همزاد دومین اثر داستایفسکی است. اثری که برای نویسنده گامِ بلندی به پیش بود. اثری جدی و مسئلهمند که به هیچوجه نشانی از اثر قبلی نویسنده را به همراه ندارد. همزاد آغاز دیالکتیکِ درونی و روانکاوانهی داستایفسکی است. این درونی شدن جهانشمول است و قابل تعمیم. همزاد داستان زندگی کارمندی مجرد است به نام "یاکوف پتروویچ گالیادکین" که با نوکرش زندگی میکند. او دلباختهی دخترِ مرد ثروتمندی است که قبل از بازنشستگی سِمت اداری مهمی داشته اما جوان دیگری را بر او ترجیح داده. گالیادکین با محافظهکاری و ثبات نسبی روزگار میگذراند اما دو-سه اتفاق عجیب او را در وضعیت بغرنجی قرار میدهد. با اینکه نسبتها دقیق و با وسواس انتخاب میشوند اما از همان اوایل اثر این نسبتها برای مخاطب مخدوش میَشوند، خصیصهای که لازمهی چنین اثری است. قهرمان اصلی _ اگر بتوان چنین صفتی را برایش قائل بود _ از ابتدا نسبتش را با جهان روشن میکند: من آدم زد و بند نیستم، با هیچ گروهی وارد معامله نمیشوم، حوصله معاشرت با هیچکس را ندارم، کارم را دقیق انجام میدهم، وضعیت کاری و مالیِ قابل قبولی دارم، همهی آنها در حال توطئهچینی هستند و... . روشن شدن این محدودهها نوعی اعلام جنگ است، مخالفت با وضعیت موجود و اعلام این نکته که من وضعیت موجود را نفی میکنم. هرچند به مرور روشن خواهد شد این محدودههای شخصی چرا و چگونه در قهرمان شکل گرفتهاند اما مسئلهی مهمتر عدمتوانایی برای مقاومت در برابر وضعیت موجود است. این تقابل با طرح داستان و تمهیدی درخشان تناقضات انسان مدرن را آشکار میکند. ورود کارمند جدیدی که با قهرمان داستان مو نمیزند این تقابل را تا حد ممکن شخصی و درونی میکند و این در جایی از داستان رخ میدهد که قهرمان داستان در نقطه اوج کشمکشهای درونی قرار دارد و مهمتر اینکه وضعیت بدِ موجود ازطریق همین همزاد و با پیوندی بهظاهر دوستانه به زندگی قهرمان داستان تحمیل میشود و به زودی در چرخشی بسیار غریب همین پیمان برادری تبدیل به کینه و دشمنی میشود و مصائب بسیاری را به همراه میآورد. همزاد تمام توانش را در مکالمات درونی جزمِ عملی بزرگ میکند. معادلات ذهنی او یک برنده بیشتر ندارد و اغلب مشکلِ ثانویهای بههمراه ندارد. اما درعمل همواره موانعی برای گرفتن حقیقت وجود دارد.
همزاد گرفتار جهانِ اداری است. جهانی که فهمِ معادلات آن برایش پیچیده و دشوار است و اغلب هموار کردن شرایط و زمینهچینی لازم برای گفتمان با شکست روبهرو میشود. همزاد اعتراف میکند که اگر نمیخواهی و نمیتوانی فریب دهی باید اعتماد کنی و اگر نتوانی اعتماد کنی باید اینجا را ترک کنی. همزاد تناقضی روشن است بین برخورد صریح و مستقیم با پدیدهها و برخورد سطحی و پیچیده و توأم با فرصتطلبی. همزاد همهی تلاشش را میکند تا رفتارهایش را به سمتی روشن سوق دهد و از هرگونه درگیری پرهیز کند اما این درگیری اجتنابناپذیر است و با زندگی یک کارمند در شهر تناقضی اساسی دارد. در نهایت همهی مناسبات شکل دیگری بهخود میگیرد، هر عملی به دردسری تازه منجر میشود چرا که ذهنِ محافظهکار و فرصتطلبِ "دیگری" برای ذهنِ صاف و روشن همزاد غیرقابل پیشبینی است و هر عملی همزاد را بیش از پیش به انحطاط میکشاند.
همزاد یکی از رمان های داستایوفسکی نویسنده شهیر روسی است که در سال 1866 نوشته شده است. رمان های دیگر این نویسنده با عناوین “ابله”، “جنایات و مکافات”، “شب های روشن”، “بانوی میزبان”، “یک اتفاق مسخره”، “قمارباز” و “نیه توچکا” به فارسی ترجمه شده است.
همزاد | فیودور داستایفسکی
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.