‌عموجان رافائله آقای خواستگار را دنبال می‌کند!

مروری بر کتاب «عروسک فرنگی» نوشته‌ی آلبا دسس پدس

تهمینه حدادی

شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳

(2 نفر) 5.0

آلبا دسس پدس

کتاب «عروسک فرنگی» از انتشارات ققنوس روایت زندگی دختری است سنتی که همراه والدین سختگیر خود زندگی می‌کند. او در یک روز عادی با مردی روبرو می‌شود که خیلی زود تبدیل به فرد اصلی زندگی‌اش می‌شود. جولیو بروجینی مردی جاافتاده و مشاور موفقی است که خیلی زود ایوانا را به نامزدی خود در می‌آورد. اما او نمی‌داند که قرار است در اولین گام‌های خود با چالش‌های سنتی این خانواده روبرو شود. چالش‌هایی که قرار است سد راه او برای رسیدن به هدف اصلی‌اش شوند، هدفی که او دیگر نمی تواند از آن دست بکشد. این اثر به قلم آلبا دسس پدس و با ترجمه بهمن فرزانه منتشر شده است.

آلبا دسس پدس را به واسطه زنانه نوشتن و از زنان نوشتن می‌شناسیم. نویسنده‌ای دورگه (ایتالیایی-کوبایی) که بیشتر به واسطه رمان «دفترچه‌ی ممنوع» شناخته می‌‌شود. آثار او اگرچه روایت‌های فرهنگی و اقتصادی متنوعی دارند اما همگی سمت و سویی زنانه را دنبال می‌کنند. تا آنجا که این نویسنده به عنوان یکی از پیشگامان جنبش فمینیستی شناخته شده و می‌شود.

«عروسک فرنگی» نامی هوشمندانه برای رمان او درباره دختری است که قرار است طعمه مردی ثروتمند و تنوع‌طلب شود. روایت کتاب اوج و فرودها و بازی‌های خاص خودش را دارد و خوانندگان با روایتی از اندیشه‌ی سرکوب شده دختران در مقطعی از گذشته روبرو می‌شوند. مسأله‌ای که صد البته همچنان در بسیاری از کشورها و خود ایتالیا ادامه دارد. دخترانی درگیر زندگی سنتی خانوادگی.

داستان از جایی شروع می‌شود که جولیو یک روز در یک کافه متوجه دختری ساده می‌شود. دختری آنقدر معمولی که تا پیش از این هیچوقت نمی‌توانست نظر جولیو را جلب کند. جولیو تصمیم جدی خود را برای نزدیک شدن به دخترک نوجوان می‌گیرد و درنهایت برای نزدیک شدن به او مجبور به خواستگاری رسمی می‌شود.

ما به عنوان مخاطبان کتاب از همان ابتدا می‌دانیم و می‌فهمیم که جولیو هدف کوتاه‌مدتی دارد. به دست آوردن مقطعی دختر و رها کردن او. اما بازی‌های او برای کسب موفقیت تا انتهای داستان ما را با خود همراه می‌کند. آرام آرام جولیو با پیچیدگی‌های دختر همراه می‌شود، درمی‌یابد او هم ساده است و هم نیست، هم دوست‌داشتنی است و هم نیست و درنهایت تبدیل به فرد گمگشته‌ای می‌شود که نمی‌داند چرا این مسیر را شروع کرده و قرار است چطور آن را ادامه بدهد؟

ما به عنوان مخاطبان اصلی (اگر دسس پدس را نشناسیم) با داستانی سرگرم‌کننده همراه می‌شویم. اما اگر پدس را پیش‌تر شناخته باشیم می‌دانیم که هر شخصیت، هر جمله و حتی طولانی شدن روایت بازیگری مرد کاملاً هوشمندانه و برای رسیدن به هدفی انتخاب شده‌اند. و اگرچه او قرار است همچون همیشه از مسائل زنان بگوید اما تصویری سیاه یا سفید یا کاملاً منفعل از هیچ‌کدام از شخصیت‌های کتابش ارائه نمی دهد.

جولیوی حیله‌‌گر از یک جا به بعد برای ما هم تصویری خاکستری پیدا می‌کند. خانواده دختر در جای‌جای داستان رعب‌انگیز به نظر می‌رسند. و ماجرا تنها به والدین دختر و احاطه آن‌ها بر زندگی فرزندشان گره نمی‌خورد. نامزد جولیو، عموجانی دارد که یک مقام ارشد دولتی است و رن اصلی خانواده است: «‌عموجان رافائله نه فقط بر آن اتاق پذیرایی، بلکه بر تمام زندگی خانواده اسکاراپکیا حکومت می‌کرد. اغلب بعد از تلفن‌های شبانه، آدلین خانم دستورات دریافتی‌اش را اعلام می‌کرد. دستوراتی که باید بدون چون و چرا انجام می‌شد.»

