گدار در قاب

مروری بر کتاب گفت و گوهای گدار

میثم غضنفری

یکشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۸

کتاب گفت و گو های گدار

«سینما هنری انقلابی است، چون حس کردنِ حرکت است، و چنین احساسی در یک گلدان یونانی وجود ندارد.» با خواندن این جمله از زبان ژان لوک گدار، این سینماگر یاغی و عاصی موج نویی‌ها، قضاوت‌مان درباره‌ی او چه خواهد بود؟ آیا با فیلمسازی نابغه طرفیم که فیلم‌هایش هرکدام مسیری تازه در سینما گشوده‌اند و تجسم همان انقلابی بودنی هستند که از آن سخن می‌گوید؟ یا آیا این گونه نیست و صرفا با فیلمسازی شیاد طرفیم که توخالی بودن و فخرفروشی را پشت نقابی از حرف‌های مغلق و پیچیده پنهان کرده است؟ اما آن‌هایی که فیلم‌هایش را دیده‌اند بر سر یک چیز اتفاق نظر دارند: فیلم‌های گدار و شخص خودش برای سینما و تاریخش بسیار مهم هستند و به همین دلیل راحت نمی‌توان از کنارشان گذشت.گدار بیش از 60 سال است که در سینما حضور دارد و در طی این مدت از خود چهره‌های فراوانی برجای گذاشته است؛ از سینمادوستی کله‌شق تا  یک انقلابی طرفدار چینو از سینماگری ساختارشکن تا مورخی شاعرمسلک. اما پرسش اصلی هم‌چنان باقی است: قضاوت ما درباره‌ی گدار چه خواهد بود؟

کتاب گفتگوهای گدار، که مجموعه‌ی مصاحبه‌های انگلیسی او در طی این سال‌هاست، چند سالی است که با ترجمه‌ی سوفیا مسافر روانه‌ی بازار شده و خوانندگان ایرانی را با یکی دیگر از منابع مهم برای شناخت جهان گدار، در کنار فیلم‌ها و مقالات تحلیلی‌اش، آشنا می‌کند. کتاب حتی افزوده‌هایی نیز نسبت به ویراست نخست کتاب اصلی دارد که  از ویژگی‌های مهم آن به شمار می‌رود. ویراستار و گردآورنده‌ی نسخه‌ی انگلیسی کتاب دیوید استریت خودش از گدارشناسان بنام است و کتاب‌هایی درباره‌ی گدار و آلفرد هیچکاک تالیف کرده است. کتاب با روندی خاص، دوره‌های مختلف کاری گدار را از طریق مصاحبه‌ها و صحبت‌های خودش به خوبی نشان می‌دهد.

گدار 29 ساله با ساختن از نفس افتاده (Breathless)غوغایی به پا می‌کند؛ فیلم تمام قواعد مرسوم سینما را زیر پا می‌گذارد و از خاکسترهای سینمای "بابابزرگ‌ها" (لقبی که گدار و دوستانش به سینمای پیش از خود می‌دادند.) ققنوسی پدید می‌آورد که هنوز که هنوز است مهرش را بر تارک سینما می‌توانیم ببینیم: به وجود آمدن موج نو. گدار البته پیش از آن در قالب یک منتقد و تئوریسین سینما تلاش کرده بود در کنار دیگر اعضای کایه‌ دو سینماجریانی را علیه سینمای آن زمان راه بیندازد و دست آخر به همراه فرانسوا تروفو نخستین فیلم‌های بلند موج نو را ساختند. گدار همین مسیر را ادامه داد و فیلم‌های بعدی اش نیز دست‌کمی از نخستی نداشت: پشت پا زدن به قواعد کارگردانی، فیلم‌نامه‌نویسی، فیلم‌برداری و هر آن چیزی که تا پیش از این در سینما وجود داشت. گدار راه خود را می‌پیمود و ایده‌های خودش را متر و معیار ارزیابی کارهایش می‌دانست؛ این روند جابه‌جا کردن قواعد سینما و ساختن فیلم‌هایی که تنها می‌توان آن‌ها را گداری به شمار آورد تا سال 1968 و پیش آمدن جریان اعتراضی می 68 ادامه داشت. دو گفتگوی نخست کتاب مربوط به این دوره‌ی کاری گدار هستند و در ارائه‌ی تصویری دقیق از تفکرات گدار جوان موفق هستند.

گدار با وقوع جنبش می 68 به یک انقلابی‌ تمام‌عیار تبدیل شد و به جامه‌ی یک مدافع سرسخت انقلاب چین، مخالف صریح جنگ علیه ویتنام و از حامیان جدی آزادی فلسطین در آمد. البته که این روند تغییر در او به آرامی شکل گرفته و یک شبه حاصل نشده بود؛ اما نتیجه‌ی آن بار دیگر توفانی و غافلگیر کننده از آب در آمد و خود را در قالب پشت سر گذاشتن تمام اندیشه‌های پیشین‌اش به نمایش گذاشت: تولد گروه ژیگا ورتوف. گدار و یاران تازه‌اش در گروه ژیگا ورتوف به سوی سینمای انقلابی و انقلابی کردن سینما گام برمی‌داشتند، آن‌ها دیگر در پی ساختن فیلم‌هایی سیاسی نبودند؛ بلکه می‌خواستند از آن پس به صورت سیاسی فیلم بسازند.

