اشباح داروین نوشتهی آریل دورفمن، نویسنده و فعال شیلیاییآمریکایی، اثری است که با عمقی فلسفی و تاریخی به یکی از مهمترین رویدادهای علمی تاریخ، یعنی نظریهی تکامل چارلز داروین، پرداخته و به شکلی استعاری میراث استعمار و سرکوب را بررسی میکند. این رمان، داستانی است که درهمآمیختگی پیچیدهای از علم، قدرت، و اخلاق را به تصویر میکشد و مضامین انسانی و تاریخی آن فراتر از یک روایت ساده تاریخی است.
دربارهی کتاب اشباح داروین
محور اصلی داستان اشباح داروین کاپیتان رابرت فیتزروی است، کاپیتانی که چارلز داروین را در سفر مشهورش با کشتی بیگل به جزایر گالاپاگوس همراهی کرد. در این سفر بود که داروین مشاهداتی انجام داد که به بنیان نظریهی تکامل و انتخاب طبیعی منجر شد. اما دورفمن، بهجای تمرکز صرف بر داروین، فیتزروی را در مرکز داستان قرار میدهد و به بررسی رابطهی او با داروین، علم و مسئولیتهای انسانی میپردازد. فیتزروی در این کتاب شخصیتی پیچیده و چندلایه است که از یک سو بهشدت به ارزشهای مسیحی خود پایبند است و از سوی دیگر با نتایج علمی که داروین به آنها میرسد، دچار تناقضهای عمیقی میشود. او بهعنوان نمادی از مردی که در میان سنت و علم گیر افتاده، پرسشهایی بنیادین دربارهی مسئولیتهای اخلاقی انسان در برابر طبیعت، پیشرفت علم و نقش خداوند در جهان مطرح میکند. این کشمکشها نه تنها بخشی از درگیریهای درونی شخصیت اوست، بلکه به چالشهای بزرگتری دربارهی تأثیرات استعمار، برتری نژادی و ظلم به دیگران بازمیگردد.
دورفمن در شبح داروین به مضامین استعمار و بهرهبرداری از انسانها و سرزمینها توسط قدرتهای اروپایی نیز پرداخته است. کاپیتان فیتزروی و داروین در سفر خود با بومیان مناطق مختلف جهان روبرو میشوند، و در حالیکه داروین به این جوامع بهعنوان سوژههای علمی نگاه میکند، فیتزروی در جستجوی درک دینی و اخلاقی این مردمان است. این دیدگاهها باعث ایجاد تعارضاتی عمیق میان آنها و پرسشهایی در مورد انسانیت، قدرت و اخلاق مطرح میکند. آیا پیشرفت علم به معنای توجیه ظلم و بهرهبرداری از دیگران است؟ آیا نگاه علمی به جهان میتواند بهانهای برای مشروعیت بخشیدن به استعمار باشد؟ دورفمن با نثری ادبی و فلسفی، داستانی را روایت میکند که در آن علم، تاریخ، سیاست و اخلاق بههم پیوند میخورند. او در این رمان به شکلهای مختلف نشان میدهد که چگونه نظریههای علمی میتوانند پیامدهای غیرمنتظرهای در حوزههای سیاسی و اجتماعی داشته باشند. در همین راستا، دورفمن به بررسی چگونگی تأثیر نظریهی داروین بر جوامع بشری، به ویژه در دوران استعمار میپردازد. در حالیکه نظریهی تکامل بهعنوان یک اکتشاف علمی معرفی میشود، پیامدهای آن بر دیدگاههای مربوط به نژاد، قدرت و برتری طلبی در جهان استعمار زده، قابل انکار نیست. شبح داروین اثری است که در عین حال که به تاریخ علم میپردازد، بهشدت به مسائل معاصر هم مرتبط است. پرسشهایی که در این رمان مطرح میشود، نه تنها به گذشته محدود نمیشوند، بلکه همچنان در دنیای امروز نیز موضوع بحث هستند: نقش علم در خدمت قدرتهای سیاسی، تأثیر استعمار بر فرهنگها و جوامع، و پرسش از مسئولیت انسان در برابر جهان. دورفمن با ترکیب واقعیتهای تاریخی و تخیلات داستانی، اثری خلق کرده که خواننده را به تفکر و تعمق در باب چالشهای اخلاقی علم، استعمار و قدرت وامیدارد. در پایان، شبح داروین نه تنها بهعنوان یک رمان تاریخی، بلکه بهعنوان یک اثر فلسفی و اجتماعی نیز خوانده میشود که به عمق مسائل انسانی میپردازد و با نگاهی پرسشگر به تأثیرات پیچیدهی نظریههای علمی بر جوامع بشری مینگرد.
در نهایت، شبح داروین اثری است که خواننده را به سفری از دل تاریخ علم به سوی تفکرات عمیق اخلاقی و فلسفی میبرد و سوالات بزرگی در مورد قدرت، علم و انسانیت در برابر جهان مطرح میکند.
دیدگاه ها
ادبیات دورفمن حظ کردنه و لذت بردن