زندگی ساداکو ساساکی به شکلی عمیق با یکی از تاریکترین فصول تاریخ بشر گره خورده است: بمباران اتمی هیروشیما. ساداکو که در این حادثه تنها دو سال داشت، بعدها با پیامدهای آن روبهرو میشود، اما داستان زندگی او فراتر از درد و رنج، نمادی از امید، مقاومت و آرزوی جهانی برای صلح شد.
"آقای ساساکی بلافاصله مغازه سلمانیاش را تعطیل کرد و با عجله خود را به مدرسه رساند و ساداکو را به بیمارستان صلیب سرخ برد. به محض ورود، ساداکو از ترس، درد شدیدی در خود احساس کرد؛ چون یک بخش این بیمارستان مخصوص بیماریهای ناشی از تشعشعات اتمی بود. چند دقیقه بیشتر طول نكشید که ساداکو را برای آزمایش به اتاق مخصوص بردند. در آن جا پرستاری از قفسه سینهاش با اشعه ایكس عكسبرداری کرد و مقداری از خونش را برای آزمایش گرفت. دکتر نوماتا، درحالی که پشت ساداکو را نوازش می کرد، سؤالاتی از او کرد. سه دکتر دیگر هم آمدند تا ساداکو را معاینه کنند. یكی از آن ها، به آرامی موهای سر ساداکو را نوازش می کرد و سر تكان میداد."
داستان از آنجا شروع میشود که میفهمیم ساداکو دختری شاد و پرانرژی و عاشق دویدن است. او رؤیاهای بزرگی دارد، اما زندگیاش در ۱۲ سالگی وقتی که متوجه ابتلایش به سرطان خون (که در ژاپن به «بیماری بمب اتم» شناخته میشد) میشود، مسیر دیگری پیدا میکند. در ادامهی داستان میبینیم که ساداکو تسلیم نمیشود. او باوری عمیق به افسانهای قدیمی دارد که میگوید اگر کسی هزار درنای کاغذی بسازد، آرزویش برآورده خواهد شد. این افسانه به او قدرت میدهد تا به رغم ضعف جسمی و درد بیماری، هر روز درناهایی از کاغذ بسازد، درحالیکه در دلش امید به سلامتی و بازگشت به زندگی جریان دارد.
اما داستان ساداکو تنها دربارهی بیماری یا درناهای کاغذی نیست. این داستان، روایت دختری است که تلاشش برای زندگی، نمادی از اراده و امید انسانی شد. او در طول ساختن درناها، به چیزی فراتر از آرزوی شخصیاش رسید. تلاشهای او پیامی قدرتمند به جهان مخابره کرد: حتی در تاریکترین لحظات زندگی، میتوان نور امید را پیدا کرد.
ساداکو ساساکی کیست؟
ساداکو ساساکی در 7 ژانویه 1943 به دنیا آمد. والدین او یک آرایشگاه داشتند و پدرش کمی پس از تولد ساداکو به ارتش اعزام شد. خانوادهاش در فاصله 1.6 کیلومتری از بیمارستان شیما، که مرکز انفجار بمب اتمی محسوب میشود، زندگی میکردند. بمب اورانیومی شهر هیروشیما را ویران کرد و به طور آنی حدود ۸۰ هزار نفر را کشت. تعداد واقعی کشتهشدگان در چهار ماه پس از حمله بین 90 هزار تا صدو چهل و شش هزار نفر تخمین زده میشود.
ساداکو در زمان انفجار فقط دو سال داشت. او از خانه به بیرون پرت شد و مادرش با نگرانی به دنبال او گشت. به طرز شگفتآوری، هیچ جراحت آشکاری بر بدن او نبود. اما آتشسوزی گسترده و باران سیاه رادیواکتیوی محیط را خطرناک کرده بود. خانواده ساساکی تلاش کردند از شهر فرار کنند، اما مادربزرگش در این حادثه جان باخت. به گفتهی برادر ساداکو، او سرش را درون یک حوضچه قرار داده بود تا از آتش در امان بماند.