نتیجه آن که دوربین‌شان در ایتالیا و فلسطین و خیابان‌های فرانسه در رفت و آمد بود و فیلم‌هایی شگفت‌انگیز و متفاوت پدید آوردند. سه گفتگوی بعدی گدار مربوط به این دوره است؛ گفتگوهایی پر از شور و هیجان که تفاوت‌های آن سال‌های گدار با دوره‌ی پیشین را به خوبی نشان می‌دهد. به ویژه مصاحبه‌ی اندرو ساریسبه لحاظ سیاسی محافظه‌کار و راست‌گرا با گدار که به گفتگو لحنی شوخ و در عین حال بدبینانه و بی‌اعتماد می‌دهد. در همان گفتگو آمده است: به گفته‌ی گدار، گروه ژیگا - ورتوف خود را متعهد می‌داند که فیلم‌های بیش‌تری تولید کند و فیلم‌های بیش‌تری به روش‌های متفاوت (هم به لحاظ اقتصادی هم زیبایی‌شناسی) به نمایش درآورد. تئوری سینماییِ آن‌ها بر تغییر ارزش‌های فرهنگی و ایدئولوژیک در سینما متکی‌ست. هر فیلم ادامه‌ی فیلم قبلی است و جلودارِ فیلم بعدی. از سوی دیگر، گدار معتقد است واقعیتِ حقیقیِ سینما طی پنجاه سالِ گذشته [مصاحبه در سال 1970 انجام شده.] اغلب به انحراف کشیده شده است. گدار می‌گوید: «فیلم‌ ساختن در حال حاضر تنها یک معنی دارد: مطالعه‌ی تغییراتی که از زمان لومیر و آیزنشتاین تا زمانِ حال در سینما به وجود آمده است، و مطالعه‌شان با تمرین، که یعنی با فیلم ساختن درباره‌ی دنیای امروز.»[1]

این برخورد گدار با سینما، به عنوان یک موضوع پژوهشی مستقل، او را متمایز از دیگر کارگردانان موج نو و چه بسا دیگر کارگردانان تاریخ می‌کند؛ گدار چونان یک پژوهش‌گر آزمایشگاهی سینما را می‌شکافد تا آن را دقیق‌تر ببیند. این دغدغه داشتن نسبت به سینما شاید نخ تسبیح دوره‌های مختلف کاری اوست که حتی پس از آرام گرفتن گدار و بازگشتن‌اش به فرانسه، بعد از دهه‌های 60 و70  که برای گدار نشان از یک زمان خاص برای تغییر همیشگی جهان داشت، او را رها نمی‌کند و این بار گدار به دورانی تازه از فیلمسازی و اندیشیدنش درباره‌ی سینما می‌رسد. در این دوره فیلمسازی او، فلسفه‌ی سینمایی‌اش پیچیده‌تر می‌شود و حاصل فیلم‌های شاعرانه‌تر و آرام‌تر است که در مصاحبه‌های پایانی کتاب این روند آرام گرفتن و تغییر رویه‌ها را می‌توان مشاهده کرد. اما پیش‌بینی‌پذیر دانستن گدار کاملا امری اشتباه و نادرست است؛ زیرا او نیز همیشه سینما را با برگ‌های جدیدی که رو می‌کند شگفت‌زده کرده است. فیلم‌های دوره‌ی آخر –گفتگو با دنیل بندیت کوهن از دوستان قدیمی‌اش و از رهبران جنبش می 68 در کتاب مزبور متعلق به این دوره است- او تلفیقی است از همه‌ی دوره‌های پیشینش و پایان‌بندی‌ای است با شکوه بر سمفونی‌ کارنامه‌ی گدار که نمونه‌ای کامل و حقیقی از ستیز و جدال سینما با ابتذال و کم‌مایگی است. سمفونی‌ای که در موومان اول‌اش اعلام می‌دارد «می‌خواهم دنیا را تغییر دهم.[2]» و در واپسین موومان[3] (mouvement) و هنگامه‌ی پیری‌اش با فرودی حزن‌انگیز می‌نوازد که مجموعه‌ی آرشیوش را فروخته است و دیگر «به پایان کار رسیده‌ایم[4]»


[1]- گفتگوهای گدار، دیوید استریت، ترجمه‌ی سوفیا مسافر، صفحه‌ی 68

[2]- صفحه‌ی 66 کتاب

[3]- به معنای بخش کاملی از یک اثر بزرگ‌ترِ موسیقی است که خود آغاز و انجامی دارد.

[4]- صفحه‌ی 271 کتاب

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

گدار با وقوع جنبش می 68 به یک انقلابی‌ تمام عیار تبدیل شد و به جامه یک مدافع سرسخت انقلاب چین، مخالف صریح جنگ علیه ویتنام و از حامیان جدی آزادی فلسطین در آمد.

«سینما هنری انقلابی است، چون حس کردن حرکت است، و چنین احساسی در یک گلدان یونانی وجود ندارد».

مطالب پیشنهادی

برایتان آزار دیدن آرزو می‌کنم!

برایتان آزار دیدن آرزو می‌کنم!

مروری بر کتاب سینمای آزار نوشته‌ی سعید عقیقی

شاید واقعا نمی‌توان حرف زد!

شاید واقعا نمی‌توان حرف زد!

مروری بر کتاب نام‌ناپذیر نوشته‌ی ساموئل بکت

انسان را در رنج آفریدیم و راه رهایی از آن را به او آموختیم

انسان را در رنج آفریدیم و راه رهایی از آن را به او آموختیم

مروری بر کتاب صید ماهی بزرگ اثر دیوید لینچ

کتاب های پیشنهادی