مسخ شابر

معرفی کتاب کلنل شابر نوشته‌ی اونوره دو بالزاک

محمدرضا ثامن نسب

دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳

(5 نفر) 4.9

نقاشی (۱۸۱۴) The barrier of Clichy روی جلد کتاب کلنل شابر از اوراس ورنه
نقاشی (۱۸۱۴) The barrier of Clichy روی جلد کتاب کلنل شابر از اوراس ورنه

نام انوره دو بالزاک، نویسنده‌ی نام‌دار فرانسوی، یادآور رمان‌های بزرگی چون باباگوریو و چرم ساغری است. نویسنده‌ای که با خلق داستان‌ها و رمان‌های خود، سهم بزرگی را در گسترش مکتب واقع‌گرایی ادبی یا رئالیسم در ادبیات قرن نوزدهم بر عهده گرفته است. در طول سده‌ی نوزدهم و پس از آن، نویسندگان بسیاری به تأثیر از بالزاک به نوشتن داستان‌های واقع‌گرا پرداختند. بالزاک با توصیفات جزء‌به‌جزء واقعیت بیرونی و به تصویر کشیدن آن‌ها در داستان‌های خود، سعی به نشان دادن تصویری جامع از سوژه‌های داستانی خود دارد. داستان بلند کلنل شابر نمونه موفقی از تمام ویژگی‌های فرمی‌ٔ‌و محتوایی بالزاک هست که در دیگر آثار مهم او نیز تکرار می‌شود.

قهرمان بازنده

جرج لوکاچ و لوسین گلدمن از بنیان‌گذاران سنت جامعه‌شناسی ادبیات هستند. لوکاچ در آثار پژوهشی خود مانند: نظریه رمان، رمان تاریخی و .... به توصیف ویژگی‌های متمایزکننده فرم ادبی رمان با فرم‌های پیش از خود می‌پردازد. از نظر لوکاچ مهم‌ترین ویژگی متمایزکننده رمان، وجود قهرمان مسأله دار است. قهرمان مسأله‌دار، سوژه‌ی اصلی در فرم رمان هست که در برابر جهان رودر روی خود موضعی انتقادی دارد. چنین شخصیتی در درون جامعه شی واره و کالایی شده سرمایه‌داری شکل می‌گیرد. او در جست‌و‌جوی ارزش‌های راستین در جهان است، ولی نمی‌تواند از تأثیرات ویران کننده مناسبات سرمایه‌داری، یعنی شی وارگی رهایی یابد. به عقیده لوسین گلدمن: این نوع قهرمان بیش از حد خود را برای کارزار زندگی آماده می‌کند، در حالی‌که کاملاً شکست می‌خورد و قلب او از احساس تحقیر بدبینانه نسبت به کل هستی می‌شود.

این نوع قهرمان، دنیا را سرزنش می‌کند زیرا حق او را نداده است. چنین دنیایی  بی ثمر، مبتذل و بی‌تنوع می‌شود. او فاقد اعتماد به نفس و خرسندی است. در اندیشه غول است اما در عمل، کوتوله‌ای ناتوان است.لوکاچ شرح می‌دهد که رمان خلاف شعر حماسی که به کلیتی دوری و بسته شکل می‌داد، در جست‌و‌جوی کشف کلیتی پنهان است. قهرمان رمان، فرد زاییده بیگانگی از جهان خارج است، او به دنبال پیدا کردن معنای انسانی در جهان نا انسانی است. لوکاچ نظام سرمایه‌داری را مانعی برای رسیدن به آزادی و شادی می‌داند و معتقد است که جوهر و معنا دیگر جزء جهان نیست و فقط در روح قهرمان قهرمان به عنوان اصلی اخلاقی وجود دارند تا از آن در برابر جهان خشک و بی معنا حفاظت کنند. آرمان‌های قهرمان، نشان‌دهنده کژی و تباهی واقعیت است. رمان باید ساختار زیبایی شناسی جامعه ای را که در آن تضاد میان قهرمان و واقعیت ، هر نوع پایان خوشی را غیر ممکن می‌کند، روشن سازد.