خانه و آرایشگاه خانواده در آتش سوخت، اما پدر ساداکو پس از بازگشت از جنگ، به بازسازی زندگی و شغل خانواده کمک کرد. ساداکو در مدرسه ابتدایی نوبوری-چو ثبتنام کرد و به سرعت به دلیل استعدادش در دویدن شناخته شد. او رؤیای تبدیل شدن به یک معلم ورزش را در سر داشت. در سالهای ابتدایی تحصیلش، هیچ نشانهای از بیماری در او دیده نمیشد، اما در اواخر سال 1954 تودههایی روی گردن و پشت گوشهایش ظاهر شد و بعدها لکههای بنفش روی پای چپش دیده شد.
در اوایل سال 1955، پزشکان تشخیص دادند که ساداکو به سرطان خون مبتلا است. او بستری شد و کمتر از یک سال به زندگی او امید داشتند. خانوادهاش از او حقیقت را پنهان کردند تا روحیهاش را از دست ندهد. همکلاسیهایش برای دیدارش به بیمارستان میآمدند و با اینکه میدانستند او هرگز نمیتواند به مدرسه راهنمایی برود، او را امیدوار نگه میداشتند.
ساداکو با وجود دردناک بودن تزریقات خون، خوشبین بود. اما پس از مرگ یک دختر پنجساله به نام یوکی در همان بخش بیمارستان، ساداکو متوجه شد که ممکن است او هم قربانی بعدی باشد. این موضوع او را ناراحت کرد، اما همچنان امیدوار ماند. در ماه اوت همان سال، یک مدرسه در ناگویا هزار درنای کاغذی رنگارنگ به بیمارستان اهدا کرد تا بیماران را دلگرم کند. این هدیه باعث شد ساداکو تصمیم بگیرد خود نیز هزار درنا بسازد و برای بهبودی دعا کند.
او بیش از هزار و سیصد درنا پیش از مرگش ساخت و در 25 اکتبر 1955، آخرین کلماتش را به زبان آورد: «این خوب است.» او سپس از والدینش تشکر کرد و بعد از خوردن یک قاشق دیگر برنج، در آرامش درگذشت.
وقتی ساداکو جهانی شد
در سال 1977، النور کوئر کتاب «ساداکو و هزار درنای کاغذی» را منتشر کرد. در این داستان، ساداکو فقط 644 درنا را تکمیل میکند و دوستانش بقیه را به جای او میسازند.
درنای کاغذی بهعنوان نماد امید و آرزو در فرهنگ ژاپن جایگاه ویژهای دارد. ساداکو با ساختن درناها آرزو میکند که دوباره سالم شود، اما ساختن این درناها در نهایت فراتر از یک آرزوی شخصی میرود و به سمبل جهانی صلح تبدیل میشود. این مفهوم در اثر کوئر با لطافتی خاص به تصویر کشیده شده است.
این اثر نخستین بار در سال ۱۳۵۹ به دست مخاطبان فارسی زبان ایران رسید و برگزیدهی اولین دورهی جایزهی کتاب جمهوری اسلامی ایران نیز شد.
برای ارائه تصویری واقعیتر از زندگی ساداکو، برادرش ماساهیرو کتاب «داستان کامل ساداکو ساساکی» را نوشته است. ماساهیرو در مستندی از شبکه DW News گفت: «ساداکو به ما دلسوزی عمیقی آموخت که میتواند به صلح منجر شود. این میراثی است که او برای ما به جا گذاشت و من به او افتخار میکنم.» این کتاب به فارسی ترجمه نشده است.
دربارهی النور کوئر
النور کوئر نویسندهای کانادایی-آمریکایی بود که در دوران دبیرستان، دوستی نزدیک با دختری از خانوادهای ژاپنی باعث علاقهاش به خطاطی، غذای ژاپنی و اوریگامی شد. این علاقه بعدها الهامبخش او برای نوشتن داستان ساداکو و هزار درنای کاغذی شد، که در همین راستا برای تحقیق و نگارش کتاب به ژاپن نیز سفر کرد. اولین کتاب این نویسنده در سال ۱۹۴۵ نوشته و تصویرگری شد اما او تا دهه ۱۹۶۰ انتشار آثارش را آغاز نکرد. او بعدها علاوه بر نوشتن کتابهای کودکان، در فعالیتهای بشردوستانه شرکت کرد و در دانشگاههای آمریکا و خارج از کشور سخنرانیهایی انجام داد.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.