حوزه موسیقی نگاشته است. مقالات او عبارتند از: رساله موسیقی میرزابیگ، نوشتهها و اسنادی درباره کتاب سرگذشت موسیقی ایران، چهار ردیف امروزین ماهور، و موسیقی دنیا را رهایی میبخشد. کتابهای دیگر او "باد خزان: درباره غلامحسین درویش" و "در قفس: درباره ابوالحسن صبا" نام دارد. همچنین کتاب "هنرستان موسیقی تبریز" اثر اوست.
عارف قزوینی (1259-1312) شاعر، موسیقیدان و تصنیفسرا با اصالت قزوینی بود که در دوران عمر خود دگرگونیهای اجتماعی- سیاسی بسیاری را در زندگی تجربه کرد و با تصنیفهای خود تلاش کرد با مردمان سرزمینش، ایران، همراهی کند. تلاشهای جنبش مشروطه، استبداد صغیر، جنگ جهانی اول و پیشروی ارتش روسیه به سمت تهران، از جمله رویدادهای اثرگذار بر افکار و آثار اوست.استعمارستیزی یکی از مضامین مهم اشعار او را تشکیل میدهد که در تبدیل شدن او به شاعر ملی اثرگذار بود. او به عنوان شاعری آزادیخواه شناخته میشود و او را "نوای آزادیخواهی ملت ایران" نامیدهاند. یکی از معروفترین آثار او که همچنان زمزمه میشود، تصنیفی است با نام "از خون جوانان وطن، لاله دمیده".
وی در سن 53 سالگی پس از مبارزات فراوان در راه میهن و علیه استبداد و استعمار از دنیا رفت و در آرامگاه بوعلی سینا به خاک سپرده شد.
از خون جوانان وطن لاله دمیده از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده
در سایه گل، بلبل از این غصه خزیده گل نیز چو من در غمشان جامعه دریده
چه کج رفتاری ای چرخ گردون، چه بدکرداری ای چرخ گردون، سر کین داری ای چرخ
نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
فرهود صفرزاده، چرخ بی آیین، چاپ دوم ، نشر فنجون
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.