مخاطب فارسیزبان و ناآشنا با زبان روسی یحتمل در بدو امرِ آشنایی و مواجههاش با فیلم Gogol. Viy (2019) سردرگمی خاصی را تجربه کند. فیلم نه آنچنان که حق نوولای گوگول است حق مطلب را ادا میکند و نه امانتدار است و مطابق با کتاب پیش میرود. شاید فیلم، در بهترین حالت، تفسیری خاصِ کارگردانش، اِگِر بارانف، باشد و دنبالهای منحصربهفرد بر Gogol. The Beginning (2017). اما مسئلهی مهمی که وجود دارد ظرافت قصهپردازی گوگول در وی است که متأسفانه سالها دیر به دست فارسیزبانانِ دوستدار ادبیات روس رسید. اما حالا میشود مثل تحفهای دردانه از سرزمین مرموزِ یخ و برف از آن حظ برد.
وی کیست؟
وی از فولکلور اکراین میآید. موجودی است غولپیکر و عظیمالجثه که نفْسی شیطانی دارد. در طول سالیان متمادی، تفسیرهایی گونهگون نیز بر وی گفته شده است. در تفسیری، آن را فرمانروای دنیای زیرین یا شیطان قدرتمندی دانستهاند که وحشت را در مسافران مناطق دورافتاده برمیانگیزد. در تفسیری دیگر از وی گفتهاند که در میان ساکنان جهان اموات جایگاهی رفیع و محترم دارد، اگرچه حدوحدود این محترم بودن در هالهای از ابهام است. وی موجودی است چهارشانه و چهارپا با مژگانی بسیار بلند که نام خودش را نیز از همین خصیصهاش گرفته است. در نوشتهها آمده است که وی پیش از مسیحی شدن اروپای شرقی هم در آنجا وجود داشته و اهریمنی شدنش بهخاطر فراموشگشتیاش است.
خُما
تکامل شخصیت خما بروت، شخصیت محوری قصهی گوگول، در وی یکی از مهیجترین اتفاقات قصه است. خما دانشجویی است در مدرسهی علوم دینی کییف که فلسفه میخواند و هنگام تعطیلی تابستانی مدرسه با دو دوست دیگرش، خالیاوا و نیبِری، در شبی تاریک و مرموز درگیر حوادثی شوم میشود.
«فیلسوف به خود لرزید؛ حس عجیبی داشت که بههیچوجه نمیتوانست آن را درک کند و برای خود توضیح دهد. حس مبهمی به او میگفت که اتفاق شومی انتظارش را میکشد. خودش نمی دانست برای چه، اما خیلی رک به مدیر مدرسهی علمیه گفت که جایی نمیرود.»
تصویری که از خما در ابتدای داستان وجود دارد با تصویر واپسین او آنچنان متفاوت است که خواننده باید به احترام گوگول ایستاده دست بزند. نوولای وی آنچنان کوتاه است که نباید به گوگول فرصت آنچنانیای برای تکاملی اینچنین بدهد. خمای منفعتطلب در طول این داستان به سمتوسویی کشیده میشود که اعتقادات و اخلاقیات خود را زیر سؤال میبرد. البته که از گوگول نباید غیر از این هم انتظار داشت. هموست که شجاعانه نوک پیکانش را بهسمت مدرسهی علوم دینی کییف برده و در این قصه نقدش میکند. اخلاق و ایمان در طول قصه برای خما موضوعیت مییابد و ما با ترسهای او همراه میشویم. رابطهی بین وی و ارتدکس کاوش عمیق گوگول درخصوص ایمان ارتدکسی و رابطهاش با باورهای کلاسیک را در ارتباط با موجودی ماوراءالطبیعه نشان میدهد. وی موجودی پیشامسیحی است و مظهر بدسرشتی که به مصاف با ایمان مسیحی میرود. همانطور که بالاتر هم آمد وی را اسطورهای فراموششده دانستهاند که با مسیحی شدن اروپای شرقی بدسرشتیاش را بروز میدهد و در داستان گوگول هم مبارزهی فولکلور اسلاوی را با مسیحیت ارتدکسی و اشاعهی آن در اکراین شاهد هستیم.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.