امروزه حضور زنان در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آنقدر بدیهی و عادی شده که تصور جهانی بدون نقشآفرینی اثربخش زنان بهسختی ممکن خواهد بود. اما زمینههای این حضور همهجانبه بهویژه در جامعهی سنتی ایران چگونه فراهم شد و چه تلاشهایی برای بازنمایی جایگاه زنان در روند وقوع رخدادهای تاریخی صورت گرفت و تلقی نویسندگان و تاریخنگاران از کارآمدی و کنشگری زنان چه بود؟ «چرا شد محو از یاد تو نامم؟» مجموعهای از ۹ مقاله بهقلم افسانه نجمآبادی است که میکوشد ابتدا به تحلیل نقش زن در روایتها و اسناد بهجامانده از انقلاب مشروطه و در بخش دوم به نقد و واکاوی منزلت او در داستانهای کهن مذهبی و اساطیری مثل یوسف و زلیخا، هزار و یکشب و رمان بامداد خمار بپردازد. این کتاب را نشر بیدگل با ترجمهی شیرین کریمی منتشر کرده است.
دربارهی کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟
بسیار خوانده و شنیدهایم که تاریخ را فاتحان مینویسند اما دقیقترش این است که «مردان» فاتح نویسندگان و وقایعنگاران اصلی رخدادهای تاریخیاند و شاید به همین دلیل کمتر شاهد بروز و نمود نقش زنان و اشاره به اثرگذاری جایگاه آنها در جریان وقوع حوادث تاریخی هستیم. بهعبارتی زنان همیشه در نقشهای فرعی و عموماً بهحاشیهراندهشدهی تاریخ قرار گرفتهاند و در اغلب موارد در جایگاه اثرپذیری بودهاند تا اثرگذاری و پیامد چنین نگرشی کمرنگ یا حذف شدن مقام و منزلت آنها در روایتها و برداشتهای تاریخی بهعنوان شهروندانی صاحب تعقل و دارای حقوق مشخص و با قدرت تصمیمگیری و ارزشآفرینی بوده است. بهزعم نویسندهی کتاب این غیبت و عدم حضور نه صرفاً ناشی از کمبود منابع که گاه به دلیل فقدان بازخوانی و بررسی اسناد با نگاه پرسشگر زنانه است. نگاهی که تاریخ را با عینک جنسیت بکاود و ردپای زنان را در دو سوی فاتح و مغلوب روایتهای تاریخی پی بگیرد تا به قضاوتی منصفانه و متعادل از تاریخ دست یابد.
نویسنده در ۹ مقالهای که در کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم پیشتر در مجلات فارسی و انگلیسیزبان و بهصورت پراکنده منتشر شده بودند، در دو بخش کلی به تحلیل جایگاه زنان در تاریخ معاصر ایران و انقلاب مشروطه پرداخته و کوشیده در بخش دوم مقام زن در بعضی روایتهای داستانی و مذهبی کهن ایرانی را تشریح و تحلیل کند.
او در مقالهی نخست با عنوان «فراسوی قارهی آمریکا» به چگونگی دخیل کردن دو مفهوم جنسیت و سکسوالیته در تحلیلهای تاریخی فراتر از مرزهای زمانی و مکانی میپردازد و در پی پاسخ به این سؤال است که:
«چگونه میتوانیم جنسیت را بهطور تحلیلی به کار بگیریم تا از این طریق تاریخی را روی کاغذ بیاوریم که در آن زنان غایب نیستند و جنسیت حلقهای گمشده نیست، تاریخی که در آن زنان و جنسیت در حاشیه و پیوست نباشند؟»
در مقالهی دوم با عنوان «چرا شد محو از یاد تو نامم؟» که خلاصهای از کتاب دیگر نویسنده، «حکایت دختران قوچان» است، به ماجرای فروش دخترانی میپردازد که همزمان با زمزمههای مشروطهخواهی یکی از دلایل و عوامل زمینهساز بروز خشم و اعتراض ملی نسبت به بیکفایتی و بیتفاوتی حکومت وقت بودند. نویسنده در این مقاله میکوشد تا در ضمن تشریح این واقعه به دلایل توجه و پررنگ شدن آن در مناقشات روزمرهی سالهای مشروطه و فراموشی آن در در گذر ایام بپردازد. به نظر او برداشت استعاری از زن و دختر بهعنوان وطن و پیوند رخداد فروش آنها به قبایل ترکمان با جو عدالتخواهی و آزادیطلبی در عصر مشروطه سبب توجه به این واقعهی تلخ و تفاوت رویکرد مورخان در بازتاب وقایع تاریخی دلیل فراموشی آن در دورههای بعد شد:
«مبادلهی دختران و اسارت زنان اکنون یورش به «خاک پاک وطن» تلقی میشد. دیگر نه بدن زنانی خاص بلکه بدن زنانهی میهن در معرض خطر حملهی بیگانگان بود؛ ایرانیان همچون برادران وطنی، نگران نفوذ بیگانگان در مرزهای نفوذپذیر بدن خاکی ایران بودند. همانگونه که نگران تاراج بدنهای زنانی بودند که مالک آنها محسوب میشدند.»
او در مقالهی بعدی، «زنان ملت، زنان یا همسران ملت؟» به نقد مقالات و نظریاتی میپردازد که دربارهی میزان مشارکت و فعالیتهای زنان در عصر مشروطه در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی و ادبی صورت گرفته است. او در این مقاله تبیین میکند که آیا منظور از زن در عبارت «زنان ملت»، زن بهمثابه شهروند یا معنای تلویحی آن یعنی همسر و زوجه است و چنین برداشت دوگانهای چگونه میتواند بر تلقی مورخان و پژوهشگران در باب توضیح و تشریح کنشگری زنان در عصر مشروطه اثرگذار باشد.
