«اعتراف میکنم که آخرین روز یک محکوم چیزی نیست جز خطابهای صریح یا غیرمستقیم- هرطور که میخواهید بنامیدش- در دفاع از لغو حکم اعدام. آنچه نویسنده در پی تحقق بخشیدن به آن است و آنچه میخواهد آیندگان -اگر این کتاب جای اندکی در زندگی آنها اشغال کند- در این اثر ببینند، نه یک دفاعیۀ ساده و ناپایدار از یک انسانِ خاص، یا فلان جرم یا متهمِ انتخابشده، بلکه خطابهایست عمومی و جاودانه در حمایت از همۀ متهمانِ اکنون و آینده. این کتاب دفاع از والاترین و مهمترین حق انسان و مطالبۀ آن است با صدای بلند و دربرابر جامعهای که خود بزرگترینِ محکمههاست».
آخرین روز یک محکوم، عنوانی است که برای دو متن در قالب داستان و یک خطابۀ مفصل دربارۀ اعدام و اعدامی انتخاب شده است؛ دو داستانی که سعی دارند خواننده را بیهیچ واسطهای به محکوم و از آن مهمتر به اعدام متصل کنند و خطابۀ هوگو در اعتراض و تلاش برای لغو حکم اعدام، بیانیهای است نوشته شده توسط یک نویسنده، سیاستمدار، شاعر و نقاش. یک انسان درگیر و مبتلا به مسائل انسانی دورانش، و احکام و قوانینی که به هر شکلی حیات انسانی دوران او را متأثر میکنند. حیاتی که بیشباهت به امروزِ سرزمین ما نیست.
آخرین روز یک محکوم ،کلود بینوا و خطابۀ نویسنده؛ سه متن گردآوری شده در این کتاب، نشانگر وحشت و نفرت بیحدِ مردی واقف به اوضاع و ساز و کارِ دستگاه قضا و در عین حال جامعهای است که شاید از طبقۀ اجتماعی خودش بسیار فاصله داشته باشد. این کتاب سرشار است از جزئیات قابل تأملی که خواننده را به جایی فراتر از داستان، نگارش، تاریخ و ادبیات میبرد. جایی که شاید خود، هدف غایی ادبیات باشد.
این کتاب که به زبان فرانسه نوشته شده بود، در 1840 توسط دو مترجم مختلف به نامهای جورج ویلیام رینلود و سرفیلیت وود ترجمه شد. آنها فعالان ضد اعدام را به مطالعه این کتاب تشویق میکردند. فئودور داستایوفسکی این اثر ویکتور هوگو را "واقعیترین و حقیقیترین چیزی که هوگو نوشته" نامید. داستایوفسکی هم در نامههای خود و هم در رمانش با نام "ابله" به این اثر هوگو ارجاع داده است. او این اثر را ازین نظر دارای اهمیت میداند که ایده فانتزی "به قلم درآوردن افکار در لحظه درماندگی یک شخص " را تحقق بخشیده است.
از آثار ویکتور هوگو همواره در زمینههای گوناگون هنری، از جمله موسیقی اقتباس شده است. امروز نیز همچنان هنرمندان متاثر از کتابهای او، دست به خلق آثار هنری جدید میزنند. کتاب "آخرین روز یک محکوم" الهامبخش دیوید آلاگنا برای ساخت یک اپرای ارزشمند در سال 2007 بوده است.
ویکتور هوگو همیشه مخالف اعدام و گیوتین بوده است. او روزی از یکی از میدانهای اصلی شهر رد میشده که یک محکوم به اعدام در آنجا منتظر اجرای حکم خود بوده است. هوگو آنقدر به هم میریزد که از همان روز نگارش این متن را آغاز میکند؛ اما به دلایل سیاسی-اجتماعی آن را بدون نام منتشر میکند. چند سال بعد او این کتاب را با نام و امضای اصلی خود علیه مجازات اعدام بازنشر میکند.
از این نویسنده کتاب های دیگری با عناوبن"گوژپشت نتردام"، “بینوایان” و"مردی كه می خندد" به چاپ رسیده است که می توانید از سایت آوانگارد خریداری نمایید.
ویکتور هوگو، آخرین روز یک محکوم، چاپ سوم ،مترجم بنفشه فریس آبادی، نشر چشمه
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.