اونوره دو بالزاک
اونوره دو بالزاک

بالزاک در رمان «کلنل شابر»، قهرمان مسأله‌داری به نام شابر را خلق کرده است. در رمان‌های بالزاک می‌توان شاخصه‌های توصیفی لوکاچ و گلدمن از فرم رمان را یافت. در داستان کلنل شابر، خواننده با سوژه‌ای مواجه می‌شود که دارای تضاد اساسی با ارزش‌ها و مناسباتی اجتماعی است که در آن زیست می‌کند. بالزاک جهانی را توصیف می‌کند که همه ی ارزش‌ها و آرمان‌ها به یک وسیله مشترک تبدیل می‌شد: پول!

کلنل شابر، افسر پر افتخار ارتش فرانسه، پس از پخش شدن خبر دروغ مرگ خودش در جنگ، پس از سال‌ها به پاریس بازمی‌گردد. کلنل شابر، شخصیتی است پایبند ارزش‌های حماسی، آن هم در جهانی که ارزش‌های حماسی را قبول ندارد و آن را از سر گذرانیده است. کلنل شابر در چنین جامعه‌ی بیگانه و شی واره، به جست‌و‌جوی ارزش‌های انسانی و اخلاقی می‌گردد و سرنوشتی جز سرخوردگی و کنار رفتن از چنین جامعه‌ی بتواره‌ای ندارد.

بالزاک در رمان خود، به خوبی شرح سقوط تدریجی سوژه اخلاقی و انسانی را در درون اجتماعی که بیشتر شبیه به بازار مبادلات کالا شده است نشان می‌دهد. کلنل شابر به مثابه یک قهرمان مسأله‌دار، در مقابل جامعه ی بیرونی قرار میگردد و تن به استحاله و ذوب شدن در آن جامعه نمی‌دهد.

در صفحه‌ی 43 از رمان می‌خوانیم:

«آقا، اگر جوانکی خوش سیما بودم، هیچ یک از این مصائب بر سرم نازل نمی‌شد. زنان تنها وقتی سخن مردی را باور می‌ٔ‌کنند که کلمه ی عشق را در یک یک جملاتن خود فرو کرده باشد. آن وقت است که به پرواز در می‌آیند، به این سو و آن سو می‌جهند، از جان مایه می‌گذارند، بر هر چه بگویی مهر تایید می‌ٔ‌نهند و به خاطر مردی که دوستش دارند آسمان را به زمین می‌ٔ‌آورند. اما آخر من چطور می‌ٔ‌توانستم زنی را به مهر خود برانگیزم؟ منی که در ایام گذشته، در سال 1799، برازنده‌ترین جوان خوش‌پوش محافل به شمار می‌ٔ‌آمدم، حالا بیش‌تر شبیه یک اسکیمو بودم تا مردی فرانسوی. با این همه، من شابر بودم، کنت نظام امپراطوری.»

رمان کلنل شابر نمونه‌ای از رمان‌هایی است که سقوط تدریجی سوژه را در جامعه نا انسانی به تصویر می‌ٔ‌کشد.

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

قطعه‌ای از‌ اسکریابین اثر عمیق دردناکی بر من گذاشت

قطعه‌ای از‌ اسکریابین اثر عمیق دردناکی بر من گذاشت

معرفی کتاب شبح آلکساندر ولف نوشته‌ی گایتو گازدانف

مرگ نجابت در برلین

مرگ نجابت در برلین

معرفی کتاب فابیان نوشته‌ی اریش کستنر

عیسای محکوم

عیسای محکوم

معرفی رمان محاکمه نوشته‌ی محمد آصف سلطان زاده

کتاب های پیشنهادی