او در دو مقالهی بعدی، «نقش زن بر متن مشروطیت» و «دگرگونی زن و مرد در زبان مشروطیت» بهترتیب به بیان و شرح تناقضی که نسبت به زن در عصر مشروطه وجود داشت میپردازد. تناقضی که از یک سو زن را دوشادوش مرد بهعنوان مبارز و شهروندی مطالبهگر تلقی میکرد و از سویی او را کماکان تحت حمایت و سلطهی مرد و موظف به اطاعت و فرمانبرداری از او میدانست. مقالهی بعدی تحولات زبانی و شکلگیری انگارههای جنسیتی و برداشت مذکر و مؤنث نسبت به برخی مفاهیم مثل وطن و ملت را میکاود و بر این باور است که زبان فارسی زبانی مردانه است و جرایدی مثل شکوفه و دانش که ازجمله نخستین روزنامههای ویژهی زنان بهًقلم زنان بودهاند تلاشی ستودنی و قابلتوجه برای شنیده شدن صدا و روایت زنانه بودهاند. نویسنده در مقالهی اقتدار و عاملیت: بازنگری کنشگری زنان در دورهی رضاشاه به تحلیل وضعیت فعالیتهای اجتماعی زنان در قرن بیستم و نقش تحولات عصر رضاخانی در افزایش عاملیت و کنشگری زنان میپردازد.
او در سه مقالهی بعدی با عناوین «بامداد خمار: رنج سکسوالیته و عشق در ایران مدرن»، «لذت خواندن داستانهای مکر زنان برای خوانندهی فمینیست»، «نیکوترین داستان حکایت کیست: زلیخا یا یوسف؟» به بررسی نوع نگاه به زنان در داستانهای ایرانی و نقد دیدگاهی که زنان را همواره در نقش زن مکار و اغواگر قرار میدهند، میپردازد و دلایل محبوبیت این داستانها را بررسی میکند.
زبان و لحن این مقالهها بهگونهای است که هم مخاطبان عادی از آن لذت میبرند هم پژوهشگران و مورخان و به همین دلیل برای کسانی که به مطالعهی مقالات تحلیلی در باب نقش زنان در تاریخ و بهویژه تاریخ معاصر علاقه دارند، منبع مناسبی است. پیشنهاد میشود در کنار این کتاب، دو کتاب دیگر این نویسنده، زنان سیبیلو و مردان بیریش و جریانهای پنهان خانوادگی، عشق و ازدواج در ایران مدرن نیز بهعنوان منابعی مکمل مطالعه شوند تا خوانندهی علاقهمند به مباحث میانرشتهای تاریخ و جامعهشناسی با جریان اثرگذاری دیدگاههای جنسیتی بر تحلیل تاریخی و نیز تغییر و تحول شکل و شیوهی ازدواج از قرن بیستم تا عصر حاضر و اثری که مدرنیته بر آن گذاشته است، بیشتر آشنا گردد.
دربارهی افسانه نجمآبادی
افسانه نجمآبادی متولد سال ۱۳۲۵ در تهران و از نوادگان شیخ هادی نجمآبادی، روحانی مبارز عصر مشروطه است. نجمآبادی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران به پایان رساند و پس از آن برای ادامهی تحصیل در رشتهی فیزیک راهی آمریکا شد و پس از اتمام تحصیلات در این رشته در مقطع فوقلیسانس، بهدلیل علاقه به جامعهشناسی، حوزهی مطالعات خود را تغییر داد و موفق به دریافت دکترای جامعهشناسی از دانشگاه منچستر شد. سالهای بعدی فعالیت او معطوف به تحقیق و پژوهش دربارهی نقش جنسیت و انگارههای جنسیتی بر روند وقایع تاریخی و بهویژه تحلیل جایگاه زنان در فرایند وقوع رخدادهای تاریخی بود. او هماکنون از اساتید و عضو هیئت علمی دانشگاه هاروارد در گروه مطالعات زنان و جنسیت است. مقالات و پژوهشهای نجمآبادی همواره در شمار مقالات پرمراجعه و معتبری بودهاند که در تبیین نقش زنان در جریانهای تاریخ معاصر ایران مورد توجه بوده و موفق به نامزدی و دریافت جوایز از آکادمیهای علمی همچون انجمن تاریخ آمریکا بودهاند.
دربارهی شیرین کریمی
شیرین کریمی در زمرهی پژوهشگران و مترجمان جوان معاصر و متولد سال ۱۳۶۲ و نیز دانشآموختهی مقطع کارشناسیارشد رشتهی جامعهشناسی از دانشگاه تهران است. فعالیتهای او در دو دستهی آثار تألیفیپژوهشی و ترجمه میگنجند. از آثار دستهی اول میتوان به مصدق ۱۲۹۹: روایتی تاریخی از والیگری محمد مصدق در ایالت فارس از نشر نی و نیز پنجاه سال بعد سووشون: نقدی بر واقعگرایی رمان سووشون از نشر نگاه معاصر اشاره کرد. ازجمله ترجمههای او نیز میتوان از دکتر محمد مصدق: سرگذشت سیاسی اثر فرهاد دیبا از نشر نی، فلسفۀ باغها بهقلم دیوید کوپر از نشر نی و سفر شهرزاد نوشتهی فاطمه مرنیسی از نشر کراسه نام برد. این مترجم کتاب دیگری از نشر بیدگل را نیز با عنوان انقلاب را زیستن بهقلم آصف بیات ترجمه کرده است.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.