کار به جایی می رسد که جولیو تعقیب هم می شود: «‌جولیو فهمیده بود که چند روزی است مثل سابق تعقیبش نمی‌کنند. دیگر تحت تعقیب نبود. وقتی به آن شب کنار رودخانه و ظاهر شدن ناگهانی آن جوانک پاسبان فکر می‌کرد، می‌دید برخلاف شک و تردیدش کاملاً اتفاقی بوده است. شاید هم رد گم کرده‌اند و در اولین ملاقات مخفیانه او با دخترک بر سرش می‌ریزند.»

در همین نقطه از کتاب است که خواننده ممکن است سمت و سوی خود را انتخاب کند. آیا مرد استحقاق این حجم تنگنا و بن‌بست را دارد؟ او در گذشته چطور با زنان برخورد کرده است؟ آیا او تاوان گذشته سیاه خود را پس می‌دهد؟

اما از سویی ممکن است این‌ور میدان بایستیم و نگران شویم. اگرچه جولیو به دنبال هوا و هوس است اما این خانواده‌ی عجیب چه کسانی هستند؟ آیا این ماجرا یک نقشه‌ی از پیش برنامه‌ریزی شده است؟ چه سرنوشتی در انتظار جولیوست؟

با این نگاه است که آلبا دسس پدس به خوبی می‌تواند خواننده را درگیر لایه‌های مختلف روایت خود کند. اگر علاقه‌مند به حوزه زنان باشید روایت را دنبال می‌کنید. اگر بخواهید بدانید داستان عاشقانه به کجا ختم می‌شود آن را دنبال می‌کنید. و در نهایت ممکن است از خود بپرسید اصلاً آیا این رمان جنایی است؟

این سوألات زمانی به پایان خواهند رسید که با پایان‌بندی شگفت‌انگیز و غیرقابل باور کتاب روبرو می‌شوید.

از همین روست که این رمان دستمایه ساخت دو فیلم اقتباسی تحت همین نام قرار گرفته است. «عروسک فرنگی» در سال 1968 توسط فرانکو جیرالدی و در ساختار فیلم کمدی ساخته شد. در این فیلم دخل و تصرف کمی در اثر اصلی رخ داده بود.

اما در سال 1385 نیز نسخه‌ای ایرانی از این رمان ساخته شد. فرهاد صبا که کارگردانی این فیلم را برعهده داشت درونمایه داستان را به سمت فیلم سرگرم کننده معمایی برد و با توجه به درونمایه داستان اثر با تغییرات متفاوت و متنوعی روبرو شد.

پوسترهای فیلم عروسک فرنگی (سمت راست فیلم عروسک فرنگی (1385) به‌کارگردانی فرهاد صبا و سمت چپ فیلم عروسک فرنگی (1968) به‌کارگردانی فرانکو جیرالدی)
پوسترهای فیلم عروسک فرنگی (سمت راست فیلم عروسک فرنگی (1385) به‌کارگردانی فرهاد صبا و سمت چپ فیلم عروسک فرنگی (1968) به‌کارگردانی فرانکو جیرالدی)

این اثر توسط بهمن فرزانه در ایران منتشر شده است. مترجمی به نام و ماندگار که بی‌تردید دیدن نامش بر جلد هر اثری سبب خواهد شد تا مخاطبان کتابی فاخر را خریداری و مطالعه کنند.

نسخه فارسی عروسک فرنگی با نام اصلی (La bambolona) ۲۲۴ صفحه دارد و پیش‌تر نسخه الکترونیکی آن نیز منتشر شده است.

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

مرگ تدریجی معصومیت

مرگ تدریجی معصومیت

مروری بر کتاب ناتور دشت (ناطور دشت) نوشته‌ی جی. دی. سلینجر

«خوشا به حالت! هیچ فکر نمی‌کردم که به همین زودی مرا ترک کنی...»

«خوشا به حالت! هیچ فکر نمی‌کردم که به همین زودی مرا ترک کنی...»

بخشی از کتاب «هیچ یک از آنها باز نمی گردد» اثر آلبا د سس پدس

خون زدگی

خون زدگی

مروری بر کتاب خون‌خورده نوشته‌ی مهدی یزدانی خرم

کتاب های پیشنهادی